ایرانیان عزیزی هنوز در مشارکت روز جمعه تردید دارند؛ آنچه میگویند این است:
۱)دیگر میان بد و بدتر انتخاب نخواهم کرد؛
۲)هر کس انتخاب گردد، تغییری حاصل نمیشود؛ ۳)بحرانهای کشور فراتر از توان این افراد است، و اینان کارهای نیستند؛
۴)میان امید و ناامیدی زیستن، فاجعهای روانی است، دیگر بس است؛
۵)نمیدانم از صندوقها چه بیرون خواهد آمد؛ و باز هم پرسش و تردید و تردید؛ این پرسشها را نمیتوان با کلمات پاسخ گفت، و مجالی برای زدودنِ این تردیدها نیست؛ اما سخن این است که مسیر زندگی در سراشیبیای افتاده است که رای روز جمعه، «شرط حیات» (Raison d’etre) شده است؛ چرا که: ۱)ایران از آنِ ایرانیان است٫ و این تعلّقْ ناگسستنی است؛ ۲)ایران باید بماند، تا ما در آن بمانیم؛ ۳)اصلها و نسلها باید بمانند، تا ایران بماند؛ پس رهانیدنِ ایران از خطرِ افراط و نابودی، و نجاتِ ایرانیان از سرگشتگی و سردرگمی و ناامیدی شرط تداوم حیات ما است. این حضور: نخواستن تعصّب و تصلّب و افراطگرایی طالبانی، و دست در دست هم دادن جهت ماندنِ ایران برای ایرانیان است. ما مجبوریم برای ماندنِ کشور، به پزشکیان دهیم. سخن پایانیام نیز نقل قولی است از دکتر فاطمی خطاب به ملّت ایران: «ای ملت ایران! تو مفخر دنیا بودی؛ تو یک روز از فرط غرور بر دریاها تازیانه می زدی… حیف است که این [ملت]، که سرور و سالار دنیا بوده منقرض شود و فردا در ستون گزارش گیتی بنویسند، [افراط] ملت ایران را [نابود کرد]… نه، ما هرگز نمیمیریم؛ زیرا ما زندهی عشقیم؛ ما با دنیا و با تاریخ، یک روز بوجود آمدهایم… ما صاحبِ این خانه هستیم».
۳۱۰۳۱۰