به گزارش خبرگزاری مهر، قدمعلی سَرّامی، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزه زبان و ادبیات فارسی، در چهاردهمین جلسه از درسگفتارهای «سعدی خوانی»، که توسط دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری برگزار میشود، با اشاره به شواهدی که شاعران و نویسندگان در ادبیات میآورند گفت: شواهد ادبیات، هر چند در مواردی هم درست و منطقی باشند اما اموری قطعی نیستند.
وی افزود: وقتی ادبیات، به خصوص شعر، را مطالعه میکنیم، فریفته کلام میشویم و این در صورتی است که شاعران خیلی اوقات برای خوشایند آدمهای معمولی خیلی از حرفها را میزنند و گرنه خودشان هم در زندگی به خیلی از آن حرفها عمل نمیکنند.
سَرّامی در ادامه با اشاره به ضربالمثل «سفر، سَقَر است» دراین باره ادامه داد: سَقَر به معنای جهنم است. یعنی سفر به منزله جهنم است و این در صورتی است که سعدی سالها سفر کرده و تمام داشتههای معناییاش را در سفرهایش کسب کرده است. سعدی درباره سفر میگوید:
«بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی»
سَرّامی با تأکید بر تأمل بیشتر در خواندهها، عقلانی نگاه کردن به قضایا و نپذیرفتن قطعی باورها و ناباوریهای دیگران و راهآمدن با اعتقادات دیگران به خواندن این بیت شعر حافظ که میگوید: «جنگِ هفتاد و دو ملّت همه را عُذر بِنِه / چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند» پرداخت و گفت: با وجود این، حافظ گاهی اعتقادی خیلی جدی از خودش را اعلام میکند و برخی باورها را هم که دیگران گفته اند دارد. ما با باید پیوسته بین وضعیتها هَروَله و شک و یقین کنیم و نترسیم از اینکه بعضی از پندارهای مان رد شود و یا ضدپندارهای مان زمانی ثابت شود.
این استاد دانشگاه در ادامه بر آزادگی روانی تاکید کرد و با خواندن شعر: «کار مانیست شناسایی راز گلسرخ / کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم» از سهراب سپهری خاطر نشان کرد: حافظ هشتصد سال قبل از سهراب سپهری گفته است:
«با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونینکفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهانیم
از می لعل حکایت کن و شیریندهنان»
سَرّامی در این باره گفت: آنچه از امور که ما امروز علم میپنداریم، ممکن است بعدها ثابت شود که علم نیست و برعکس آنچه را که ممکن است امروز خرافه میپنداریم، ممکن است بعدها ثابت شود که حقیقتهایی علمی اند.
وی در پایان این جلسه به باب اول بوستان، که درباره «عدل و تدبیر و رأی» است، پرداخت و با خواندن این بیت: «منه بر جهان دل که بیگانهای است / چو مطرب که هر روز در خانهای است.» افزود: سعدی میخواهد بگوید که دنیا دم به دم در حال تحول است اما این تحول، بی وفایی تلقی شده است و این در صورتی است که دنیا همواره در حال دگرگونی است.
وی ادامه داد: آنچه که سعدی از اول تا آخر بوستان میخواهد به حاکم روزگارش انتقال بدهد، این است که تا میتوانی با زیردستان مدارا کن.