خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کشتارهای وسیع اخیر اسرائیل در غزه و رفح، مسیر نابودی و اضمحلال اینرژیم جعلی را سرعت بخشیده است.
علی معروفی آرانی نویسنده و پژوهشگر حوزه صهیونیسم و یهودیت در مقاله جدید خود با عنوان «گسلهای قومی و مذهبی در زوال رژیم صهیونیستی» که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است، به موضوعات فرهنگی، قومی و مذهبی روند فروپاشی رژیم صهیونیستی پرداخته است.
مشروح متن اینمقاله در ادامه میآید؛
اسراییل، جامعهای است که از طریق مهاجرت، اسکان و شهرکسازی بر ویرانه های جامعه اصلی بنا شده و این، ویژگی اساسی و عنصر کلیدی در تفسیر شکافهای اجتماعی دراسرائیل است. مهاجرنشین بودن ساکنان این رژیم از دیگر مشخصههای آن است که میتوان ازآن به ویژگی جوهری در تفسیر و فهم پدیده اسراییل یاد کرد. به عقیده عبدالوهاب المسیری، وضعیت اسراییل یک الگو یا یک نمونه اصلی از الگوهای اسکان مهاجران یعنی «اسکان اشغالگرانه» است.
با بررسی گسست ها و چالشهای کنونی در رژیم اسراییل، می توان ادعا کرد که عمده چالش های این رژیم از گسل های قومیمذهبی و هویتی نشأت گرفته است. گسلهای قومیمذهبی جامعه کنونی اسراییل نشان می دهد که سیاست کوره مذاب (۱) در هفت دهه گذشته مؤفق نبوده است. عمده توفیق رژیم صهیونیستی در فرایند همسان سازی جامعه خود از طریق کوره مذاب موجب شد تا معضلات سیاسیاجتماعی و اقتصادی کنونی در این جامعه تشدید شود.
جامعه اسراییل جامعه جدید هم محسوب میشود که از طریق مهاجرتهای گوناگون شکل گرفته است. سامی سموحا، یکی از پژوهشگران اسراییلی معتقد است جامعه اسراییل جزو جوامع جوانی است که مهاجران اسکان یافته و اروپایی آن را بنا کردند و با دولتهایی که برپایه استعماری تأسیس شده اند همانند آمریکا، آفریقای جنوبی و استرالیا ویژگی های مشترک زیادی دارند. ویژگی دیگر این جامعه، چند گانه بودن است. بدین معنا که از خرده فرهنگ ها، قومیت ها، طوایف و نژادهای گوناگون تشکیل شده و البته انشعاب اصلی همان انشعاب بین یهودیان و فلسطینی های مسلمان و فلسطینی های یهودی و مسیحی اراضی اشغالی ۱۹۴۸ است.
باروخ کیمرلینگ، پژوهشگر اسراییلی، پس از بررسی خرده فرهنگ های متعدد در جامعه اسراییل، حداقل از ۷ جامعه شهروندی نام میبرد که هر یک به شکلی در زندگی روزمره از یکدیگر جدا و منشعب هستند و شبکه رسانه ای و خدماتی مخصوص به خود را دارند. این خرده فرهنگها و جوامع فرعی عبارتند از: اشکنازی های سکولار، یهودیان صهیونیست مذهبی،یهودیان مذهبی سفاردیم، یهودیان مذهبی حریدیم اشکنازی، مهاجران یهودی روس تبار، مهاجران یهودی اتیوپیت بار یا فلاشا (به قومی یهودی گفته میشود که سابقاً در کشور اتیوپی زندگی میکردند ولی اکنون اکثراً به کشور اسرائیل مهاجرت کردهاند) و عربهای اسراییلی (همان فلسطینیهای اصلی ساکن اراضی اشغالی ۱۹۴۸) چندگانگی قومی، نژادی و دینی موجب شده است با وجود گذر زمان طی بیش از هفتاد سال،همچنان این رژیم با شکاف های متعدد و عمیق همراه بوده و این امر در شرایط کنونی خود را درقالب اعتراضات مکرر و به صورت هفتگی از سوی حاشیه نشینان نشان داده است. (۲)
صهیونیستها تلاش زیادی کردند سیاست های خود را در حوزه اجتماعی در قالب سیاست های همزیستی مسالمت آمیز بین اقوام و مذاهب گوناگون، موفق نشان دهند. اما طی سالهای اخیر مصادیق متعددی دال بر شکست این سیاستها رخ داده است. یکی از این مصادیق، ناکامی نتانیاهو و ساختار حکومتی این رژیم در تشکیل دولتی پایدار می باشد.
برگزاری ۴ انتخابات پارلمانی طی دو سال ( ازسال۱۳۹۸تا سال ۱۳۹۹) و سال (۲۰۱۹ تا ۲۰۲۰) با هدف تشکیل کابینه که امری بی سابقه و جدید است نشان از انتقال ترکش های شکاف های قومیمذهبی از هرم جامعه به راس جامعه و حکومت است. تلاش احزاب عموماً میانه رو و چپگرای این رژیم در تشکیل دولتی بدون حضور نتانیاهو، در حقیقت عدم تساهل و تسامح میان آنان و متصلب شدن اختلافات و شکاف ها در این سیستم و جامعه را نشان میدهد. (۳)
واقعه دیگری که از شکست سیاست های فرهنگیاجتماعی صهیونیست ها در اجرای سیاست کوره مذاب برای کم رنگ نمودن مختصات و ویژگی های هر کدام از این اقوام و گروه ها حکایت دارد به تبعات جنگ ۱۱ روزه ۲۰۲۱ در نوار غزه بر می گردد. واکنش فلسطینی های مقیم فلسطین اشغالی یا اراضی اشغالی ۱۹۴۸ به حملات نیروهای صهیونیستی به نوار غزه، موجب غافل گیری سران این رژیم شده است. فلسطینیان مذکور که پس از قیام در سال۲۰۰۰ و همزمان با انتفاضه الاقصی، حرکت ضداسراییلی قابل ملاحظهای پس از آن نداشتند، در جنگ ۱۱ روزه و پس از ۲۱ سال دوباره و کاملاً سراسری و قدرتمندانه وارد عرصه اعتراض و مخالفت شدند.
این اعتراض ها زنگ خطر را برای صهیونیست ها به صدا درآورد و بسیاری از تحلیل گران صهیونیستی آن را بسیار خطرناک تر از موشک های نیروهای مقاومت مستقر در نوار غزه بیان کردند. قرار بود در قالب کوره مذاب، فرایند ادغام گروهها به ویژه گروه های مهاجر با وابستگی های نژادی گوناگون به صورت سازمان یافته و برنامه ریزی شده صورت گیرد که عملاً با شکست مواجه شد.
نظام پارلمانی در رژیم صهیونیستی موجب میشود تشکیل کابینه بر اساس وضعیت و چگونگی قدرت و تعداد کرسی های احزاب گوناگون در پارلمان یا کنست شکل بگیرد. این امر مشکلاتی را ایجاد می نماید. ظهور و سقوط احزاب صهیونیستی و تعدد این احزاب در کنار ائتلافی بودن کابینه ها، خواسته های ویژه احزاب مذهبی، چالش های مستمر نظامی- امنیتی و همچنین سهم خواهی های حزبی به ویژه در زمان تعیین بودجه و تقسیم پست های وزارتی در این چارچوب قابل اشاره است.
همچنین عدم وجود قانون اساسی، غالب بودن نگاه امنیتی بر سیاست خارجی، چالش های مستمر نظامی- امنیتی در داخل و خارج، حذف احزاب فلسطینی از سیاست گذاری، خواسته های ویژه مذهبیون، فساد گسترده در میان سران سیاسی- مذهبی و بی اعتمادی سران این رژیم به یکدیگر به دلیل نگاه منفعت محور آنان از جمله چالش های سیاسی محسوب میشود که عمدتاً ریشه در گسست ها و گسل های قومی مذهبی دارد.
تأسیس احزاب صهیونیستی بیش از آنکه ناشی از اهداف مشخص و بلندمدت بوده باشد، نشأت گرفته از اقوام و گروههای با هویت نژادی و قومی مشخص است. در نتیجه، این نظام سیاسیحکومتی همواره با چالشهای متعددی مواجه بوده است و موجب شده طی ۷۳ سال گذشته به جای ۱۸ کابینه چهارساله، شاهد فعالیت ۳۶ کابینه بوده و هیچ چشمانداز مثبت و روشنی در میانمدت برای حل اینمعضلات قابل تصور نیست.
چالش حفظ دولت_ملت یهودی
این چالش یا گسست نسلی در حقیقت به کم توجهی نسل جدید این رژیم، نسبت به آموزه های صهیونیسم اشاره دارد. هویت آرمانی صهیونیسم، یهودیان نوینی ایجاد کرد که به زبان عبری مسلط بوده و به جای بی سرزمینی در گذشته، به سرزمین جدید خود عشق بورزند و منافع و رفاه خود را در راه ملتش ان قربانی و با تمام وجود از رژیم صهیونیستی در برابر دیگران دفاع کنند.
این هویت آرمانی از طریق دو نهاد به جوانان اسراییلی القا می شد: ارتش و نظام آموزشی. این دو، ابزارهای بسیار مهم و اساسی در روند ایجاد هویت ملی هستند. اما طی دو دهه اخیر شاهد افول کارکرد هویت سازانه این دو نهاد در رژیم صهیونیستی بوده ایم.
ارتش که در حقیقت نخستین عرصه خلق هویت صهیونیستی و بهترین مجرای همسان انگاری و محل پیاده سازی تئوری کوره مذاب محسوب می شود و برای بسیاری از اسراییلی ها خدمت در ارتش به معنای عبور از دوران جوانی به بزرگسالی است، کارکرد خود را تا حدی از دست داده است. چرا که در حال حاضر، گذشته از فلسطینی های مقیم اراضی اشغالی ،۱۹۴۸ یهودیان مذهبی یا ارتدکسهای افراطی نیز در قالب بخشی از امتیازاتی که توانسته اند اخذ کنند در ارتش خدمت نمی کنند. ضمن اینکه سرپیچی از خدمت وظیفه در حال افزایش است.
دومین نهادی که برای ساخت هویت مورد استفاده قرار می گیرد نظام آموزشی است. اما امروزه به دلیل کمبود بودجه، افزایش جمعیت و جذب نخبگان اسراییلی - صهیونیستی به سمت مشاغل مرفه تر، معلمان اسراییلی حقوق بسیار اندکی در مقایسه با دیگران دریافت میکنند و کلاس های درس این رژیم، در زمره شلوغ ترین کلاس های درس در جهان هستند. نتیجه اینکه تنزل موقعیت نظام آموزشی این رژیم ظرفیت هویت سازی دولت را تضعیف نموده و این رژیم در مقایسه با دهه های اولیه تأسیس خود کمتر می تواند اندیشه صهیونیسم را به نسل جوان کنونی تلقین کند .(۴)
چالش پساصهیونیسم
چالشی که در چند دهه اخیر و عمدتاً در سطح نخبگانی در مورد اصول و مبانی صهیونیسم به وجود آمده و از آن به پسا صهیونیسم یا عباراتی چون فرا صهیونیسم و مابعد صهیونیسم نیز یاد میشود، در حقیقت یک گسل و گسست جدی در باورهای صهیونیست ها ایجاد می کند. آنان، که در حقیقت تاریخنگاران جدید و جامعه شناسان منتقد به حساب می آیند دو ساحت گوناگون روایت تاریخی و تضادها و شکافهای درونی در رژیم صهیونیستی را به چالش کشیده اند.
رژیم صهیونیستی دو اسطوره مشروعیت ساز برای خود ساخته است که هر دوی آنها مورد حمله پساصهیونیست ها قرار گرفته اند. اولین اسطوره، روایتی خاص از تاریخ است که نتیجه آن، «ملت مظلوم یهود» است. هرتزل در کتاب دولت یهود، مظلومیت یهودیان را عامل اصلی حرکت خود در جهت تشکیل موطنی برای یهودیان می داند. همچنین استفان والت و جان مرشایمر در کتاب معروف البی اسراییل، علت حمایت جهان غرب از این رژیم را همین مظلومیت نمایی دانسته اند.
اما پساصهیونیستها همانند بنیموریس و ایلان پاپه، این مظلومنمایی را زیر سوال میبرند. اسطوره دوم هم که توسط پساصهیونیستها به چالش کشیده شده، «دولت دموکراتیک رژیم صهیونیستی» است. پساصهیونیست ها، تضاد درونی میان سفاردی ها و اشکنازی ها، اعراب فلسطینی و یهودیان و همچنین سکولارها و افراطیون مذهبی را شکافهای اجتماعیسیاسی بنیادین در جامعه اسرائیلی معرفی کردهاند که پایه و اساس برند اسرائیل را خدشه دار میکند. جنبش پساصهیونیسم، رژیم صهیونیستی را بر سر یک دوراهی قرار داده است. چرا که اگر این رژیم بر مؤلفههای گفتمانی صهیونیستی تأکید نماید شکافهای اجتماعی و سیاسی در آن تشدید خواهد شد و موجب تقویت و نهادینگی شرایط پساصهیونیسم میشود و در مقابل اگر درصدد تضعیف پساصهیونیسم برآید، لاجرم از تداوم مهاجرت یهودیان، حمایتهای غرب و نیز مشروعیت سیاسی داخلی بر اساس روایت صهیونیستی؛ بهویژه از تاریخ آن کاسته میشود.
از همین رو، پساصهیونیسم چالشی مزمن و تهدیدآفرین برای گفتمان صهیونیستی در آینده خواهد بود. البته قابل ذکر است که این جنبش، جنبشی انتقادی است نه ضدصهیونیستی.
تأثیر گسلهای قومیمذهبی بر زوال رژیم اسرائیل
رژیم صهیونیستی طی چهار دهه اول عمر خود به دلیل مواجهه با دشمنی کشورهای عربی و همچنین حضور نسل مؤسسان و بنیان گذاران این رژیم، از شرایط نسبتاً مطلوبی برای رشد و پیشرفت در عرصه هویت سازی و ملت سازی برخوردار بود. اما طی سه دهه اخیر چالش های جدید اجتماعی، سیاسی و مذهبی، این رژیم را با بحران های سخت و شکننده مواجه کرده است.
درهمین چارچوب برای اولین بار پس از هفت دهه از عمر این رژیم نامشروع، شاهد برگزاری چهار انتخابات زودرس پارلمانی در عرض دو سال ۱۳۹۸ تا ۲۰۲۰ هستیم. این ناکامی و بن بست، در حقیقت ناشی از تعمیق گسل های قومیمذهبی در این رژیم و انتقال آن به رأس هرم و سطح ساختار سیاسی حکومت آن است.
به طور خلاصه می توان گفت عواملی چون .۱ شکافهای اجتماعی، .۲ نظام اقتصادی و شکاف حاد طبقاتی، .۳ تغییر فرهنگ سیاسی در رژیم صهیونیستی یا در حقیقت آمریکایی شدن اسراییل در نتیجه، جهانی شدن، .۴ چالش نوع دولت یعنی دولت یهودی یکپارچه یا دو دولت فلسطینی و اسراییلی، .۵ چالش دولت یهودی یا دولت سکولار و .۶ شکاف جمعیتی و هویتی ساکنان رژیم صهیونیستی در دهه آینده، موجب شده است که فرایند دولت- ملت سازی که از سوی بنیان گذاران رژیم صهیونیستی از زمان تشکیل این رژیم در سرزمین های اشغالی به شکل بالا به پایین، با مؤلفه های خاص و ویژه در حال جبران بود از اوائل دهه ۱۹۹۰ میالدی دچار چالش شود. (۵)
با توجه به موارد فوق الذکر، در سالهای اخیر، مسائل داخلی و اجتماعی در کانون برنامه های عمومی رژیم صهیونیستی قرار گرفته و با وجود اهمیت مباحث مرتبط با امنیت خارجی، عموم مردم به چالشها و اختلافات داخلی بیش از تهدیدات امنیتی خارجی توجه داشته اند، به نحوی که بر مبنای مطالعه و نظرسنجی عمومی مؤسسه «مطالعات امنیت ملی اسراییل» از یهودیان این رژیم در سال ،۲۰۱۸ درصد بالایی از آنها درباره تهدیدات داخلی نگران هستند.
طبق این نظرسنجی، ۳۹ درصد مردم رژیم صهیونیستی از تهدیدات امنیتی خارجی، ۲۴ درصد از تهدیدات داخلی و اجتماعی و ۳۷ درصد نیز از هر دو تهدید داخلی و خارجی نگرانند و این موضوع به روشنی، افزایش نگرانی صهیونیست ها در خصوص تحولات و منازعات داخلی این سرزمین را نشان می دهد؛ نگرانی و چالشی که آثار و پیامدهایی، هم به لحاظ داخلی و هم به لحاظ بیرونی، برای چشم انداز پیش روی این رژیم خواهد داشت.
از آنجایی که در حال حاضر، شکاف های قومی و مذهبی جامعه صهیونیستی، تضادهای نهفته در ایدئولوژی صهیونیسم را بیش از هر زمان دیگری آشکار کرده است، وجود شکاف های مذکور می توانند ثبات سیاسی و امنیت ملی این رژیم را با مخاطرات قابل توجهی مواجه سازد و مشخص نیست که جامعه صهیونیستی با چنین وضعیتی، تا چه میزان از توانایی مدیریت تعارضات و توان تحمل شکست ها و فشارهای خارجی برخوردار خواهد بود و در صورت وارد آمدن فشار سنگین خارجی یا حتی همزمانی فشارهای داخلی و خارجی، جامعه صهیونیستی با چه چالش ها و بحران هایی روبرو خواهد شد.
البته تغییر معادلات در سطح منطقه به نفع نیروهای مقاومت و فرسایش قدرت بازدارندگی اسراییل و از دست دادن ابتکار عمل و قدرت یکسره کنندگی در برابر محور مقاومت به علت معادلات بازدارندگی، بحران های این رژیم را به ویژه در برابر مقاومت در لبنان و نوار غزه دوچندان کرد.
نتیجهگیری
به نظر میرسد رژیم اسراییل در چندین دهه ابتدایی عمر خود تلاش کرده بود تا در قالب ایده کوره مذاب جامعهای یک دست و مطابق با آرمان های خود تأسیس و تربیت کند. اما گوناگونی این جامعه و ورود گروهها با قومیت ها و نژادهای مختلف از سراسر جهان به فلسطین اشغالی، سبب بروز مشکلات و سختی های مضاعف شده و در حقیقت عملیاتی شدن ایده کوره مذاب را به شکست کشاند. این امر سبب شد تا رژیم صهیونیستی از طریق ایده هایی همانند ارتباطات میان فرهنگی، درصدد همگرایی و یا نزدیک ساختن فرهنگ های یهودیان از قومیت ها و نژادهای شرقی، غربی و آفریقایی برآید. علاوه بر این، وجود شکاف عمیق بین یهودیان و فلسطینی های اراضی اشغالی ۱۹۴۸ موجب شد تا پس از شکست ایده کوره مذاب در این رابطه، ارتباطات میان فرهنگی نیز توفیق چندانی نیابد.
تحلیل و بررسی سیاستهای رژیم صهیونیستی در قبال قومیتهای متعدد موجود در فلسطین اشغالی بیانگر این واقعیت است که این رژیم از سه نوع سیاست (تبعیض) در قبال مسلمانان اراضی اشغالی ۱۹۴۸(، انتقاد )در قبال اقلیت ۲۰ درصدی مذهبی جامعه خویش (و تشویق) در مورد اکثریت یهودی سکولار استفاده میکند. بیشترین شکاف و فاصله در حقیقت میان اکثریت یهود و اقلیت فلسطینی های مسلمان اراضی اشغالی ۱۹۴۸ وجود دارد. به بیان دیگر رژیم اسراییل به صورت رسمی و از طریق نهادهای قانونی و اجرایی، سیاست تبعیض وآپارتایدگونه را در قوانینِ این بخش از جمعیت ۲۰ درصدی خود اعمال میکند. (۶)
عدم امکان حضور این بخش از فلسطینی ها در ساختار نظامی و سیاسی به موازات تبعیض های فراوان در حوزه خدمات اجتماعی و اقتصادی، نشان از تبعیض سازمان یافته در مورد آنان دارد. از همین رو شکاف میان فلسطینی های اراضی اشغالی ۱۹۴۸ و اکثریت یهود در مقاطعی همانند جنگ ۱۱ روزه سال۲۰۲۱ و حوادث منطقه شیخ جراح و همچنین حمایت آنان از اسرای فلسطینی در بند رژیم صهیونیستی، خود را نشان داده است. رژیم اسرائیل نه تنها از طریق تئوری کوره مذاب موفق به جذب و حاکمیت ارزش های صهیونیستی بر آنان نشد بلکه ارتباطات میان فرهنگی نیز در این راستا توفیق چندانی نداشته است. (۷)
در مرحله بعد، رژیم صهیونیستی سیاست انتقادی را در قبال اقلیت ۲۰ درصدی مذهبی جامعه خویش در پیش گرفته است. دقت در سخنرانی های چند سال اخیر روون ریولین رئیس جمهور سابق رژیم صهیونیستی در کنفرانس سالانه هرتزلیا که همواره در مورد افزایش جمعیت یهودیان مذهبی و متعاقباً کاهش جمعیت یهودیان صهیونیست و سکولار هشدار میداد، بیانگر این واقعیت است که این رژیم موفق به حاکم نمودن اصول صهیونیسم بر این بخش از یهودیان نشده است. چرا که یهودیان مذهبی، ضمن استنکاف از انجام خدمت نظامی، در اقتصاد و بخش های تولیدی خدماتی این رژیم نیز مشارکتی حداقلی دارند.
این در حالی است که ارتش و اقتصاد به عنوان دو ستون اصلی رژیم اسرائیل نقش حیاتی در تأسیس یا تداوم حیات آن داشته است. چنینوضعیتی مبین واقعیت ناخوشایند دیگری برای رژیم صهیونیستی است و آن اینکه این رژیم در سال های آینده به شدت از کاهش جمعیت فعال در دو عرصه اقتصاد و نظام یگری رنج خواهد برد. چنین نتیجه ای در خروجی رسانه ها و همچنین بر پایه نظرسنجی های مؤسسات نظرسنجی قابل مشاهده است.
مقاومت یهودیان مذهبی در مقابل سیاستهای صهیونیستی در چارچوب کوره مذاب موجب شد تا ارتباطات میانفرهنگی میان این دو بخش از یهودیان، مد نظر قرار گیرد. احتمالاً بتوان یک موفقیت نسبی را در اجرای نظریه کوره مذاب در قبال صهیونیستههای غیرمذهبی در دهه های ابتدایی تأسیس رژیم اسراییل مشاهده کرد.
انتخاب الگوی کوره مذاب در مراحل ابتدایی تشکیل این رژیم به عنوان یک کوره و نیز تشکیل جامعه سیاسی، دینی و اقتصادی برای ذوب کردن همه مهاجران در هسته های مختلف اشتراکی- اجتماعی آن نیز علیرغم موفقیت های اولیه، اما در دهه های پایانی قرن گذشته شکست خورد. شاهد مثال این که با وجود غیرمذهبی بودن عمده مهاجران یهودی از شوروی به فلسطین اشغالی در دهه ،۱۹۹۰ اما آنان با حفظ فرهنگ و زبان پیشین خود درصدد جدایی از سیاست های ادغام گرایانه برآمدند و با تأسیس احزابی جدید و رسانه هایی متفاوت به استقلال فرهنگی و مخالفت با سیاستهای کوره مذاب روی آوردند. طبیعتاً رژیم اسراییل با آنان نیز چارهای جز تعامل بر اساس ارتباطات میان فرهنگی و یا تعاملات فرهنگی نداشته است. (۸)
بنابراین، در پاسخ به سؤال اصلی مبنی بر اینکه گروه های قومی-مذهبی متعدد در رژیم صهیونیستی از چه جایگاهی در ساختار اجتماعی و حکومتی این رژیم برخوردار هستند، با توجه به مطالب مذکور می توان گفت جایگاه ها و مناصب حکومتی، نظامی و قدرت اقتصادی عمدتاً در اختیار یهودیان اشکنازی و سپس دیگر یهودیان ساکن فلسطین اشغالی است.
یهودیان فلاشا (به قومی یهودی گفته میشود که سابقاً در کشور اتیوپی زندگی میکردند ولی اکنون اکثراً به کشور اسرائیل مهاجرت کردهاند.) و همچنین فلسطینیهای اراضی اشغالی ۱۹۴۸ از کمترین امتیازات سیاسی اجتماعی برخوردار هستند. به عنوان مثال برای اولین بار یک حزب عربی به نام رئام به رهبری منصور عباس (از احزاب شهروندان عرب اسرائیل و جناح سیاسی شاخه جنوبی جنبش اسلامی در اسرائیل است) موفق به حضور در کابینه این رژیم با نخست وزیری نفتالی بنت شد. ضمن اینکه به این حزب هیچ جایگاه وزارتی تعلق نگرفت. با توجه به تعمیق و تشدید گسل های قومی- مذهبی و شکست اجرای ایده کوره مذاب و ارتباطات میان فرهنگی، چشم انداز زوال رژیم صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری تقویت شده است.
*************
منابع و مآخذ:
۱- نظریه کوره مذاب: به توصیف طیف وسیعی از فرایندهای مذهبی، اجتماعی، قومی، و تربیتی گوناگون می پردازدکه چگونه مردم متعلق به کشورها و فرهنگهای گوناگون در یک کشور جدید دریکدیگر ادغام و ذوب شوند و تشکیل یک فرهنگ و مذهب واحد را در یک کشور بوجود آورند.
۲- ابوحسنه، نافذ (۱۳۸۱) کالبدشکافی جامعه صهیونیستی در فلسطین اشغالی، ترجمه محمدرضا حاجیان، تهران: موسسه مطالعات اندیشه سازان نور
۳- رضوی، سلمان (مرداد۳۹۹ )، «رژیم صهیونیستی و چالش های سیاسی حکمرانی»، ماهنامه امنیت بین الملل، سال سوم، موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران
۴- زیدآبادی، احمد (۱۳۸۱) ، دین و دولت در اسراییل، تهران: نشر روزنگار
۵- سروش نژاد، احمد (۱۳۸۵)، صهیونیزم: نوزایی، استقرار و فروپاشی، تهران: نشر نی
۶- شاهدی، محمد (۱۳۹۹)، البی های صهیونیستی در آمریکا انشعاب البی جی استریت از آیپک، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران
۷- همان - (البیهای صهیونیستی در آمریکا) انشعاب البی جی استریت از آیپک(، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران
۸- فایضی، محمدمحسن (۱۳۹۹)، هویت مذهب و ملت سازی در اسراییل، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران