به گزارش مشرق، تعدد لوکیشن، پربازیگر بودن یا مباحثی از این دست در جایگاه خود قابل توجه و اعتناست، اما قطعاً این عناوین و اطلاقها به تنهایی برای ماندگاری و شاخص بودن یک اثر تلویزیونی یا سینمایی تعیینکننده نیست. به طور معمول هیچ لوکیشنی باعث ماندگاری یک اثر سینمایی یا تلویزیونی نشده و نمیشود و در بسیاری اوقات گذاره معکوس این مدعا یعنی اثرگذاری یک فیلم یا سریال در معرفی و ماندگاری یک جغرافیای خاص یا لوکیشن مصداق تعینی پیدا کرده است.
سریال جلال ۲ از شبکه یک سیما در حال پخش است. سریال «جلال» در مرکز صدا و سیمای آذربایجانشرقی تولید شده و برههای از تاریخ انقلاب را روایت میکند؛ تاریخی که به جغرافیای استانی گره خورده و تصویرگر سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۶ در تبریز است که در سری اول در ۱۵ قسمت تولید و از شبکه یک روی آنتن رفت.
«جلال» سریالی شخصیتمحور است که به روایت زندگی یک انقلابی با بازی عمار تفتی در روزهای انقلاب میپردازد و از طریق روایتی شخصیتمحور به بازنمایی حوادث و رویدادهای انقلاب دست میزند. این سریال تاریخی، فعالیتهای انقلابی مردم آذربایجانشرقی را در قالب یک درام اجتماعی روایت میکند.
مرتضی صفری، مدیرکل صداوسیمای مرکز آذربایجانشرقی سریال جلال را جزو سنگینترین پروژههای سریالسازی عنوان کرده است که با ۲۵۰ لوکیشن، ۶۴۸ سکانس و بیش از ۲۵۰ بازیگر دیالوگدار و صدها هنرور در ضبط یک سریال با این حجم در کمتر از یک سال رکورد جدیدی از خود به نمایش گذاشته است. در آمارزدگی که بین برخی مسئولان و هنرمندان رواج پیدا کرده و بعضاً با ضریب بخشیدن و مانور دادن روی چنین اعداد و ارقامی سعی میشود تا در لابهلای طرح چنین مباحثی، عیوب اصلی و محتوایی آثار به صورت وضعی یا عمدی مورد غفلت قرار بگیرند، چند مسئله مهم قابل طرح است.
بیشتر بخوانید:
درام مهم است یا لوکیشن؟
گرفتار شدن برخی مدیران و فیلم و سریالسازان در بند اعداد و ارقام یا اصطلاحاتی مثل پرلوکیشنترین فیلم یا سریال یا پربازیگرترین کار که با ساختن صفتهای تفضیلی سعی در بزرگنمایی دارند، نوعی واکنش روانشناختی برای با اهمیت جلوه دادن یک اثر محسوب میشود، این در حالی است که آنچه یک اثر سینمایی یا تلویزیونی را در اذهان مخاطب ماندگار و سابقهمند میکند، پیوند زیباشناختی مجموعهای از مسائل است که در کنار هم یک کل میسازند و هر کدام از آنها اگرچه به صورت یک جزء قابل سنجش زیباییشناسانه هستند، اما در کنار آن کل میتوانند قابل طرح باشند. چه اینکه اگر هر کدام از ما به سابقه ذهنی که نسبت به فیلمها و سریالهای مورد علاقهمان داریم مراجعه کنیم، آنچه در ابتدا قابل یادآوری است و به ذهن ما خطور میکند، اصل یک واقعه یا اتفاق است که در قالب درام شکل میگیرد و ممکن است در کنار آن سکانس یا موقعیت خاصی را هم به یاد بیاوریم.
مکان یا لوکیشن، جایی است که داستان فیلم یا سریال در آنجا اتفاق میافتد و اهمیت زیادی در ساختار فیلمنامه دارد و بعد از گزاره زمان عنصر تعیینکنندهای است. مکان میتواند مفهومی کلی داشته باشد و محدودههای ملی و جغرافیایی را شامل شود. اینجاست که مفهوم سینمای ملی مطرح میشود. در واقع یکی از مشخصههای سینمای ملی کشورهای مختلف، مکان جغرافیایی داستان فیلم است. با دیدن تصویری از شهر عراق که مؤلفهها و شاخصههایی مربوط به آن کشور را نشان میدهد، فوراً متوجه میشویم که با فیلمی عراقی مواجهیم یا اینکه حداقل داستان فیلم در این کشور اتفاق میافتد. از طرفی مکان میتواند در یک فیلم دارای جایگاه منحصربهفردی باشد، مثلاً روستایی که فیلم «گاو» داریوش مهرجویی در آن ساخته و تولید شد، هویت اجتماعی و فرهنگی فیلم گاو را تعیین میکند.
گرفتاری در حصار «ترین»ها
همه کسانی که کمترین آشنایی یا سابقهای در حوزه فیلم و سریالسازی یا حتی تماشای آنها دارند، روی این مسئله که لوکیشن یا مکانی که یک اثر با هر نوع ژانری در آن ساخته میشود، ضمن ارتباط فرمی و محتوایی باعث ایجاد جذابیت و فراهم کردن بستر انتقال مفاهیم به مخاطب میگردد، متفقالقول هستند و کسی نمیتواند آن را انکار کند، اما متوقف ماندن در چنین گزارههایی نشاندهنده عدم رشدیافتگی یک اثر هنری است که در ساخت و تولید آثار فاخر جایگاهی حاشیهای و فرعی دارد، کما اینکه آثار شاخصی در دنیا ساخته شدهاند که همه اتفاقات آنها در درون یک تابوت یا یک باجه تلفن یا حتی یک اتاق سپری میشوند و در زمره بهترین آثار سینمایی دنیا هم قرار دارند، برای مثال فیلم ۱۲ مرد خشمگین ساخته سیدنی لومت که جزو ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان است، صرفاً در یک اتاق فیلمبرداری شده است، البته تعدد لوکیشن برای غنای یک اثر تاریخی میتواند اهمیت ویژهای داشته باشد به شرطی که آن اثر همه جوانب یک اثر ماندگار را در دل خود داشته باشد و برای مثال مانند سریال پرهزینه معمای شاه تبدیل به اثری اخته و ضعیف نشود.
معمولاً کسانی که سابقه فعالیت در ساخت آثار ماندگار را در کارنامه کاریشان دارند، معتقدند آنچه یک اثر را ماندگار و اثرگذار میکند، مجموعه عواملی است که اگر قرار بر احصای آنها باشد مؤلفههایی مثل پرلوکیشن یا پربازیگرترین بودن در انتهای آن قرار میگیرند، مثلاً آثاری مثل سریال «امام علی (ع)» یا «مختارنامه» به کارگردانی داوود میرباقری، سریال «در چشم باد» ساخته مسعود جعفریجوزانی یا حتی سریالهای قدیمی مثل «هزار دستان» به کارگردانی مرحوم علی حاتمی یا سریال «دلیران تنگستان» به کارگردانی همایون شهنواز به دلیل تعدد بازیگر یا تعدد لوکیشن و آمارها و ترینهایی از این دست ماندگار نشدهاند بلکه به دلیل مجموعه عواملی از جمله عقبه دراماتیک، قلم نویسنده، کارگردانی خوب، ایفای باورمندانه نقش کاراکترها توسط بازیگران، صدابرداری، فیلمبرداری و دهها شاخصه دیگر در اذهان مخاطبان نقش بستهاند. گرفتار شدن در حصار اعداد، ارقام و آمارهای عجیب و غریب نه تنها باعث کشیده شدن ترمز تولید آثار جذاب و مخاطبپسند میگردد بلکه باعث اصالت پیدا کردن و غلبه حواشی بر متن و مصداق ضربالمثل «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» خواهد شد.