به گزارش خبرگزاری تسنیم، دفتر اطلاعات ملی آمریکا 26 فوریه بر مبنای یک «ارزیابی اطلاعاتی» گزارشی را با این مضمون منتشر کرد که ولیعهد سعودی مجوز عملیاتی برای دستگیری یا قتل خاشقجی را صادر کرده است. متعاقب این گزارش محدودیتهای روادید علیه 76 تبعه عربستان که در این قتل مشارکت مستقیم و غیرمستقیم داشتهاند، صادر شد. کاخ سفید نیز اعلام کرد که واشنگتن حق مجازات ولیعهد سعودی را در آینده و در صورت لزوم محفوظ میداند. فشار برای انحلال «نیروی واکنش سریع» وابسته به محمد بن سلمان و همراستا دانستن او با وزیر دفاع آمریکا از دیگر اقداماتی است که از سوی دولت بایدن در قبال ولیعهد سعودی و در چارچوب بازبینی در معادله همکاریهای استراتژیک دو کشور صورت گرفته است.
در این چارچوب ابعاد انتشار گزارش قتل خاشقجی را میتوان در سه سطح مورد تبیین قرار داد:
سطح اول؛ تاثیر بر روابط آمریکا و عربستان
یکی از مهترین پرسشها پس از انتشار این گزارش تاثیرپذیری روابط دو کشور از چنین رخدادی است. در این چارچوب، رابطه آمریکا و عربستان نه بر مبنای ارزشهای مشترک که بر مبنای منافع مشترک و مهمتر از آن، بازتعریف منافع مشترک در دورهها و حوزههای مختلف قرار داشته است. این فرآیند باعث شده تا آمریکا همواره بین آرمانهای پدران موسس خود و منافع متحدین تعادل برقرار سازد و ملاحظات و دغدغهها را در روند روابط رو به گسترش لحاظ کند. اگرچه در دورههای اخیر روسای جمهور دموکرات آمریکا در صدد بودهاند تا میان ارزشها و منافع توازن ایجاد کرده و ضمن بهره مندی از پایداری تصویر مطلوب حقوق بشری، زمینه را برای فشار و گرفتن امتیازات از متحدین خاورمیانهای فراهم کنند.
طرح این سوال مجدد که آمریکا باید در روابط خود با سعودی تجدید نظر کند، یادآور برخی فرودها همچون 11 سپتامبر، خیزشهای عربی 2011، توافق هستهای و قانون جاستا در روابط دو کشور است. اما برآیند این تنشها که در مقطعی زمزمههای بازنگری در روابط ریاض با ایالات متحده را مطرح کرد، بازتعریف حوزههای همکاری و تعیین خطوط ارتباطی بوده است. از اینرو و علیرغم فشارهای گسترده بر عربستان، واقعیت روابط ریاض و واشنگتن و منافع حاصل از چنین شراکتی، همچنان به عنوان یک اصل تعیین کننده به قوت خود باقی خواهد ماند.
در این میان مسئله قتل جمال خاشقجی را نیز نمیتوان جدا از این فرآیند و متغیرهای تاثیرگذار در روند همکاریهای ریاض و واشنگتن مورد تبیین قرار داد. با وجود تغییرات در عناصر شکل دهنده به این رابطه که ناشی از پویاییهای سیاست در سطوح بینالمللی و منطقهایست، همچنان امنیت انرژی در خلیج فارس، تروریسم، امنیت منطقهای و منازعه اعراب و اسرائیل پتانسیل همکاری بین ریاض و واشنگتن را داراست و آمریکا به نقش تکمیلی عربستان سعودی در چارچوب حفظ رژیمهای متحد و دوست نیازمند است.
سطح دوم؛ تاثیر بر سیاستهای منطقهای عربستان
دومین پرسش مهم به تاثیر انتشار گزارش قتل خاشقجی بر الگوی رفتار منطقهای عربستان سعودی بر میگردد. به زعم مقامات سیاسی و امنیتی دولت بایدن، رفتار منطقهای عربستان سعودی در طول دوران ریاست جمهوری ترامپ از منطق توازن خارج شده و نیاز است تا مجددا تعادل به راهبرد سیاسی و امنیتی ریاض باز گردد و زمینه برای هرگونه ماجراجویی جدید نیز بسته شود. این مسئله بخصوص در بحران یمن نمود بیشتری دارد. فرسایشی شدن جنگ، فاجعه انسانی به شکل قحطی، گرسنگی و مسئله آوارگان باعث شده تا بخشی از اهداف آمریکا برای فشار بر ولیعهد عربستان بعنوان معمار جنگ یمن، به خروج از این وضعیت بغرنج با فراهم کردن زمینههای آتش بس فراگیر و مذاکرات سیاسی معطوف باشد. همچنین توقف فروش برخی سلاحهای استفاده شده از سوی عربستان در جنگ یمن نیز بخش دیگری از راهبرد بایدن برای مدیریت رفتار عربستان است.
سطح سوم؛ تاثیر بر موقعیت ولیعهد سعودی
و پرسش بسیار مهم و کلیدی دیگر تاثیرپذیری موقعیت محمد بن سلمان در سلسله مراتب قدرت در خاندان پادشاهی از انتشار گزارش قتل خاشقجی است. در این میان هدف اصلی آمریکا بیشتر متمرکز بر مدیریت رفتارهای گریز از مرکز محمد بن سلمان بعنوان شاهزاده جوان و جاه طلب است که در صورت استقرار بر سریر پادشاهی، تا دههها میتواند فرد اول تصمیم گیرنده در ارتباط با منافع آمریکا باشد. بنابراین طرح جایگزین کردن آن با یک شاهزاده دیگر از جمله اصلیترین گزینه که به دموکراتها نزدیک است یعنی محمد بن نایف، نه در توان آمریکاست و نه در شرایط کنونی در چارچوب اولویتها و ملاحظات آمریکا است. بخصوص که مسئله جانشینی در عربستان بیش از آنکه از متغیرهای بیرونی تاثیرپذیر باشد، بیشتر ناشی از مناسبات قدرت درون پادشاهی و میان شاهزادگان است. در این میان حمایتهای تمام قد ملک سلمان از فرزند خود بخصوص با منطق موروثی کردن قدرت در شاخه سدیریها آنهم در خانواده سلمان، موفقیتهای محمد بن سلمان در پیشبرد سند چشم انداز 2030 و حمایتهای زنان و جوانان از طرح گشایشهای اجتماعی و فرهنگی او باعث شده تا بخت دیگر شاهزادگان برای بر تخت نشستن ولیعهدی در عربستان نیز در شرایط کنونی کم رنگ باشد.
از اینرو طرح تجدید نظر در روابط با عربستان از سوی برخی مقامات آمریکایی، بیش از آنکه نمودهای عینی و میدانی داشته باشد، ناشی از برخی ملاحظات حزبی در درون آمریکا و مبتنی بر امتیازگیریهای جدید از عربستان است و تا زمانی که در پیشرانهای راهبرد خاورمیانهای آمریکا تغییرات عمده صورت نگیرد، سخن از تجدیدنظر و کاهش سطح روابط دو کشور غیر واقعی و بیشتر جنجال رسانهای است.
نویسنده: کامران کرمی، مدیر گروه عربستان شناسی مرکز مطالعات خارومیانه
انتهای پیام/