شمال نیوز: محمدجواد ظريف از ابتداي امسال كه بحث انتخابات بالا گرفته، بارها به اين پرسش پاسخ گفته كه آيا كانديداي انتخابات 1400 ميشود يا نه. پاسخ او البته به اين پرسش تكراري، پاسخي تكراري بوده و همواره تاكيد كرده كه قصد نامنويسي و كانديداتوري ندارد؛ چراكه تخصصش سياست خارجي است و به كار ديپلماسي تسلط دارد. با اين حال اصلاحطلباني هستند كه همچنان تاكيد دارند كه محمدجواد ظريف ميتواند كانديداي نهايي اين جريان سياسي باشد.
به گزارش شمال نیوز، فياض زاهد تحليلگر سياسي اصلاحطلب ميگويد، ظريف محبوب است و شانس بالايي در انتخابات 1400 دارد. با اين تفاوت اساسي كه او مجموعهاي از پرسشهاي جدي را نيز درباره ظريف مطرح ميكند كه به باور او ابتدا بايد به آن پاسخ گفت. زاهد ازجمله به مواردي كه زمزمههايي از استعفاي ظريف به گوش رسيد اشاره كرده و ميپرسد باتوجه به اينكه دست به استعفاي ظريف خوب است، چگونه ميتواند مقابل تندروهاي داخلي مقاومت كند!
متن کامل گفتگو این فعال اصلاح طلب با روزنامه شرق به شرح ذیل است:
آقاي زاهد! با وجود اينكه آقاي ظريف بارها اعلام كرده كه قصد شركت در انتخابات را ندارد اما برخي اصلاحطلبان و ديگر كنشگران سياسي همچنان تاكيد دارند كه او ميتواند كانديداي مطلوبي براي جريان اصلاحات باشد؛ به نظر شما ظريف تا چه ميزان ميتواند مطالبات اصلاحطلبان را محقق كند؟
آقاي ظريف يكي از كانديداهاي احتمالي انتخابات رياستجمهوري است كه از بالاترين شانس برخوردار است و هنوز از اقبال اجتماعي مناسبي برخوردار است. باتوجه به اينكه روابط خوبي با شخصيتهاي حاضر در امريكا دارد، ازجمله با جو بايدن رييسجمهوري، آنتوني بلينكن وزير خارجه، رابرت مالي نماينده امريكا در مسائل ايران و همينطور جان كري و ديگر اعضاي دولت جديد امريكا از نزديك آشناست. بعضا با اين افراد از زماني كه در امريكا به عنوان نماينده ايران در سازمان ملل متحد مشغول به كار بود تا همين دوران وزارت در دولت آقاي روحاني و زماني كه مذاكرات هستهاي در جريان بود، آشنايي داشته است. اين روابط دسترسيهاي ويژهاي براي ايشان فراهم ميكند.
اساسا بخش مهمي از ديپلماسي، همين شناخت و روابط فردي ديپلماتهاست. همين اتفاقها هم در زمان طارق عزيز افتاد. او به دليل ارتباطي كه با جورج بوشِ پدر و همسرش داشت، در زمان جنگ ايران و عراق، از اين روابط شخصياش استفاده بسياري كرد. در يك مثال ديگر ميتوان به اردشير زاهدي در زمان حكومت پهلوي و شاه اشاره كرد كه او هم اين ويژگي را داشت و با خانوادههاي بسياري از شخصيتهاي جهان روابط نزديكي داشت و از اين روابط شخصي براي پيشبرد ديپلماسي استفاده ميكرد. بحثي درباره اردشير زاهدي مشهور است به عنوان «ديپلماسي فرش»؛ از اين قرار كه زاهدي فرشهاي گرانقيمتي را به افراد هديه ميداد و به وسيله ديپلماسي موانع را برميداشت. به هر حال اين روابط براي محمدجواد ظريف ويژگي مثبتي است.
اما بحث رياستجمهوري محدود به مباحث ديپلماسي نيست. حال آنكه اين ويژگيها صرفا در حوزه روابط بينالملل اثرگذار است. حال آنكه برخي معتقدند ظريف در مباحث داخلي فاقد تجربه است.
درباره محمدجواد ظريف چند ابهام جدي وجود دارد. ابهام نخست اين است كه او اين سرمايه اجتماعي را خود به دست آورده است. اين اعتبار و سرمايه اجتماعي ناشي از حمايت و فعاليت حزب، گروه يا جرياني سياسي نيست. وقتي فردي اينگونه، تنها با اتكا به سرمايه اجتماعي خود رييسجمهوري شود، در واقع يا فاقد تيم و گروه همكاران است يا خود را نسبت به تيمي كه از او حمايت كردند، متعهد نميداند.
مثلا نگاه كنيد به آقاي روحاني كه شانس چنداني براي انتخابات نداشت و با حمايت آقاي خاتمي و اصلاحطلبان رييسجمهوري شد. ولي در ادامه به آن حمايتي كه از او شد به تعهد حزبي، سياسي، حرفهاي و اخلاقي كه انتظار ميرفت، متعهد نماند. حالا فرض كنيد آقاي ظريف وارد ميدان شود، آن هم به عنوان فردي كه حتما از خودش يك ارزيابي شخصي دارد و ميداند كه محبوب است و سرمايه اجتماعي دارد و آن را هم به كسي مديون نيست. اين اتفاق خوب است ولي يك نكته منفي هم دارد و آن اينكه در دنياي امروز هيچكس نميتواند به تنهايي يك دولت را اداره كند؛ آن وقت بايد سوال كرد كه آقاي ظريف بالانس با نيروهاي مختلف، نهادها، عناصر سياسي، نيروهاي ملي، گروهها و نهادهاي حاكميتي را چگونه برقرار ميكند!
درباره اشكال دوم درباره ايشان بايد گفت هر چند آقاي ظريف تمام عمر يك مذاكرهكننده كاركشته بوده و در همه اين سالها نقش ديپلمات را ايفا كرده ولي در عين حال دست به استعفاي خوبي هم دارد. بايد سوال كرد كه ايشان برابر فشارهايي كه ازسوي نهادهاي حاكميتي، هسته سخت قدرت، عناصر تندرو كه گاهي بياخلاقي ميكنند و چارچوبها را ناديده ميگيرند و... چه واكنشي نشان ميدهد؟! آيا ظريف ميتواند با اين روحيه شكنندهاي كه دارد برابر آنها ايستادگي كند؟!
نكته سوم درباره ايشان اين است كه بسياري آقاي ظريف را كانديداي رايآور ميدانند ولي او را شخصيت توانايي در اداره كشور نميدانند و ميگويند كه به هر حال او يك هندوانه نگشوده است و تجربه مديريت داخلي مثل استانداري يا وزارت داخلي را ندارد. اينها ابهاماتي است كه درباره محمدجواد ظريف وجود دارد.
اما بدون ترديد در كمپين اصلاحطلبان او ميتواند يا به عنوان چهره اول در صحنه حاضر شود يا به عنوان گزينهاي كه كنار نفر اصلي به ميدان بيايد؛ يعني به طور مثال فردي مانند اسحاق جهانگيري به عنوان يك چهره اجرايي و مديريتي نفر اول باشد و كنار او ظريف حاضر شود يا مثلا كنار سيدحسن خميني يا گزينههاي ديگري كه مطرحند؛ به هر حال آنچه انكارناشدني است، اين است كه نميشود به راحتي از كنار نام جواد ظريف گذشت.
به نظر شما اگر آقاي ظريف به عنوان كانديداي نهايي اصلاحطلبان در انتخابات شركت كند و از طرف مردم هم تاييد شده و راي لازم را كسب كند، چقدر ميتواند در اداره كشور و حل مشكلات ايران موفق عمل كند؟
من چون علايق و سلايقم در حوزه بينالمللي است، معتقدم با همه ابهاماتي كه درباره او در مباحث غيرديپلماسي و سياست خارجي وجود دارد اما اگر محمدجواد ظريف بيايد و راي بياورد، ميتواند با تقويت كادرهايي كه كنار او قرار ميگيرند از خود نتايجي مثبت و موفق به جا بگذارد. چنانچه شخصيتهاي مثل محمد شريعتمداري، بيژن زنگنه، اسحاق جهانگيري كه توان مديريتي بالايي دارند و ميتوانند به عنوان معاون اول يا اعضاي كابينه كنار او قرار بگيرند و موثر باشند.
اين گفته شما چنانچه محقق شود، در واقع همان تكرار 8 ساله گذشته نيست؟ در اين صورت آيا دولت حسن روحاني تكرار نشده است درحالي كه هماكنون انتقادهاي بسياري به اين دولت وارد است.
مديريت كشور كه شوخي نيست.كشور قفلهايي دارد كه براي گشودنشان بايد افرادي مسووليت بگيرند كه بتوانند با ساختار حاكميت تعامل كنند. ضمن اينكه كنار اين افراد ميتواند وزراي متفاوت انتخاب شوند. شما ميتوانيد تجربه محمدجواد آذريجهرمي را تكرار كنيد اما يادتان باشد براساس مطالعات معتبر بينالمللي، بازده مديريتي در سطوح عالي بين 50 تا 70 سال است. متاسفانه اين كلاه گشادي بود كه سر برخي دوستان ما در مجلس گذاشتند. طرح بازنشستگي را با شعار جوانگرايي مطرح كردند و ديديم كه اين اتفاق فقط براي دولت افتاد. نه در صداوسيما، نه در بنياد مستضعفان و نه در ديگر نهادها و حوزهها به هيچ عنوان جوانگرايي صورت نگرفت. اما بهترين نيروها و مديران با سابقه دولت كه ميتوانستند آثار خوبي از خود بهجا بگذارند از صحنه خارج شده و خانهنشين شدند. بايد كاري كنيم كه نسل جديد آرامآرام كنار وزرا و مديران ارشد قرار بگيرند تا آهستهآهسته وارد سيستم شوند. ميتوان با تركيبي از افراد جوان و با تجربه، امور را بهمراتب بهتر پيش برد.