به گزارش خبرگزاری مهر، مرکز مطالعاتی الزیتونة در گزارشی مفصل به بررسی تشدید تنش در مرزهای لبنان و رژیم صهیونیستی و احتمال حمله فراگیر تلآویو به لبنان پرداخته و سناریوها و تبعات این اقدام خطرناک که ممکن است در نتیجه فرار به جلوی سران تلآویو صورت بگیرد، را بررسی کرده است.
این گزارش تاکید میکند که همزمان با گسترش تنش در نوار غزه و ادامه تجاوزهای رژیم صهیونیستی بعد از گذشت ۹ ماه و در حالی که هنوز هیچ افقی برای پایان جنگ مشخص نیست، جبهه شمالی سرزمینهای اشغالی نیز شاهد تنشهای بیسابقهای بوده و جبههای فرسایشی برای اشغالگران ایجاد کرده که شدت حملات طی هفتههای اخیر تا سطح قابل توجهی افزایش پیدا کرده است.
حزب الله لبنان طی روزها و هفتههای اخیر انواع مختلفی از موشکهای خود را به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک کرده که باعث آتشسوزی در بخش گستردهای از مزارع کشاورزی شده و تعداد قابل توجهی از صهیونیستها در این حملات کشته و زخمی شدهاند. این در حالی است که آوارگی دهها هزار نفر از ساکنان شهرکهای صهیونیست نشین شمال همچنان ادامه دارد و سرکردگان رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از گسترش تنش در این منطقه تهدیداتی را برای عملیات نظامی در جنوب لبنان مطرح کردهاند.
در قسمت اول این گزارش، عوامل تاثیرگذار بر تصمیم سازی حمله تلآویو به لبنان و اولویتهای مدیریت جنگ توسط تلآویو را بررسی کردیم و در ادامه اطلاعات بیشتری از معادلات نظامی موجود در این جبهه را بیان می کنیم.
سوم: توانمندیهای نظامی حزب الله و امکان پیوستن محور مقاومت به جنگ
تهدیدات رژیم صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو در شرایطی دنبال میشود که این رژیم در تجاوز خود به غزه ناتوان مانده و هیچ راهی برای اجرای تهدیدات خود در لبنان ندارد.
همچنین بخشی از این تهدیدات که عمدتاً از سوی یواف گالانت و هارتصی هالوی وزیر جنگ و رئیس ستاد ارتش مطرح می شود، برای ترمیم چهره فروپاشیده آنها در نتیجه عملیات هفتم اکتبر است که با شکست در عملیات نظامی در غزه به رسوایی دیگری برای ارتش تبدیل شده است.
از سوی دیگر صهیونیستها به خوبی میدانند که بین تهدید حزب الله لبنان و عملیاتی کردن این تهدید فاصله زیادی وجود دارد و بیشتر این تهدیدات برای مصرف داخلی و کارکردهای حزبی و سیاسی در سرزمینهای اشغالی مطرح میشود. بخش قابل توجهی از افسران ارشد ارتش رژیم صهیونیستی میدانند که جنگ در غزه در مقایسه با جنگ احتمالی علیه لبنان بسیار کم خسارت تر است، چرا که حزب الله توانمندیهای نظامی و امکانات مبارزاتی زیادی دارد و پل هوایی بین ایران و این حزب باز است و این جنگ جبهه داخلی رژیم صهیونیستی را در معرض خسارتهای زیادی قرار میدهد.
الزیتونه در این بخش از مقاله خود به واکنشهای احتمالی حزب الله لبنان بعد از آغاز جنگ پرداخته و این واکنشها را در موارد زیر برمیشمارد:
۱- شلیک روزانه بیش از هزار موشک؛ حزب الله لبنان بیش از ۳۰ هزار فروند موشک زلزال ۱ در اختیار دارد که برد آن ۲۰۰ کیلومتر است. موشکهای فاتح ۱۱۰ با برد ۳۰۰ کیلومتر و موشکهای اسکاد از دیگر تجهیزات ناوگان موشکی حزب الله است.
۲- بسیاری از شهرها و مناطق سرزمینهای اشغالی در جنگ احتمالی آینده هدف حملات موشکی قرار خواهند گرفت؛ این موشکها ممکن است تا تل آویو نیز گسترش پیدا کند که به معنی فلج شدن اقتصاد میلیونها صهیونیست است.
۳- مونتاژ تسلیحات ایرانی و موشکهای دقیق توسط حزب الله لبنان میتواند خسارتهای زیادی به زیرساختهای استراتژیک رژیم صهیونیستی به ویژه تاسیسات انرژی این رژیم وارد کند.
در مانوری که ارتش رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۳ برگزار کرد، در جنگ احتمالی بین لبنان و رژیم صهیونیستی و تنها طی ۹ روز اول از این جنگ فرضی، بیش از ۳۰۰ نظامی اسرائیلی به هلاکت میرسند و خسارتهای زیادی به ۸۰ ساختمان استراتژیک این رژیم وارد میشود. این چیزی است که ارتش رژیم صهیونیستی حتی قبل از آغاز جنگ در غزه به آن اذعان کرده است.
۵- ارتش تل آویو در حال حاضر در برابر ۴۰ هزار نیروی حماس قرار دارد و در صورت رویارویی با حزب الله این عده بسیار بیشتر شده و به رقمی بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر می رسد.
۶- حزب الله لبنان تعداد بسیار زیادی از موشکهای ضد تانک را در اختیار دارد که بالغ بر ۴۰۰۰ فروند ارزیابی شده است. آنها همچنین هزاران خمپاره آر پی جی در اختیار دارند که میتواند در صورت بروز جنگ چالشی جدی برای رژیم صهیونیستی باشد.
۷- حزب الله بمبهای زیادی در اختیار دارد که وزن برخی از آنها یک و نیم تن است و میتواند یک تانک را به صورت کامل منهدم کند. همچنین تونلهای حزبالله امکان تردد عناصر مبارز آن را به راحتی فراهم می کند.
۸- حزب الله صدها موشک ضد هوایی در اختیار دارد و قدرت خود در رصد هواپیماهای بدون سرنشین رژیم صهیونیستی و از جمله بزرگترین و یشرفتهترین این پهپادها را به اثبات رسانده است.
این اطلاعات و آمار نشان میدهد که رژیم صهیونیستی در حمله به لبنان حتی اگر تنها با حزب الله مبارزه کند، با چالشهای بیسابقه نظامی مواجه خواهد بود؛ چه برسد به اینکه دولت لبنان نیز در هر حمله احتمالی وارد جنگ خواهد شد و ممکن است طرفهای منطقهای دیگر عضو محور مقاومت از جمله سوریه و عراق و یمن نیز وارد این عرصه شوند. به این ترتیب دامنه درگیریها گستردهتر میشود و خسارتهای رژیم صهیونیستی چندین برابر می شود.
به همین علت است که برخی نظریه پردازان رژیم صهیونیستی سناریوی جنگ در عرصههای مختلف را سناریوی روز قیامت ارزیابی میکنند؛ چرا که خطرات زیادی را متوجه رژیم صهیونیستی میکند.
چهارم: مواضع بین المللی و منطقهای و تاثیر آن در گسترش تنش ضد لبنان
شکی نیست که تنشهای به وجود آمده بین تلآویو و واشنگتن در نتیجه بحرانی شدن اوضاع جنگ در غزه و عدم تسلیم کامل اشغالگران به خواست آمریکا مبنی بر توقف جنگ بنا به دلایل انتخاباتی واشنگتن، باعث شده اسرائیل در تامین موافقت آمریکا برای ورود به جنگ جدید ضد لبنان با مشکل مواجه شود.
آمریکا به احتمال فراوان آمادگی ورود اشغالگران به جنگ بر ضد لبنان را ندارد، چرا که احتمالاً این جنگ را یک جنگ موجودیتی ارزیابی نمیکند، علاوه بر اینکه چالشهای به وجود آمده بین جو بایدن رئیس جمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی میتواند باعث واکنش منفی کاخ سفید نسبت به طرح جنگی تلآویو باشد.
واشنگتن نیز در طرف مقابل دلایل خاص خود را برای جلوگیری از گسترش تنش به مرزهای لبنان دارد که شامل موارد زیر است:
۱- نظامی؛ بروز این جنگ میتواند باعث گسترش حمله به پایگاههای آمریکا در منطقه توسط ایران، یمن، سوریه و عراق شود و این موضوع ممکن است به بروز جنگ منطقهای منجر شود.
۲- اقتصادی؛ گسترش حملات جنبش انصارالله در تنگه باب المندب و دریای سرخ و تاثیر قطعی آن بر قیمت نفت.
۳- سیاسی؛ به تعویق افتادن پرونده عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی.
تمامی این موارد تاثیرات منفی بر روند انتخاب جو بایدن در انتخابات آینده خواهد داشت، با این وجود ممکن است موسسات نظامی تلآویو و واشنگتن که انسجام بیشتری نسبت به موسسات سیاسی از خود نشان میدهند، به تفاهمهای مشخصی در زمینه حمله به حزب الله برسند که البته عدم تبدیل چنین حملاتی به جنگ منطقهای بعید به نظر می رسد.
پنجم: سناریوهای احتمالی
صهیونیستها هیچ ارزیابی درستی از ماهیت و آینده تحولات جبهه شمالی ندارند و در این عرصه غافلگیر شدهاند. سران امنیتی و نظامی این رژیم مدعی بودند که میتوانند جنگ در غزه را مدیریت کنند، اما جنگ غزه بطلان این فرضیهها و ارزیابیها را نشان داد. در حال حاضر نیز محافل نظامی نزدیک به ستاد ارتش اسرائیل مدعی هستند که برنامههای متعددی برای نحوه تعامل با چالش روزافزون در جبهه شمالی دارند، اما به نظر میرسد آنها ناگزیر هستند یکی از این دو سیناریو را در پیش بگیرند؛ اول: تسلیم شدن در برابر حملات حزب الله. دوم: ورود در جنگ فراگیر با لبنان که روند آن و پایان آن غیر قابل پیشبینی است.
البته در این زمینه ممکن است سناریوهای دیگری نیز مطرح باشد که در نتیجه اوضاع پرتنش جبهه شمالی رژیم صهیونیستی امکان آن بعید به نظر نمیرسد:
۱- گزینه عملیات نظامی محدود که متضمن انجام برخی حملات فشرده هوایی علیه برخی اهداف حزب الله در جنوب لبنان و ضاحیه جنوبی بیروت است که ممکن است با ادعای حمله به مواضع نظامی و انبارهای تسلیحاتی و کادر میدانی حزب الله انجام شود. ژیم صهیونیستی تصور میکند قدرت انجام این سناریو را دارد و می تواند واکنشهای حزبالله را در این زمینه تحمل کند.
البته این ارزیابی نادرست است و برگرفته از ارزیابیهای شخصی افسران ارتش و نیروهای امنیتی اطلاعاتی است که نیروهای حزب الله لبنان به عمد و برای فریب دادن رژیم صهیونیستی آن رامطرح کرده اند.
۲- جنگ فراگیر که در اصطلاح نظامی رژیم صهیونیستی با عنوان جنگ سوم لبنان یا جنگ اول شمال معروف شده، ممکن است در نتیجه حمله همه جانبه رژیم صهیونیستی به لبنان شکل گیرد. افزایش اتهامات ضد کابینه و ارتش رژیم صهیونیستی از سوی مخالفان و افکار عمومی داخل سرزمینهای اشغالی مبنی بر شکست در برابر حزب الله، میتواند کابینه را به سمت این گزینه پرهزینه و بسیار خطرناک سوق دهد.
البته واقعیت این است که عوامل بازدارنده زیادی وجود دارد که مانع از تحقق سناریوی جنگ می شود. این عوامل در عرصههای داخلی و خارجی و در ابعاد سیاسی و امنیتی و نظامی و اقتصادی قابل مشاهده است و باعث شده سناریوی جنگ فراگیر با احتمال کمی مواجه شود. علاوه بر اینکه بسیاری از صهیونیستها آن را خودکشی برای تل آویو به شمار میآورند.
۳- سازش سیاسی در منطقه: در شرایطی که جبهه شمالی رژیم صهیونیستی در نتیجه درگیری بین حزبالله و رژیم اشغالگر شعله ور است، اما همچنان واسطهها و میانجیها در حال مذاکره با دو طرف هستند و بدون اینکه اخبار این مذاکرات به رسانهها درز پیدا کند، تلاش می کنند کنترل اوضاع از دست خارج نشود.
البته به نظر میرسد تا زمانی که تجاوز رژیم صهیونیستی در غزه ادامه داشته باشد، موفقیت در این مذاکرات بعید است. این موضوع را تمامی طرفهای بینالمللی متوجه شدهاند، اما اشغالگران و حامیان آنها تلاش دارند با تهدید و ارعاب حزب الله لبنان مانع از گسترش عملیات آنها شوند که طی ماههای گذشته باعث فرسایش رژیم صهیونیستی شده و انتظار میرود در آینده نیز ادامه پیدا کند.
۴- توقف جنگ غزه: این اتفاق سحرآمیز میتواند تنش در جبهه شمالی سرزمینهای اشغالی را نیز متوقف کند، اما به نظر میرسد بنا به دلایلی که ذکر آن در این مقال نمیگنجد؛ اشغالگران صهیونیست تمایلی به توقف تجاوز خود ندارند. در هر صورت با پایان یافتن جنگ در غزه تمامی جبههها آرام خواهد شد و مقاومت عراق و یمن نیز همراه با لبنان، عملیات ضد صهیونیستی خود را متوقف خواهند کرد. البته این احتمال نیز وجود دارد که آتش بس و آرامش در جبهه غزه به معنی تلاش اسرائیل برای آماده سازی جهت جنگ در لبنان باشد.
۵- فعال سازی سیاست «درگیری بین جنگها». منظور از این سیاست گسترش دامنه ترورها در لبنان و سوریه و ایران و حمله به مراکز کنترل و فرماندهی و انبارهای تسلیحات و موشکها است که این سناریو همچنان بر روی میز قرار دارد و ممکن است در آینده بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. این سناریو باعث میشود حزب الله لبنان به سمت جنگ فراگیر گرایش پیدا نکند.
ششم: نتایج احتمالی
تحقق هر کدام از سناریوهای مطرح شده طی روزها و هفتههای آینده ضروری به نظر نمیرسد؛ چرا که رژیم صهیونیستی تصمیم خود را برای یک راه حل واحد و سریع در جبهه شمالی اتخاذ نکرده است، در هر صورت مجموعهای از نتیجه گیری ها در این زمینه قابل پیشبینی است که بخشی از آنها عبارتند از:
۱- ادامه دامنه تنشها و کشمکشهای موجود در جبهه شمالی بر اساس اوضاع غزه.
۲- گسترش مطالبات در سرزمینهای اشغالی برای از بین بردن تهدیدات جبهه شمالی.
۳- گسترش روزافزون تحولات جبهه شمالی در سطوح سیاسی و رسانهای.
۴- گسترش میانجگریهای آمریکا و اروپا بین لبنان و اشغالگران برای جلوگیری از تنش نظامی.
نتیجهگیری
تحولات جبهه جنوبی لبنان هم مرز با اراضی اشغالی همچنان ادامه دارد و هیچکدام از دو طرف نمیتوانند ارزیابی دقیقی نسبت به آینده تحولات ارائه دهند، شاید مهمترین دلیل این موضوع تعدد طرفهای منطقهای و بینالمللی در این عرصه است که باعث شده هر کدام از طرفها سناریوهای خود را بر اساس منافع خودشان ارزیابی کنند.
اشغالگران از یک سو به دنبال ارزیابی گزینههایی که مطرح کردیم برآمدهاند و از سوی دیگر هزینهها و مخاطرات این گزینهها را بر اساس عوامل سیاسی و نظامی داخلی و خارجی بررسی میکنند، علاوه بر اینکه نمیتوانند در خصوص نتیجه هرگونه حمله احتمالی به لبنان تضمینی دریافت کنند و ممکن است در باتلاقی گرفتار شوند که در حال حاضر در جنگ غزه گرفتار شدهاند.
در مجموع میتوان گفت کفه سناریوها به سمت عدم گسترش دامنه جنگ کنونی به جنگ فراگیر سنگینی می کند و گرچه ممکن است تنشهای حساب شدهای در دستور کار قرار بگیرد، اما در نتیجه فرسایش ارتش رژیم صهیونیستی و میزان قدرت و آمادگی حزب الله و متحدانش و عدم تمایل آمریکا و جریانهای غربی به بروز جنگ در مرزهای لبنان، دامنه درگیری ها در همین حد باقی خواهد ماند.