به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، «عباس خامهیار» رایزنی فرهنگی ایران در لبنان در مطلبی به تجلیل از شخصیت شیخ احمد الزین عالم برجسته اهل سنت پرداخت که اخیرا به دیار حق شتافت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
باز هم سروده و مرثیه و دلنوشته و اینبار اما درباره عالم جلیلالقدر اهل سنت دیار...
وَه که چه دردناک و اندوهناکاند این مرثیه خوانیهای بیپایان و این قافله عمر که عجب زود میگذرد! و این بار گردونه دهر به «شیخ احمد» عالم اهل تسنن رسید که حقیقتاً «زَین» دین و «زَین» مذهب و «زَین» روحانیت مَردُمدار بود و بیعت جاودانه و استوارش با امام خمینی(ره)، شهرتی میان عوام و خواص شهر و دیارش به او داد. او که یکی از علمای برجسته اهل سنت لبنان و قاضی شرع سابق شهر صیدا و رئیس هیئت امنای جمعیت علمای مسلمان لبنان بود، یکی از سرسختترین و پایدارترین بیعتکنندگان اهل سنت معاصر با امام راحلمان بود که مفهوم بیعت با «امامت» و «خلافت» که بار اعتقادی خاصی نزد اهلسنت دارد را عینیت بخشید و تحولات دوران متلاطم و پُرفراز و نشیب و طوفانهای سهمگین نزدیک به نیم قرن گذشته، هرگز او را متزلزل نساخت، بلکه بر عمق ایمان و باورهایش افزود.
زبان گویا و ابهت او چنان در راستای باورهایش بود و مخاطبان را که به «بیعت» دعوتشان میکرد، شگفتزده میساخت که کمتر شخصیتی میان همگنانش، چنین جایگاهی داشت. او در تشریح و تبیین علل «پیمان»اش با امام و انقلاب اسلامی و رهبری از هیچکس واهمهای نداشت؛ خواه مخاطبش عرب باشد یا عجم، سنی باشد یا شیعه! خاص باشد، یا عام!
«شیخ» که از پیشگامان نهضت ضد استعماری و ضد استبدادی خطه جنوب لبنان بود و امام موسی صدر را از همان ابتدا یاری می کرد، با پیروزی انقلاب اسلامی، جزو نخستین کسانی بود که با امام خمینی «بیعت» شرعی کرد و با او در راستای مبارزه با طایفهگری و تأکید بر وحدت شیعه و سنی و نیز در راه آزادی تمامی فلسطین از بحر تا نهر، همپیمان شد و تا واپسین لحظات زندگی بر پیمانش باقی ماند و همین نگاه و باور را نسبت به رهبر معظم انقلاب داشت و چنان «امامی» و «ولایی» بود که گویی از درون حجرههای سنتی مدرسه فیضیه قم برخاسته است.
افتخار آشنایی با قاضی شیخ احمد الزین را از همان سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی پیدا کردم. اما آنچه که دقیقاً به یاد دارم، کنفرانس بینالمللی مستضعفان بود که به مناسبت نیمه شعبان سال 1360 در هتل استقلال تهران برگزار شد. شخصیتهای بزرگ اسلامی از جمله علامه سید محمدحسین فضلالله، علامه شیخ سعید شعبان، شیخ ماهر حمود و شیخ احمد الزین هم حضور داشتند. آنهنگام خبر اشغال لبنان توسط رژیم صهیونیستی به گوشمان رسید و هسته اولیه مقاومت و حزبالله و تجمع العلماء المسملین، همانجا متولد شد و شیخ احمد را بهدلیل تکاپوی افزونتر در چنین فضایی شناختم.
او بههمراه زندهیاد شیخ سعید شعبان رهبر جنبش توحید اسلامی طرابلس لبنان، دو ستون استوار و دو نام آشنای متحدان راستین انقلاب اسلامی بودند که در فعالیتهای برونمرزیام در چهاردهه اخیر، جایگاه ویژهای داشتند و هیچکس در جهان عرب به حد و اندازه آن دو نمیرسید. در کمتر کنفرانس و یا فعالیت درون و یا برونمرزی بود که حضوری پُررنگ نداشته باشند. این بزرگواران سخنورانی قهار و اهل استدلال و منطق در همایشها و خطبههای نمازهای جمعه داخل و خارج بشمار می رفتند.
حج خونین سال 66 را با هم و با عدهای دیگر از علمای لبنان به جا آوردیم. شیخ شاهد جنایت قتل حاجیان در مکه مکرمه بود و آن را افشا و به شدت محکوم کرد و تاوان سنگینی نیز بابت این اقدامات افشاگرانه پرداخت. در شهرهای مختلف ایران و در برخی پایتختهای عربی همسفر بودهایم. او همیشه با دیدن من آغوش گرم و بالهای پُرمهرش را برایم میگشود و با «عباس، عباس» گفتنهایش مرا نسبت به خودش شیفتهتر می کرد.
شیخ احمد همواره از «عمق» دوستیمان میگفت و «قدمت» آن را به رخ دیگران میکشید. تنها اندکی پیش از کرونا بهعنوان سرآمد شخصیتهای غیر ایرانی که با امام خمینی دیدار و ملاقات داشتهاند، با هدف تجلیل و تکریم و شنیدن خاطرهای زنده از دیدار تاریخیشان با امام خمینی مراسمی برگزار کردیم که همزمان با گرامیداشت چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود و با حضور صدها تن از فرهیختگان و شخصیتهای سیاسی، دینی و فرهنگی و نمایندگان احزاب و جریانهای سیاسی و فرهنگی لبنان و ایرانیان مقیم، در سالن شهرداری منطقه غبیری بیروت، از ایشان نیز دعوت بهعمل آوردم. او ضمن تشکر و سپاس بابت دعوت، از تن رنجور خویش و بعد مسافت و سختی راه گفت. اما عذرش را نپذیرفتم و حضورش را در آن جمع باشکوه مایه افتخار خود خواندم. در نهایت پذیرفت و جزو نخستین کسانی بود که به مجلس آمد.
او در این مراسم خاطره دیدار و «بیعت» با امام خمینی را با آب و تاب بازگو کرد و آن را مایه افتخار کل زندگی اش و باعث سرافرازی خود خواند و ملاقاتش را اینگونه روایت کرد:
«آنچه که مایه سعادت و افتخار من است این بود که پیش از آن که امام خمینی(ره) سخنرانی خود را آغاز کند، نزدیک ایشان در همان مکان نشستم و به ایشان عرض کردم: ما در لبنان، علما و ملت شیعه و سنی هستیم که انقلاب اسلامی ایران را تأیید و بر امور ذیل با شما بیعت میکنیم: برپایی دولت اسلامی در ایران، دعوت به وحدت اسلامی در دیگر نقاط جهان اسلام و نیز با شما در مقابله با دشمن صهیونیستی و آزادی فلسطین و به ویژه دفاع از قدس شریف و مسجدالاقصی بیعت و شما را تأیید میکنیم. از همان آغاز انقلاب، روابط ما با جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و به بسیاری از کنفرانسها و جشنها در تهران دعوت شدم. به یاد میآورم که در یکی از کنفرانسها در کنارم مرحوم سید محمدحسین فضلالله حضور داشتم. همان روز دیداری خصوصی در خانه امام خمینی در شمال تهران نصیب ما شد. در خانهای بسیار ساده من و سید محمدحسین فضلالله به همراه امام بر روی قطعهای حصیر نشستیم در اتاقی که هیچ وسیلهای در آنجا نبود؛ یعنی در اوج سادگی بود. این امام بزرگ، این رهبری که میلیونها و میلیاردها دلار زیر دستش قرار داشت، به همین سادگی و تواضع زندگی میکرد».
در پایان این مراسم، به پاس خدمات شیخ احمد، تابلو فرش نمادین مزین به عکسش را به وی اهدا کردم.
شیخ احمد الزین در سال 1311 در شهر صیدا دروازه ورود به جنوب لبنان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا دوره لیسانس در این شهر گذراند و گرایشهای ملی- اسلامی و بویژه گرایشهای ضد استعمار فرانسه پیدا کرد. در سال 1332 به تشویق اساتید لبنانی و نیز خانوادهاش و با بورسیه اوقاف صیدا به دانشگاه الازهر مصر پیوست؛ این در حالی بود که تمایل به ادامه تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی و یا حقوق داشت. پس از شش سال از دانشکده الهیات با دریافت لیسانس «العالمیه» در شریعت و فوق لیسانس در «قضا» به کشورش بازگشت.
در الازهر، افق دید شیخ احمد بلندتر و وسیعتر شد و با دنیایی جدید و دانشجویانی از سراسر جهان آشنا گردید. شخصیت وحدتگرایانه شیخ محمود شلتوت، استاد تفسیر و اساتید فقه مقایسهای بر او تأثیر فوقالعادهای گذاشت.
شیخ سپس به لبنان بازگشته و در سال 1340 بهعنوان امام جمعه مسجد بزرگ العمری صیدا منصوب و در سال 1347 بهعنوان قاضی شرع همین شهر تعیین شد. وی با چهرههای مذهبی سرشناس همچون شیخ حسن خالد مفتی لبنان و امام موسی صدر آشنا شده و باب رفاقت را باز میکند؛ شیخ، امام موسی صدر را به مناسبت شبهای قدر به مسجدش دعوت میکند که در آن شب جمعیتی بالغ بر 5 هزار نمازگذار در مراسم شرکت میکنند.
در سال 1350 «انجمن همیاری جنوب» به ریاست امام موسی صدر و قائم مقامی کاردینال خریش و با عضویت عدهای دیگر از کشیشان و علمای اهلسنت و شیخ احمد الزین تشکیل میشود و روابط میان این علما و اندیشمندان گسترش مییابد.
شیخ با پیروزی انقلاب اسلامی، بیدرنگ به اردوگاه امام خمینی پیوست و جز نخستین کسانی بود که به دیدار امام شتافت و در سال 1360 تجمع علمای مسلمین را با عدهای از علمای شیعه و سنی تشکیل داده و ریاست آن را بعهده گرفت و بعدها و تا زمان درگذشتش رئیس هیئت امنای تجمع علماء مسلمین باقی ماند.
شیخ احمد الزین که حدود چهار دهه به قاضی شیخ احمد معروف بود، انسانی عادل، شجاع، مهربان، خوشقلب، راستگو و حقگو، میانهرو اما صریحاللهجه بود که او را «رائد الحق- پیشقراول حق» مینامیدند. وی همچنین از علم و دانش و فقه پویا برخوردار بود. شیخ با «قبا» و «عبای» سفیدش که برندش شده بود و نمادی از شفافیت و پاکی محسوب میشد و بر ابهتش میافزود، مرزهای حفاظتی و زنجیرهای حراستی را بهرغم تهدیدات روزافزون بدخواهان میشکست و پیاده میان مردمی که دوستشان داشت و آنها نیز او را دوست میداشتند، میرفت و با در میانشان حضور مییافت. او به شدت سادهزیست بود و هیچگاه هوی و هوس منصبی را در سر نمیپروراند و به واژه «قاضی» بر پیشوند نامش همواره راضی بود. از باجگیری و باجخواهی به دور بود و در قاموس ادبیاتش این واژگان جایی نداشت.
شیخ بیش از 61 سال تبلیغ و امامت جمعه و جماعت مسجد بزرگ و تاریخی العمری واقع در بخش قدیمی شهر صیدا را که به مثابه یک مجتمع فرهنگی بود، بر عهده داشت و در دشوارترین شرایط جنگ، بحران و اشغال شهر توسط رژیم صهیونیستی، اقامه نماز را هرگز تعطیل نکرد. او به شدت به اقامه نماز جماعت معتقد و پایبند بود و در واپسین ساعات حیات خود نیز، در شرایط دشوار بیماری، هنگام انتقال به بیمارستان و درون خودرو، تیمم نموده و نماز را زمزمه کرد و فرصت کوتاه باقیمانده عمرش را بینماز نگذاشت.
شیخ، هنرمند ماهر و توانگری بود که به زیبایی توانست اختلافات، تضادها و پیچیدگیهای فوقالعاده طایفهای و حزبی شهرش که گلوگاه لبنان به جنوب آن و جنوب به کل لبنان بود را چنان مهندسی کند که بهرغم مواضع انقلابی، همپیمانی با مقاومت و حزبالله و بیعت با انقلاب اسلامی ایران و مخالفت سرسختانه با اندیشه تکفیریها، پایگاه مردمیاش را نگهدارد و از محبوبیت بالایی نیز برخوردار باشد بهگونهای که جمعیت هوادار و نمازگزاران پایگاه مذهبیاش، هیچگاه ریزش نداشت. حتی سفر به دمشق و ملاقات با بشار اسد در حاشیه اجلاس علمای شام و اهدای قرآن به او جهت عمل بدان و شمشیر بهعنوان نماد مبارزه با صهیونیسم که بهانهای برای تکفیریها جهت ساقط کردنش بود، جایگاه او را به هیچ وجه متزلزل نکرد و محکم و استوار باقی ماند.
شیخ همچنین باورهای ملی و مذهبی را به زیبایی به هم پیوند داد و به همین دلیل، به چهرهای تأثیرگذار تبدیل شد.
شیخ احمد با مواضع ضد صهیونیستی در منطقه شناخته میشد و مقاومت را تنها راه آزادی قدس میدانست و انقلاب اسلامی را طلایهدار رهایی و آزادسازی فلسطین میشمرد. هیچ قدرت منطقهای و جهانی و هیچ تهدید و تطمیعی او را از این هدف والا بازنداشت و بارها با چشمانی اشکبار این جمله را تکرار میکرد که: «فردای قیامت، خداوند ما را درباره قدس و فلسطین مورد سئوال قرار خواهد داد که برای نجات آن، چه کردهایم».
وی با سخنان آتشین بر منبر، با صهیونیستها که شهرش را در سال 1982 به اشغال درآورده بودند، مبارزه کرد و هیچگاه زادگاهش را ترک نکرد و همواره پشتیبان سرسخت مقاومت و رهبران آن بود و نماز خواندن در مسجدالاقصی، آرزوی دیرینهاش بهشمار میرفت. شیخ پیش از آن نیز با قیمومیت فرانسه بر لبنان جنگید و استقلال کامل و همهجانبه سرزمینش را تنها راه نجات مردم میدانست.
آنچه که شیخ را نسبت به بسیاری دیگر متمایز میساخت و ویژگی شاخص وی به شمار میرفت، ندای راستین وحدت ملی و همزیستی مسالمتآمیز همه طوایف و مذاهب بود که وی سرمیداد و در این راه گامهای بلندی برداشت. از همان ابتدا امام موسی صدر را همراهی کرد و همچون او به میانهروی و اعتدال، ایمان فزایندهای داشت،. سخت به مبانی نظری و عملی وحدت اعتقاد داشت و در این زمینه تلاش وافری از خود نشان داد و تمام عمر بابرکت خود را وقف این مسیر نمود و از هیچ خدمتی فروگذار نکرد.
شیخ نماد و سمبل وحدت مسلمانان مجامع اهل سنت و شیعه به شمار میرفت. از اولین بنیانگذاران نخستین تجمع علمای مسلمان شیعه و سنی پس از انقلاب اسلامی در لبنان بود و تا آخرین لحظه حیاتش برای پیشبرد اهداف تجمع تلاش کرد. به حدی به «مجمع» دستپرودهاش ایمان و بدان اعتقاد داشت و عشق میورزید که بهرغم شرایط کرونایی و تن رنجورش، تنها چند ساعت پیش از وفات از صیدا به بیروت میرود و با همفکران و همکاران خود در مجمع دیدار کوتاهی داشته و به یک سلام و خداحافظی بسنده میکند و با دلی آرام و اطمینان از پیشبرد اهدافش، شبی آرام را در زادگاهش به صبح رسانده و ظهر همانروز، ندای حق را لبیک گفته و جان به جانآفرین تسلیم میکند.
روحش شاد و راهش پُر رهرو باد
انتهای پیام/