به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام والمسلمین محمد ذبیحی، رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) در مراسم بزرگداشت روز دانشجو در این سازمان گفت: روز دانشجو را گرامی میداریم، در حادثه خونینی که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ اتفاق افتاد سه نفر از دانشجویان خونشان ریخته شد. خاطرات دکتر چمران درباره این روز بسیار جالب توجه است، او میگوید ما در صدد درگیری نبودیم و مشغول تحصیل بودیم، اصلاً گویا طوری صحنه آرایی و برنامه ریزی شده بود که این اتفاق بیفتد، آمده بودند که تعدادی از دانشجویان را بکشند. خلاصه سه جوان کشته شدند و همیشه این حادثه بعد از انقلاب اسلامی گرامی داشته شد تا اینکه امسال به به خاطر شیوع کرونا فرصت نشد و همیشه تلاش ما این است که به سهم خودمان خدمت کنیم.
وی افزود: در طول انقلاب اسلامی چند هزار شعار داده شده است، در بین اینها نهایتاً ۳ شعار کلیدی شد؛ «استقلال، آزادی و حکومت اسلامی» و یک شعار دیگر «نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی» است که بعدها مطرح شد. استقلال فقط به لحاظ آوایی جلو آمد و اگر میخواستیم ترتیب منطقی آن را حفظ کنیم اول باید میگفتیم: «آزادی، استقلال و حکومت اسلامی». حکومت اسلامی خلاصه شده همین شعارهاست و همینها را از حکومت اسلامی انتظار داشتیم، حتی مردم شعار مسکن و پول نمیدادند. برخلاف اینکه برخی میگویند مردم عوام به خیابان آمده بودند، این گونه نبود و مردم آگاه بودند و میدانستند اگر حکومت اسلامی پایهگذاری شود، مسئله مسکن و مشکلات اقتصادی حل میشود. مردم استقلال، آزادی و حکومت اسلامی میخواستند. مفاهیم استقلال و آزادی از نظر فلسفی به هم تنیده هستند و نمیتوان آنها را از هم جدا کرد. وقتی می گویم از نظر فلسفی، برای این است که ریشه عقلانی دارند و در عقلانیت هم آزادی، عدالت و یا استقلال هست، البته اینها بحث مفصلی است که اگر جلسه پرسش و پاسخ بود به آن میپرداختیم.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه سخنانش تصریح کرد: بنده معتقدم آزادی بر همه خواستههای مردم در انقلاب اسلامی مقدم است، یعنی اول آزادی است و بعد به عدالت میرسد. عدالت با همه عظمتی که دارد متأخر از اینهاست، اما به لحاظ اجتماعی و جامعه شناسی کدامیک از این موارد مقدم است؟؛ به نظر من آزادی مقدم است و اگر راحت بخواهم بگویم؛ آزادی و استقلال دو روی یک سکه و دو بال پرواز هستند و هیچ جامعهای به آزادی نمیرسد، مگر با استقلال. هیچ جامعهای به استقلال نمیرسد مگر با آزادی. مگر بدون داشتن آزادی، میتوان گفت من مستقل هستم؟! این ادعایی بی معنایی است. این مباحث مجال زیادی را میطلبد اما ما فرصت لازم را نداریم. همه شما اهل دانش و فضل هستید، ما از شما خیلی مطالب یاد میگیریم و دوست دارم همواره یاد بگیرم.
وی با بیان اینکه استقلال انواع مختلفی همچون سیاسی، نظامی و غیره دارد، تأکید کرد: مهمترین نوع استقلال، استقلال فرهنگی است که با دانشجو مرتبط است و بار آن بر دوش دانشجو، معلم و استاد دانشگاه است؛ اگر استقلال فرهنگی درست نشود، هیچ نوعی از انواع استقلالها درست نمیشود. اگر استقلال درست نشود، آزادی درست نمیشود و اگر استقلال و آزادی درست نشوند عدالت درست نمیشود. پس ببینید چه شرایط دشواری برای ما رقم میخورد. پس اولویت با استقلال فرهنگی، است و معنای آن هم خودباوری است و ما به جایی برسیم که توانایی و استعدادهایی داریم که از آنها میتوانیم نهایت استفاده را ببریم. سوره سبأ از آیه ۳۱ تا ۳۳ خداوند مستضعفین را به شدت مورد نکوهش قرار داده است اما در سوره قصص در آیه ۵، مستضعفین را مورد ستایش قرار داده است. همان آیه معروف «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» است. «و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم.»
وی در ادامه سخنانش با طرح این سوال که این تفاوت ناشی از چیست؟ چرا مستضعفان آنجا نکوهش و اینجا ستایش شده اند؟، گفت: فرقش در همین استقلال فرهنگی است و آنجا مستضعفین مقهور مستکبرین واقع شدند و نتوانستند به خودباوری لازم برسند و لذا خداوند آنها را نکوهش میکند، ولی در این آیه مستضعفین به خودباوری، یعنی به استقلال فکری و فرهنگی رسیده اند. این دلیل را بر چه مبنایی مطرح کردم، در آیه میگوید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ»، من اراده کردم، وقتی میگوید: من اراده کردم ارادهاش با مراد خداوند فاصلهای ندارد ما ارادههایمان با مرادهایمان فاصله دارد، ولی در خداوند این گونه نیست، بلکه اراده و انجام یک جاست. خداوند میفرمایند که من اراده کردهام که مستضعفین را وارث زمین کنم، چرا این فاصله افتاده است؟ چون خداوند میگوید: مستضعفین را اراده کردم، الان که دیگر مستضعفی وجود ندارد، چرا؟ برای اینکه یک فرد باید بفهمد که مستضعف است و بداند که در حقش ظلم و تجاوز شده است و قیام کند و این استضعاف عملی است. تا انسان به این مرحله از استضعاف نرسد اراده خداوند تحقق پیدا نمیکند، لذا آنها مورد ستایش قرار گرفتند تا آنجا که خداوند میفرماید آنها را حاکمان زمین قرار میدهم.
وی اظهار کرد: مردم دوران انقلاب اسلامی ما عامی بودند، ولی بسیار پخته عمل میکردند و با دانش و علم، شعار «استقلال آزادی؛ حکومت اسلامی» در تمام نقاط کشور سر داده میشد. آنچه مهم است استقلال فرهنگی است و ما باید به این مهم برسیم و این بار بر دوش دانشجویان است. هر کسی صدای مرا میشنود این را بداند «تا به استقلال فرهنگی نرسیم و دانشجویان نتوانند آزادانه سخن بگویند و خود را باور نکنند، دیگر نمیتوانند به استقلال بیندیشند و بنابراین به خودباوری نمیرسند.» دانشجوی امروز که با هزاران مشکل مواجه است، چگونه ممکن است به خودباوری برسد. دانشجویان امروزه نمیدانند درس بخواند یا به شغل خود بیندیشد.
رئیس سازمان «سمت» با تأکید بر اینکه ما میتوانیم به خودباوری برسیم، گفت: در سوره رعد آورده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» خداوند حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.(رعد/۱۱) خداوند روی کلمه انفس تأکید کرده است. شما ببینید مسائلی مانند خواب، رمل و اسطرلاب چقدر در کشور ما زیاد است و برای تأیید رئیس جمهوری از خواب استمداد کردند!، مگر نگفتند که ما خواب دیدیم که این طوری شده است. من نمیخواهم کسی را مذمت کنم، وقتی عقل و استقلال فرهنگی در جایگاه و منزلت مناسب خود نباشند، خرافات جای آنها را میگیرد. همین چیزهایی که خیلی با آنها سروکار داریم و یکی دو مورد هم نیست، اتفاقاً بسیار فراوان هست. چرا این طور شد؟!، چرا باید بزرگان ما بگویند که امروز باید بر مصائب جدید امام حسین (ع) گریه کرد، نه بر مصائب قدیم اش؟! این همه دروغ و این همه حرف بافتنی و …، که مردم زود خوشحال میشوند. شما اساتید و دانشجویان این وظیفه را برعهده دارید، باید تحقیق کنید، نگران نباشید، کار کنید تا بتوانید این مملکتی که این همه پتانسیل قوی دارد را به جایگاه واقعی برسانید.
حجت الاسلام ذبیحی در پایان سخنانش تصریح کرد: من یک روایتی را ذکر میکنم تا بدانید ما در چه شرایطی بوده و هستیم تا قدرش را بدانیم. در راستای فتوحات اسلامی که شروع شد هر کجا رفتند توانستند فرهنگ و ادبیات آنها را مقهور آن حملات قرار دهند، اما در ایران ضمن استقبال از اسلام و عدالت که بیشتر هم در شهرها بود، اما زبان و ادبیات ایرانی حفظ شد، زیرا ایران توان خلق شاهنامه را داشت. کتابهای صحاح سته را ایرانیها نوشتند. سه دستگاه فلسفی اسلامی؛ مشایی، اشراقی و صدرایی را ایرانیان بنا نهادند. نباید هویت این پیشینهها را فراموش کنیم و آنچه ما داریم، اصلاً در تضاد با اسلام نیست. در هر صورت انشاالله تلاش کنیم به خودباوری برسیم. باید از خود شروع کنیم، نباید مأیوس شویم و هرکس مأیوس شود نمیتواند موفق شود.