همین دیروز|گروه تاریخ خبرگزاری فارس- امین رحیمی: سال ۱۳۲۱ شمسی در ایران بلوا بود؛ بلوای نان. دنیا در میانه جنگ جهانی دوم بود و ایران اشغال شده بود و نان نبود و بیماری و قحطی و مصیبت و عزا بود؛ دلسوز نداشتند ایرانیها وگرنه روزگارشان دلسوز بود! از سوی دیگر فروردین همانسال هزارانهزار نظامی و غیرنظامی لهستانی از اسارت در شوروی رها شدند و قرار بود از مسیر ایران به کشورشان بازگردند یا هر جا که میخواهند. ۱۶۰ هزار نفر بودند و مردانشان اغلب رفتند به جبهههای جنگ و زنان و بچهها و سالمندان ماندند در تهران و برخی شهرهای ایران. مصیبتی روی مصیبت بود و ایرانیها همان نانی را هم که نداشتند، قسمت کردند با مهمانان رنجورشان که از اسارت میآمدند، در آن روزهای سخت برای «انسان». بیچارگانی بودند با لباسهای مندرس که خودشان میدانستند فقط به درد سوزاندن میخورد تا از شر شپش و کنه و کک خلاص شوند. و همین لباسها بود که بیچارگی را بیشتر کرد برای مهمان و میزبان. تیفوس که همان حشرات منتقلش میکنند تا اسفندماه آنسال کاملا در تهران شیوع یافت و روزگاری شد پر از آه و بیداد. همان یکماه اول شیوع این بیماری که به تیفوس لهستانی مشهور شد بیش از یکهزار ایرانی جان باختند.
اغلب نظامیان و آوارگان لهستانی در چند مرحله با کشتی از بندر انزلی به ایران آمدند
حمام گران بود، صابون نبود!
آخر قصه جنگ جهانی و اشغال ایران که بیطرف هم بود این شد که ۲ تا ۴ میلیون ایرانی مردند بهخاطر گرسنگی و حوادث نظامی و بیماری که این آخری از سر و کول مردم بالا میرفت؛ از همه بیشتر حصبه و وبا و تیفوس. این از داستان جنگ، ولی حالا داستان تیفوس چه بود؟ حمام نبود در مملکت؛ گران بود و صابون پیدا نمیشد و بهداشت عمومی، صفر! وضعیت اینطوری بود که نماینده مجلس رفت پشت تریبون و چنین گفت:«اینجا کدام حمام که شما بروید کمتر از یک تومان است... مردم فقیر بیچاره که نمیتوانند با این قیمت حمام کنند... آنوقت بروید آب این حمامها را ببینید چه کثافتی است. خب، آن آب از این نهرها میآید که تویش رخت میشویند، تویش پر از سگ مرده و گربه مرده است.» و گزارشی از همانموقع هم هست که:«نظامیهای عشرتآباد بهدلیل کمبود بودجه ارتش ۶ ماه است که حمام نرفتهاند.» و سخنان نماینده خراسان در مجلس هم هست که گفت:«اینها علت تلفشدنشان این بود که نه دوا داشتند نه غذا، نه طبیب و نه پرستار و نه جا و نه مکان. یعنی مرض اینها و علت فوتشان فقط و فقط بیچارگی است... بنده عقیدهام این است که اگر بخواهند مبارزه با امراض کنند باید کاری کنند که مردم از گرسنگی نمیرند، این نان مایحتاج عمومی است».
برخی آوارگان لهستانی با پای پیاده خود را به مرزهای ایران میرساندند
نتیجه نداشتن جای خوب و غذای خوب!
آن سال مشکل تیفوسِ درحالشیوع، خورده بود به باقی مشکلات مملکت اشغالشده. مملکت هم بهمریختهتر از این حرفها بود که کسی واقعا کار مهمی بتواند انجام دهد. با این حال «امانالله خان اردلان»، وزیر بهداری گزارش میداد که اماکن عمومی ضدعفونی میشوند و بیمارستانهای صحرایی راهانداختهاند و «یک میلیون واکسن تیفوس قبلاً دستور داده شده بود و این واکسنها به قاهره رسیده است. اخیراً اقداماتی شده، امیدواریم زودتر وارد تهران شود».
عکسی از یک بیمارستان صحرایی برای درمان بیماریهای واگیر در سالهای اشغال ایران
البته وزیر بهداری هم میدانست که مشکل کجاست و در مجلس گفت:«ما الان در بیمارستان شفا، نجات و رازی تقریباً ۳۰۰ تختخواب داریم که بیمارهای تیفوس را میپذیریم ولی آنچه مشهود است بیماری زیادتر از این است... توجه بفرمایید بعد از معالجه برای اینکه بیمار زیاد داریم، مجبوریم آنها را مرخص کنیم ولی نتیجه نداشتن جای خوب و غذای خوب باعث میشود که همان بیمار خوب شده که باید در حالت نقاهت، راحتی داشته باشد، ندارد، مریض میشود.»
ایرانیها در میانه قحطی و بیماری میزبان آوارگان لهستانی شدند
مردم خرید عید نکردند، حمام ساختند!
در این شرایط اسفبار مردم چه کردند؟ «ایرانی» بودند و در سختترین روزها هم «ایرانی» ماندند. به لهستانیها که در اردوگاههایی در محلههای یوسفآباد، دوشانتپه و سرخهحصار ساکن شده بودند لباس دادند و کمک کردند که لباسهای آلودهشان را بسوزانند. تیمارداری هم کردند از بیماران لهستانی؛ چه نازنین مردمی بودند ایرانیان آن روزگار که قدم مهمان را روی چشم گذاشتند در میانه فقر و قحطی و بیماری. و باز چه کردند؟ قرار گذاشتند و در روزنامهها نوشتند که امسال خرید عید نکنیم و پولش را به خانوادههای بیماران تیفوسی کمک کنیم. یک انجمن خیریه هم راهانداختند و کمک جمع کردند برای ساخت حمام و در همان روزگار که پول دست کسی نبود حدود ۳ میلیون ریال اعانه مردمی جمع کردند و حمام صحرایی ساختند؛ حمامی بود با ۴۸ دوش در محله سنگلج تهران.
با همان پول مواد ضدعفونی هم تهیه کردند و اردوگاههای لهستانیها و خانهها و وسایل و اسباب زندگی مبتلایان به تیفوس را ضدعفونی کردند. این انجمن اعلامیههایی به تعداد زیاد نیز برای اطلاعرسانی عمومی درباره شیوههای پیشگیری از شیوع تیفوس منتشر و توزیع کرد.
عکسی از اردوگاه لهستانیها در تهران
نامهای به تاریخ!
پس از جنگ چه شد؟ برخی از لهستانیها دیگر نرفتند؛ نمکگیر شدند در میان غریبههای دلسوزتر از مادر، در میان ایرانیهای دوست و دوستدار، ماندند و زندگی کردند و هنوز هم کلیساها و مدارس و انجمنهای اجتماعی و آرامگاههایشان هست در برخی شهرهای ایران و تهران. و قدردان بودند همیشه برای آن برادری و یاوری که در آن دوران سخت از ایرانیها دیدند و شناختند.
همانموقع نمایندگان مهاجران لهستانی نامهای نوشتند به مقامات ایرانی و به ایرانیها و به تاریخ: «در این موقع که پناهندگان لهستانی بعد از ۳ سال اقامت در خاک پاک کشور شما از این سرزمین عزیمت میکنند، اینجانبان از آن جناب تمنا داریم که بهترین تشکرات صمیمانه ما را در مقابل میهماننوازی و پذیرایی دوستانه که از طرف آنجناب و کلیه اولیای امور ایرانی و عامه مردم به عمل آمده، قبول فرمایند. این حُسن میهماننوازی و پذیرایی... هیچگاه از خاطره ملت لهستان پاک نخواهد شد. تمام ما که در وطن شما زندگانی کردهایم بهترین یادبودها را از آن حفظ خواهیم کرد. ما نهتنها با قلبی مملو از امتنان، ایران را ترک میکنیم بلکه بهترین ادعیه صمیمانه خود را برای سعادت و ترقی کشور شما و ملت ایران نثار میکنیم.»
آرامستان لهستانیها در محله دولاب تهران؛ یادگار روزهای مهاجرت
امروز در تاریخ مناسبتهای دیگری هم هست
امروز ۱۵ اسفندماه مصادف با ۵ مارس میلادی و ۲۱ رجب هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبتهای دیگری هم دارد.
ـ انعقاد «قرارداد ۱۹۰۷» میان روسیه تزاری و بریتانیا برای تقسیم ایران در سال ۱۳۲۵ قمری
ـ درگذشت «پیر سیمون لاپلاس» ریاضیدان بزرگ فرانسوی در سال ۱۸۲۷ میلادی
ـ درگذشت «الکساندر ولتا» فیزیکدان معروف ایتالیایی در سال ۱۸۲۷ میلادی
ـ درگذشت «ژوزف استالین» رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال ۱۹۵۳ میلادی
ـ توافق انعقاد «قرارداد الجزایر» میان ایران و عراق برای تعیین خط مرزی در سال ۱۳۵۳ شمسی
انتهای پیام/