به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، چند روز مانده به انتخابات دهمین دور انتخابات ریاستجمهوری خردادِ ۸۸، روزنامهی اعتماد ملی با چند چهرهی سیاسی و فرهنگی مصاحبه کرد که یکی از آنها باران کوثری بازیگر مطرح سینما بود. باران که در آن زمان ۲۴ ساله بود، تمامقد از کاندیداتوری مهدی کروبی دفاع کرد و بهصراحت اظهار داشت که به او رای میدهد. بخشهایی از آن مصاحبه را به نقل از اعتماد ملی به تاریخ ۲۰ خرداد ۸۸ در پی میخوانید:
باران کوثری را در سینما به عنوان بازیگر میشناسند. فعالیت سیاسی و اجتماعی از چه زمانی برایت مهم شد؟
از بچگی. برای اینکه وقتی در محیطی زندگی میکنی که در خانهتان کتاب سیاسی زیاد است، مادر و پدرت هم در مورد سیاست حرف میزنند، ناخودآگاه درگیر میشوی. ولی اگر اسم تبلیغات انتخاباتی را بشود فعالیت سیاسی گذاشت، خب از سال ۷۶ شروع شد. من آن موقع ۱۲ سالم بود. وقت امتحانات بود و فقط با یک خودکار میتوانستیم به سالن امتحانات برویم. همیشه توی کولهپشتیام یکسری پوستر خاتمی بود که آنها را روی دیوار میچسباندم. به خاطر این کارها مدرسه بهم تذکر داد! بعد از انتخاب آقای خاتمی، مدام با او نامهنگاری میکردم. مخصوصا در دو سال اول نامههای من اینطوری بود که خاتمی آمده همهچیز را درست کند و ما را نجات دهد و جوابهایی هم که او میداد، آدم را از خوشحالی دیوانه میکرد! سال ۸۰ یعنی دور دوم دیگر میتوانستم رای بدهم و به خاتمی رای دادم؛ هرچند یک مقدار عاقلتر شده بودم و انتقاداتی هم به خاتمی داشتم.
در ۱۲ سالگی میخواستی چه چیزی عوض شود که برای خاتمی تبلیغ میکردی؟
آن موقع برای آدمهایی در سن من – وقتی میگویم در سن من، منظورم فقط ۱۲ سالهها نیست، بین ۱۲ تا ۱۹ سالهها یا تینایجرهاست – علاقهی خاصی به خاتمی وجود داشت. بعد هم اینکه فکر میکردم دارم کار مهمی میکنم و بقیهی همسنوسالهای من این کار را نمیکنند. ولی دورهی بعد یعنی سال ۸۰ به بعضی چیزها انتقاد داشتم و میگفتم این همه رای پشت سر توست؛ چرا کاری نمیکنی؟! البته حالا هرچه بیشتر انتخاباتها را دیدهام و خودم در خیابانها تبلیغ کردهام که مردم حتما بروند رای بدهند، شورم هم کمتر شده است؛ هرچند دلایل محکمتری دارم برای اینکه میخواهم به چه کسی رای بدهم.
این دلایل محکمتر مثلا چه دلایلی است؟
مثلا الان شرایط اقتصادی برایم خیلی مهم است. هشت سال پیش اصلا شرایط اقتصادی برایم مهم نبود. آن موقع این برایم مهم بود که توی خیابان بروم، با دیگران بحث کنم، سوار ماشین که میشوم بوق بزن و خلاصه چیزهایی که شاید هیچوقت ذهنیتی دربارهشان نداشتم ولی شور آن موجی که راه افتاده بود، من را هم با خودش میبرد. ولی الان برایم مهم است که چه کسی برنامههای سیاسی عملیتر و ضربتیتری دارد، چه کسی برنامههای اقتصادی حسابشدهتری دارد...
توی این چهار سال چه چیزی در زندگیات بوده که فکر میکنی به خاطرش ناراضی هستی؟
واقعیتش را بگویم؛ من دارم توی طبقهای زندگی میکنم که آسیبهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شاید خیلی دیرتر بهش میرسد. پس دروغ است اگر بگویم که این بحران بهخصوص توی زندگی ما این تاثیر را داشته است. اینکه چه کسی وزیر ارشاد باشد، خب توی زندگی همهی ما تاثیر دارد.
یعنی تغییرات فرهنگی به نظرت الان خیلی مهم نیست؟
خیلی مهم است؛ ولی نه به اندازهی اتفاقاتی که توی اقتصادمان افتاده.
به نظرت چقدر تاثیر فرهنگی میتواند جریان اقتصادی را عوض کند و چقدر جریان اقتصادی میتواند تاثیر فرهنگی را تغییر دهد؟
حتما روی هم تاثیر میگذارند، ولی من بحثم این است که فشار اقتصادی قربانیان بیشتری دارد و بحران اقتصادی دامن آدمهای بیشتری را میگیرد.
تو داری با کار فرهنگیات تاثیر میگذاری، با فیلمی که مردم ازت میبینند. حالا به عنوان یک آدم فرهنگی فکر میکنی اگر زیربنا و پایهی فرهنگی تغییر کند، چقدر روی جامعه و اقتصاد اثر میگذارد؟
این را میشود با توجه به فروش فیلمها در این دولت و دولت قبلی بررسی کرد. وقتی که دولت تهیهکنندههای خصوصی را حمایت نمیکند، سینما کاملا لطمه میخورد و آسیب میبیند. این وسط فیلمی مثل «اخراجیها» هم با انواع و اقسام حمایتها ساخته میشود و با حمایت صدا و سیما این همه میفروشد. از طرفی وقتی تلویزیون هم با این حجم گسترده شروع میکند به تولید تلهفیلم، مستقیما دارد سینما را نابود میکند. وقتی که رسما مشاور سینمایی رئیسجمهور آقای شمقدری برمیگرد و میگوید که ما هم مثل خیلی کشورهای دیگر میتوانیم سینما نداشته باشیم، یعنی چه؟
این هم واقعیتی است که سیاستمدارها برای همهچیز تصمیم میگیرند. ولی تو به عنوان یک بازیگر، به عنوان کسی که دارد کار فرهنگی میکند، فکر میکنی امروز نیاز اصلی جوانهای همسنوسال تو چیست؟ فکر میکنی بیشتر چه چیزی نیاز دارند؟ به مسکن و اشتغال؟ به شور و نشاطی که باید در جامعه موجود باشد؟ فکر میکنی برای آنها بحث اقتصاد مهمتر است، یا بحث فرهنگ؟ در عین حال، حواسمان باشد که پدیدهی گشت ارشاد همانقدر که یک پدیدهی اجتماعی است، پدیدهی فرهنگی هم هست. دربارهی گشت ارشاد چه نظری داری؟
خب، فکر میکنم در لایههای عمیقتر جامعه، بحثی که مهمتر است، بحث مسکن و اشتغال است. به هر حال این هم واقعیتی است که آدمها سقفی بالای سرشان میخواهند، شغلی میخواهند که پولی درآورند و بتوانند با این پول زندگی کنند. این طبیعی است و نمیشود انکارش کرد. ولی در کنارش نباید طوری صحبت کنیم که انگار بحث فرهنگ هیچ اهمیتی ندارد. بله، گشت ارشاد همانقدر که یک پدیدهی اجتماعی است، پدیدهی فرهنگی هم هست. من فکر میکنم گشت ارشاد تاثیرش کوتاهمدت است و تازه این تاثیر بیش از همه روانی است، تازه بحث سلیقه هم هست. اصلا اینکه دو کاندیدای اصلاحطلب گفتهاند که اگر انتخاب شوند گشت ارشاد را تعطیل میکنند، نشانهی همین است که قانون را به شکل درستش اجرا نمیکنند. من با این مدل گشت ارشاد که در خیابانها هست مخالفم. بگذارید چیزی را بگویم؛ من بازیگرم، گاهی شبها که از سر کار میخواهم به خانه برگردم تنها هستم و طبیعی است که حتی توی ماشین خودم نگران باشم که نکند اراذل بخواهند به ماشینم حمله کنند. این ترس از عدم امنیت متاسفانه هست، ولی از این ترس به گشت ارشاد روی نمیآورم.
... برای خود تو چه چیزی مهم است؟ کار فرهنگی؟ غرور ملی؟ خودت چه چیزی را ترجیح میدهی؟
من اگر بخواهم شخصی نگاه کنم دو چیز واقعا برایم مهم است: اول غرور ملی و دوم بحث فرهنگی. اینکه به عنوان آدمی که داری زحمت میکشی و تلاش میکنی، میگویی که من پای خیلی چیزها میایستم. من در بیشتر کارهای سینماییام کار فرهنگی کردهام. در فیلمهایی بازی کردهام که پای این فیلمها میایستم و میتوانم بگویم کارهایی هستند که مردم وقتی تماشا میکنند، لذت میبرند؛ حالا یا میخندند، یا گریه میکنند. خلاصه اینکه حال میکنند. همهجور فیلم و سریال و تئاتری هم بازی کردهام. از اینها دفاع میکنم و برای همین زورم میآید وقتی وزیر فرهنگ و ارشاد میرود سر صحنهی یک فیلمی و از آن حمایت میکند که نه به لحاظ تکنیکی میشود تاییدش کرد و نه بار فرهنگی دارد. فقط پرفروش است.
مگر بخشی از فرهنگ برای سرگرمی نیست؟
نمیگویم بخشی از فرهنگ برای سرگرمی نیست؛ میگویم خط قرمزها و چیزهای ممنوعهای در این فیلمها هست که دیگران در سینما اجازه ندارند به آن نزدیک شوند. همه این امکان را ندارند، همه که نمیتوانند این شوخیها را در فیلمهایشان بکنند، همه که نمیتوانند بهراحتی راجع به جنگ فیلم بسازند، ولی یک نفر هست که میتواند با بودجهی میلیاردی فیلمی بسازد که حتی بعد از ساخته شدن و بعد از آن همه امکانات، فیلمش را طوری تبلیغ کند که ۹ میلیارد بفروشد...
... فکر میکنی نیاز دولت، یا نیاز اجتماعی است که ما را به سمت چنین چیزی سوق میدهد؟
نیاز دولت است. من تاکید میکنم که در دولتی مثل دولت خاتمی، فیلمهای خوبی مثل «شوکران»، «زیر پوست شهر» یا فیلم «چهارشنبهسوری» میشوند پرفروشترین فیلمهای سال و در دولت نهم، این فیلم اخراجیهاست که میشود پرفروشترین فیلم سال.
چقدر این رای دادن به عنوان یک کنش سیاسی میتواند تاثیرگذار باشد؟ اصلا برای چه رای میدهی؟
من فکر میکنم حتی اگر فکر میکنیم هیچ کاندیدایی صد درصد ایدهآل ما نیست و کاملا قبولش نداریم، میتوانیم بین کاندیداهایی که بهترند یکی را انتخاب کنیم تا به کاندیدایی که نمیخواهیم انتخاب شود نه بگوییم. یعنی میخواهیم وضعیت موجود را بهتر کنیم و تغییری در آن بدهیم. مگر در این شکی داریم؟ به نظرم چیز کاملا بهتری وجود دارد که نباید آن را نادیده گرفت و آن هم جریان اصلاحات است. همانطور که در دولت هفتم و هشتم دیدیم، اتفاق افتاد و اصلاحات به ملت ایران جواب اعتمادشان را داد. اصلاحات در ایران جواب داده. مگر در این شکی داریم؟ اشتباهی که ما کردیم و ضربه اش را از تحریمهای چهار سال پیش خوردیم این بود که نتوانستیم این جریان را ادامه بدهیم. اکثریت اکثریت کسانی بودند که رای دادند؛ نه همهی مردم. پس متاسفام برای کسانی که رای نداند و میگویند رای نمیدهند. نمیدانم؛ شاید هم آنها که رای ندادند، اصلا میخواستند که اصلاحات به بنبست برسد. بعضیها با اصلاحات مخالف بودند و اصلاحات را نمیخواستند. اما آیا گزینهی بهتری را پیدا کردهاند؟ آیا اتفاق بهتری افتاده است؟
در انتخابات ۸۰ و ۸۴ موضعگیری روشنی داشتی؛ رسما اعلام کردی که از کدام کاندیدا داری حمایت میکنی. ولی الان در سال ۸۸ که به نظر میرسد اصلاحات دوقطبی شده، فکر میکنی کدام کاندیدا برنامههای بهتری دارد و حرفهایی را میزند که میتواند منجر به جریان تغییر در کشور شود؟ واقعا نگاهت به این جریان چیست؟ اصلا چقدر فکر میکنی این فضا میتواند برای مردمی که اینقدر تحت فشارند و مشکل دارند، یک روزنهی امید باشد؟
من دارم از جریان اصلاحات دفاع میکنم به چند دلیل: به نظر من حتی مردمی بودن – که باید این مردمی بودن معنا بشود – آیا پیش مردم رفتن است، یا کارآمد بودن؟ خواهش میکنم که آدمها به آمار اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... رجوع کنند و ببینند چه دولتی، دولت کارآمدی است. واقعیتش اینکه میگویی دوقطبی شدن جریان اصلاحات چه نتیجهای دارد، من فکر میکنم تهِ تهش پخش شدن عناصر اصلاحات از جمله مهاجرانی، ابطحی، کرباسچی و... به هر طرف باز یعنی حمایت جریان اصلاحات از دو کاندیدای مشخص؛ یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی اینکه فکر میکنم باید کمی واقعبین باشیم. نظر شخصیام این است که همهی ما داریم برای دور دوم انتخابات مبارزه میکنیم و اصلا تبلیغات میکنیم که به دور دوم برسیم. نمیگویم با حمایت مستقیم از یک کاندیدا مخالفم، ولی به نظرم برای رسیدن به دور دوم، مهم این است که از یک جریان حمایت کنیم؛ یعنی جریانی که موج راه میاندازد. بعید میدانم این آدمهایی که دور این دو کاندیدا را گرفتهاند در صورتی که یکی از این دو نفر رای بیاورد از دایرهی دور و بریها حذف بشوند. قطعا پخش میشوند. برای من معلوم است که کروبی کاندیدای اصلاحطلب است. شکی در این نیست. با توجه به دورهی درخشان ریاستش در مجلس و عملکرد مجلسی که ریاستش را او به عهده داشته، مهدی کروبی کاندیدای اصلاحطلب است. پس من حداقل اینطور فکر میکنم که این بار دو کاندیدای اصلاحطلب داریم. همه میتوانند برنامههایشان را بخوانند؛ برنامههای اقتصادی، برنامههای فرهنگی و... میتوانند تصمیم بگیرند که دور اول به چه کسی رای بدهند، مهم این است که حتما رای بدهند و چیزی که برای من مهمتر است، این است که از جریانی دفاع کنم که دستآخر جواب بدهد و بیشتر کارآمد باشد. جنبش اصلاحات این بار دو قسمت شده و وظیفهی ماست که از دو کاندیدایش حمایت کنیم. به نظرم در طول همهی این سالهایی که جنبش اصلاحات به راه افتاده، هیچوقت اینقدر استراتژیک و درست رفتار نکردهاند. حالا که سران اصلاحات اینقدر درست رفتار کردهاند، ما هم باید سیاسیتر و درستتر برخورد کنیم. در عین حال، فکر میکنم من جزو معدود آدمهایی بودم و هستم که در همان لحظهی اولی که خاتمی از این انتخابات کنار کشید، به خاطر اینکه رأیم خاتمی بود، تصمیمم را گرفتم که به چه کسی رای بدهم و آن رای هنوز هم تغییر نکرده و این را هم میدانم که رای من چقدر برای عدهای از دوستانم مایهی تعجب است. من فکر میکنم همهچیز را باید با ریاضی توضیح داد. اگر از بین دو کاندیدای اصلاحات یکی به دور دوم برود، ظاهرش این است که طرفداران و حامیان کسی که به مرحلهی دوم نرفته، باختهاند. ولی به هر حال آن کاندیدای دیگر هم متعلق به جریان اصلاحات است. شاید ایدهآل ما نباشد، شاید همهی برنامههایش مطلوب ما نباشد، ولی متعلق به جریان اصلاحات است. چیزی که من میگویم این است که باید بیشتر نگاه کنیم و واقعبین باشیم. بله، من به خاتمی تحت هر شرایطی رای میدادم. حتی اگر میدانستم خاتمی رای نمیآورد هم بهش رای میدادم. اگر فکر میکردم خاتمی یک رای میآورد و آن یک رای هم من هستم، باز هم بهش رای میدادم. اینجوری من دارم از کاندیدایی حمایت میکنم که بتوانم پشت سرش بایستم. اما الان، در انتخابات ۸۸، در این مرحلهای که همه دارند آمادهی انتخابات میشوند، دارم از یک جریان حمایت میکنم به نام جریان اصلاحات که سابقهی درخشانی در ادارهی کشور دارد و به نظر من کاندیدای اصلح این جریان، به واسطهی برنامهها و سابقهی اجراییاش، آقای مهدی کروبی است و من به مهدی کروبی رای میدهم...
۲۵۹۵۷