به گزارش اقتصادنیوز احمد زیدآبادی در هم میهن نوشت:ایران در نیم قرن گذشته، دو دورۀ هشتساله از ریاستجمهوری دو چهرۀ اصلاحطلب و اعتدالی را پشت سر گذاشته است. آن دو دوره، در درجۀ نخست نیازمند آسیبشناسی دقیق و بدون تعصب است تا از یک طرف اشتباهات گذشته تکرار نشود و از طرف دیگر، تجربههای معطوف به موفقیت در دستور کار دولت تازه قرار گیرد.
واقعیت این است که بسیاری از اصلاحطلبان نسبت به دو دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی و میزان موفقیتش، تا اندازهای تعصب به خرج میدهند و از آسیبشناسی رفتارها و عملکردهای سیاسی در آن دوره چندان استقبال نمیکنند. این در حالی است که شخص آقای خاتمی چنین تعصبی نسبت به عملکرد دولت خود ندارد و معمولاً فروتنانه به پارهای مشکلات بنیادی در زمان ریاستش بر دولت معترف است.
منظور از طرح این بحث این نیست که لازم بود دولت از کنشگرانی که تمام فراغت و آسایش خود را به زعم خویش صرف کمک به دولت میکردند، اعلام برائت کند و آنان را در برابر انواع آزار و اذیتهای رقیب، به حال خود رها سازد. در واقع منظور این است که حداقلی از هماهنگی بین این کنشگران و رئیس دولت وجود نداشت و این نیز نتیجۀ عدم ارتباط ارگانیک بین آنها بود. در نتیجۀ عدم ارتباط مستقیم و دوجانبه، هر کس خر را به سمت دلخواهش راند. نهایتاً نیز کار بدانجا کشید که اجزاء مختلف اصلاحطلبی به سمت هم شلیک کردند و قدرت یکدیگر را تباه ساختند. ضمن آنکه چهرههای معروف و مؤثر آن نیز یا اسیر بازداشت و زندان شدند و یا اینکه مثل سعید حجاریان مورد ترور فیزیکی قرار گرفتند.
چرا هماهنگی حداقلی بین این کنشگران و کادر دولت وجود نداشت و تشتت فکری و عملی بین آنها موج میزد؟ به نظرم دلیلش بیمبالاتی دفتر رئیسجمهور بود. اگر هر یک هفته یا دو هفته، دفتر ریاستجمهوری مجموعۀ کنشگران مؤثر در حوزههای مختلف را به نشست و دیداری با اعضای دولت یا شخص رئیسجمهور دعوت میکرد و در آنجا هر کدام از طرفین ضمن طرح نظرات و انتقادات متقابل به عملکرد یکدیگر، بهنوعی هماهنگی بین خود میرسیدند، بسیاری از آن تشتتها و سوءتفاهمات پیش نمیآمد و انرژی کنشگران اصلاحطلب در مسیرهای خودانگیخته و حسابنشده تلف نمیشد.
چنین نشستهایی چرا برگزار نشد؟ پاسخ دقیق این پرسش به عهدۀ مسئولان وقت است، اما به نظر من میرسد که شخص آقای خاتمی و اعضای دولتش از تماس و ارتباط با کنشگران حوزههای گوناگون بیم داشتند و آن را موجب ایجاد حساسیت در بین نهادهای تحت کنترل نیروی رقیب میدانستند. این میزان از احتیاط ناروا سبب شد که مدیران ارشد دولت اصلاحات، حتی از مواجهۀ تصادفی با فعالان سیاسی و مطبوعاتی تأثیرگذار، به سختی حذر کنند و بدینوسیله خندقی عمیق و وسیع بین خود و آنان به وجود آورند.
آقای دکتر پزشکیان نباید این آسیب و نقیصۀ بزرگ را تکرار کند و از ترس پارهای محافل تنگنظر، از رویارو شدن مستقیم با شهروندان منتقد و مخالفان مسالمتجوی اصطلاحاً «پروندهدار» هراسان باشد.
صرفِ دیدار با یک شهروند ناراضی لزوماً به معنای تأیید نظرات و عملکرد او نیست و از همین جهت آقای پزشکیان باید شجاعانه «تابوسازی» از مواجهه با شهروندان را درهمبشکند. برای این منظور لازم است دفتر رئیسجمهور جلسات دورهای و منظمی را با نخبگان و کنشگران حوزههای مختلف برگزار کند و شخص رئیس دولت هم در آنها شرکت کند. برگزاری چنین جلساتی در جهت آگاهی متقابل از عملکرد یکدیگر و توضیح موانع و محدودیتها و جلوگیری از سوءتفاهمات بینهایت مهم و مؤثر است و نوعی همدلی و همراهی و پیشگیری از کدورتها و منازعات بیحاصل پدید میآورد.