بدون تعارف با سربازی که يک زندانی را آزاد کرد

صدا و سیما جمعه 15 اسفند 1399 - 20:34
مهمان این قسمت از برنامه بدون تعارف چهره شناخته شده ای در سیاست یا هنر و ورزش نیست،مهمان بدون تعارف جوانی است که در لباس سربازی بزرگی کرد.


به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما،ماه قبل خبری در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه یکی از سربازان هنگ مرزی پاوه با حقوق سربازی اش یک زندانی جرایم مالی را آزاده کرد،خبری که به شدت مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفت و به تحسین این حرکت ارزشمند سرباز پرداختند.
برنامه بدون تعارف در این قسمت با رضا نوازش سرباز نیکوکار گفتگو کرده که متن آن به شرح زیر است:
مجری: آقای رضا نوازش، بچه کدوم منطقه ای؟
سرباز: کرمانشاه
مجری: چند سالته؟
سرباز: متولد 1371 (28سال)
مجری: تحصیلاتت چقدره؟
سرباز: کارشناسی مهندسی صنایع، در همان دانشگاه کرمانشاه تحصیل کردم.
مجری: سرباز مرزبانی هستی؟
سرباز: بله
مجری: کجا خدمت کردی؟
سرباز: هنگ پاوه گروهان مرزی (نقطه صفر مرزی)
مجری: کار بسیار قشنگ و ارزشمندی به عنوان یک سرباز انجام دادی که باعث شد امروز ما در بدون تعارف خدمت شما باشیم، خودت بگو برای مردم، چه کردی؟
سرباز: نیتی که داشتم این بود که با حقوق سربازی تا جایی که وسعم برسه یکی از زندانیان جرائم غیر عمد و مسائل مالی را آزاد کنم.
مجری: یعنی با حقوقی که ماهیانه به سربازها می دهند، یک زندانی آزاد کردی؟
سرباز: بله
مجری: در دوران خدمت به حقوقت دست نزده بودی؟
سرباز: نه، کارتم هم پیشم نبود.
مجری: چقدر پول جمع شده بود؟
سرباز: حدود چهار، پنج میلیون تومان
مجری: چی شد که به این فکر افتادی با حقوق سربازی زندانی آزاد کنی؟
سرباز: یک روز که از لحاظ روحی شرایط خوبی نداشتم مشغول صحبت کردن با یکی از پرسنل کادر بودم و ورزش می کردیم به طور اتفاقی از زمان سخت خدمتش که اداره زندان ها بود، از شرایط سخت زندانیان صحبت کرد.
مجری: همونجا نیت کردی و تصمیم گرفتی که زندانی آزاد کنی؟
سرباز: بله استارت اصلی اونجا بود.
مجری: خدمتت که تموم شد این کارو انجام دادی؟
سرباز: بله فکر نمی کردم که بشه، اما استقبال کردند و گفتند کار خوبیه شاید الگویی باشه بقیه هم به این مسیر توجهشون جلب بشه، صحبت کردیم متوجه شدیم که خیلی از زندانی ها هستند که محتاج این مبالغ اند، کسانی بودند که با سه میلیون و 700 هزار تومن سه نفر از زندانیان رو آزاد کردند.
مجری: زندانی که آزاد کردی، برای کدام شهر بود؟
سرباز: کرمانشاه
مجری: زندانیو دیدی؟ او فهمید که یک سرباز باعث آزادیش شده؟
سرباز: نه پیگیری نکردم، نه طرف مقابل متوجه شد نه ما.
مجری: ماشین زیر پات چیه؟
سرباز: ماشین ندارم.
مجری: وضع مالی خانوادت چطوره؟
سرباز: متوسط، پدرم بازنشسته است و خیلی زندگی ایده آلی نداریم.
مجری: میخوام بگم 5 میلیون هم برای شما 5 میلیونه اما گذشتی ازش.
سرباز: بله همینطوره اینجوری نبود که بگم احتیاجی نداشتم
مجری:می خواهم تلفنی با یک نفر دیگه هم صحبت کنیم(تماس تلفنی مجری با زندانی آزاد شده)
مجری: سلام شما محکومیتی داشتید در ندامتگاه؟
زندانی: بله به خاطر مهریه و نفقه بند محکومیت های مالی در زندان کرمانشاه بودم.
مجری: می دونید از چه طریقی آزاد شدید؟
زندانی: اولش فکر می کردم که یه پولدار منو آزاد کرده ولی بعد چیزی که متوجه شدم و تحت تاثیر قرار گرفتم این بود که یک سرباز که خودش یک نیازمنده و سنی هم نداره این کار خیر و انجام داده.
مجری:حالا خودتان با سربازی که موجب آزادی شما شد صحبت کنید
زندانی در تماس تلفنی با سرباز برنامه بدون تعارف: من واقعاً نمی دانم با چه زبانی از شما تشکر کنم.
سرباز: من هم شوکه شدم و انتظار نداشتم و هیچ خبری هم نداشتم که چه اتفاقی افتاده و چه کسی بوده این شخص.
زندانی: من هم جوان که بودم یه وقت هایی پول که داشتم اصلا به این فکر نمی رسید که با پولم بخوام یک کار خیری انجام بدم اینکه یک سرباز میاد کار خیری به این بزرگی انجام می ده واقعا من هنوز باورم نمیشه، معمولاً آدم ها از پول اضافه ای که دارن کار خیر انجام می دهند امیدوارم همینطور که کار این بزرگوار روی من تاثیر گذاشته که چجوری بتونم من هم در آینده کمک کنم، این سلسله محبت و انسان دوستی به جریان بیفته در جامعه و جامعه بهتری داشته باشیم.
مجری:ممنون از شما خدانگهدار.
مجری:رضا چرا بلافاصله تا درست تموم شد رفتی سربازی؟
سرباز:وقتی آمریکا سردار سلیمانی را به شهادت رساند و بعد هم تهدید کرد که اگر ایران پاسخ بدهد پنجاه و دو نقطه را میزند،انگیزه ای شد تا برای دفاع ار خون سردار سلیمانی و خاک کشورم به سربازی بروم.
مجری:رضا کرمانشاه زندگی می کنید؟
سرباز: بله
مجری: الان مشغول چه کاری هستی؟
سرباز: الان کار خاصی ندارم فقط باشگاه می رم (با خنده).
مجری: خدمتت تمام شده؟
سرباز: بله یک ماه پیش تمام شد.
مجری: چرا امروز با لباس نشستی اینجا؟
سرباز: لباس مرزبانی لباس مقدسیه، همیشه باعث افتخاره که لباس تنم باشه خواستم یه جوری نشون بدم که همیشه جزئی از این خانواده بزرگ هستم و افتخار می کنم این لباس بر تنم باشد.
مجری: دوباره به خدمت برمی گردوننتا! (با خنده)
سرباز: مشکلی نداره، پدرم هم سابقه ایثارگری و جبهه بوده تا جایی که بشه از وطن دفاع می کنیم.
مجری: چه حرفی برای هم خدمتی هات، بچه های مرزبانی که الان خدمت می کنن داری؟
سرباز: فقط خسته نباشید میتونم بگم، انصافاً در شرایط سخت و کمبود امکانات جهاد می کنند.
مجری: بدون تعارف ترین جمله ای با هر کی که دوست داری چیه؟
سرباز: من خودمو در آن حد نمیبینم که بخوام با مسئولین حرف بزنم.
مجری: با مسئولین حرف داری؟
سرباز: آرزوی کلی دارم مخصوصاً برای جوانان و سربازها و هم خدمتی هام که بعد از دوران سربازی دریچه امید زیادی برای زندگی داشته باشن، جوری نباشه که بعد از دوران سربازی دوباره یه مرحله سخت جلو راهشون باشه، بعد گرفتن کارت پایان خدمت شاید چند روزی خوشحال باشیم اما بعدش دغدغه ادامه زندگی راهی که وجود داره خیلی اذیت می کنه، انشاءالله جوری باشه که خیلی دغدغه نداشته باشن بعد از پایان خدمت.
مجری: به این فکر نیفتادی که گذرنامه بگیری و بری؟
سرباز: نه اصلا، این آب و خاک و دوست دارم با افتخار تا جایی که از دستم بر میاد مثمرثمر باشم برای کشورم، خدمت کردن داخل آب و خاک کشور لذت دیگه ای داره، بالاترین مقام تو کشور دیگه ای داشته باشی اون لذت و احساس رضایت بهت دست نمی ده.
مجری: شاید اینجا شغل پیدا نکنی
سرباز: شغل که هست اما یکم توقعات پایین باشه پیدا میشه حتما که نباید از مدیریت شروع کرد به هر حال به عرضه و جنم خود انسان بستگی داره که از کجا شروع کنه

منبع خبر "صدا و سیما" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.