محمد مهاجری در یادداشتی که در کانال تلگرامیاش منتشر کرد نوشت:
آقای پورمحمدی تنها کاندیدای دوره چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری است که حضورش غیرمنتظره بود. کمتر کسی پیشبینی می کرد او در انتخابات ثبت نام کند.
درست است که او در وزارت کشور و وزارت دادگستری و سازمان بازرسی کل کشور در سطوح عالی مدیریت کرده اما سایه مشاغل امنیتی اش بر سایر مدیریتهایش سنگینی می کند.
بقیه کاندیداها در ظهور تلویزیونی خود کاملا قابل پیش بینی بودند. حتی آقای پزشکیان که سابقه تایید صلحیت نداشت، تعجبی را برنینگیخت. پورمحمدی اما کاملا متفاوت ظاهر شد.
طبیعی است که یک مدیرامنیتی طراز بالا، در گفتگو با جامعه به گونه ای سخن بگوید که تصور شود از موضع بالا برخورد کند و نقش یک "همه چیز دان " را ایفا نماید. ولی او چنین نکرد. در نقش منتقد اجتماعی ظاهر شد و از هیچ اشتباهی در حاکمیت دفاع نکرد. اگر وارد حوزه اقتصاد شد حرفهایش نشان از مطالعه عمیق می داد. اگر موضوع بورس را پیش کشید در قد و قواره یک فعال و سرمایه گذار جلوه کرد. هنگامی که از شکاف اجتماعی بحث شد، آن را به رسمیت شناخت و برای آن ابراز تاسف کرد. برخورد با بی حجابی، سیاست دفع سلبریتی ها، بیگانگی نسلZ با ایران امروز و... برایش تازگی نداشت. بعدا گفت به عنوان یک مدیر امنیتی همه اینها را به عنوان آسیب مطالعه کرده و برای درمانش ، راهکار دارد.
در حوزه بین الملل، فرای دعواهای سیاسی ورود کرد . اگر در باره کرسنت سخن به میان آمد، فسادهای احتمالی و دلالبازی ها را شناخته بود اما حرفش این بود که بخاطر فلان قدر فساد که راه میلیاردها دلار سود مملکت را نمی بندند.
در مناظره ها هم برنامه داشت و هم باگ برنامه های دیگران را رو کرد. میدانست وعده ها و ادعاهای کاندیداها چه بر سر مردم و اعتمادشان می آورد. حواسش بود که مردم فریبی نشود. خودش هیچ وعده ناشدنی نداد . نه گوشت درب خانه ها داد؛ نه یارانه صدمیلونی پرداخت کرد؛ نه خانه ساخت؛ نه در باغ سبز نشان داد . آنقدر وعده نداد که گفتند پس چرا کاندیدا شده ای؟
به همراه برخی فعالان رسانه ای و فضای مجازی مهمانش شدیم. نمیدانم بلد نبود ژست بگیرد یا همه اش همین بود که نشان می داد. خوب به حرفها گوش داد. اگر حرفی درست بود همراهی کرد. اگر راهکاری به ذهنش رسید گفت. اگر حرف تلخی شنید با گشودن پنجره ای به سوی امید، از تلخی اش کاست و در عین حال نشنیدم بگوید همه این مشکلات یک ماهه و شش ماهه و یکساله و چند سله حل می شود. نگاهش منطقی تر از این بود. تزاحم بخشهای حاکمیت را خوب ترسیم کرد و گفت برای حل این تزاحم ها باید کاری کرد.
از آنجا که نه وعده داد و نه حرفهای شعاری و بی منطق زد او را کاندیدایی متفاوت نه در این دوره که در تاریخ دوره های قبل انتخابات یافتم. اما این جمله اش بیشتر به جانم چسبید: اگر مردم رای دادند که بر سر قرارم هستم و اگر ندادند، فرار نمیکنم و هر انچه را در جریان تبلیغات انتخابات گفته ام و به مدد این فضا برجسته شده رها نخواهم کرد. به کمک اندیشمندان آنها را پی خواهم گرفت و برایش راهکار پیدا و ارائه خواهم کرد.
شاید اگر انتخابات این دوره زمانش کوتاه نبود و پورمحمدی در فضایی عادی بروز میکرد و زمان کافی برای بیان نظرات و برنامه هایش داشت، تاثیرش به مراتب بیشتر می شد و میتوانست تکانه بزرگ انتخابات باشد. تا همینجا هم شاخکهای دلسوزان و دغدغهمندان جامعه را حساس کرده است.
او حتی اگر رئیسجمهور نشود، سطح انتخابات را ارتقا داده و لزوم حضور نامزدهای باسواد با برنامهی با اراده ی باتدبیر را به رخ نظام سیاسی کشور کشیده است.