صنایع دستی همواره با ویژگیهای خاص خود به پیشرفت فرهنگی سرزمین ها کمک می کند، هنر نیز فرصت در خود فرو رفتن و شکوفا شدن را پدید می آورد، خلوت هنرمندان، بهشتی است که برای سفر در درون خویش انتخاب می کنند و در دنیای خلاقیت خود، به گشت و گذار مشغول میشوند. همهگیری کووید- ۱۹، خلوت اجباری برای همه به بار آورده است، خلوتی که در کنار همه ضررهای آن می تواند سودبخش نیز باشد و فرصتی برای تقویت ضعیف ترین بخش های فرهنگ فراهم کند.
در گزارشی که مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، (اینجا بخوانید) در ابتدای اردیبهشت ماه منتشر کرد، آمده است که کار بیش از ۱۴۴ هزار کارگاه صنایع دستی با ۴۵۰ هزار شغل رسمی به مخاطره افتادهاند. اما در همین گزارش دو نکته بسیار مهم وجود دارد که این تهدید را به فرصت تبدیل می کند.
بازیابی هنرهای فراموش شده
در این گزارش آمده است که صنایع دستی و مشاغل مربوط به قالیبافی بیش از دو میلیون و ۵۰۰ هزار شغل در ایران ایجاد کردهاند و در همین راستا بیش از ۷۰ درصد شاغلان را بانوان تشکیل میدهند که زمینه بسیار مناسبی برای فعال کردن نیمی از جمعیت کشور به شمار میآید. اما کرونا چگونه می تواند، با وجود آسیبهایی که به بار آورده است، فرصت ساز نیز باشد؟
در سال های اخیر، مساله ای به نام آموزش هنرهای رو به فراموشی در سازمان میراث فرهنگی سابق و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری صنایع دستی فعلی مطرح شده است که به آموزش آن دسته از صنایع دستی می پردازد که استادکاران آن کم کم از میان رفته اند و کمتر هنرمندی در آن مهارت دارد. این روند رو به رشد با توجه به بسترسازی مناسب فضای مجازی، که با وجود همه کارشکنیها و نبود همکاری از سوی نهادهای مرتبط، وضعیت ارتباطات بر خط را در دوران کرونا با حداکثر ثبات و کیفیت ممکن به شهروندان عرضه کرد، قابل پیگیری است.
شاید وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، بتواند در این موقعیت، با آموزش این مهارتها از طرف استادکاران، به افرادی که به دلیل رعایت فاصلهگذاری اجتماعی فرصت بیشتری دارند، هنرآموزانی را از میان آشفتگیهای کرونایی بیرون بیاورد که توانمندیهای جالب توجهی دارند.
کدام صنایع دستی و کدام هنر؟
هنرهایی که نیاز به شرایط ویژه کارگاهی، مانند کوره یا ابزار منحصر به فرد ندارند، میتواند در اولویت قرار بگیرد، هنرهایی که در طول صدها سال، در خانه و با سادهترین ابزار تولید و برای مصرف عمومی استفاده میشدند.
انواع زیراندازها مثل جاجیم بافی، موج بافی که روی دارهای ساده قابل بافتن هستند، گیوهبافی به سبک خراسانی، دیبابافی شوشتر که مدتهاست منسوخ شده اما برنامههایی برای بازیابی دوباره آن در میراث فرهنگی به راه افتاده است. نمدمالی همدانی که زنگ خطر فراموشی آن به صدا درآمده است. این چند نمونه بخش کوچکی از هنرهایی است که میتواند در فرصتی کرونایی به سود کشور باشد؛ استادکاران میتوانند در شهر خود به سادگی و در امنیت بهداشتی کامل به آموزش بپردازند تا علاوه بر جبران مشکلات اقتصادی با این شیوه از درآمدسازی همزمان بازار کاری برای هنرآموزان ایجاد کنند.
چرا همیشه نهادهای دولتی؟
کار بزرگی که ممکن است بدون دولت هم صورت بگیرد، اقدام سمن ها و نهادهای مردمی و حتی آموزشگاههای فرهنگی وهنری است که میتوانند، پیش قدم این کار باشند و امکانات خود برای نوآوری و به حرکت درآوردن چرخه صنایع دستی و هنرهای سنتی رو به فراموشی، بهره بگیرند. شاید کارآیی این نهادها به دلیل نگاه متفاوت به هنر و اقداماتی که اساسا در چارچوب مدیریت دولتی و روندهای طولانی اداری قرار نمیگیرد بسیار بیشتر باشد. چرا که ممکن است زمان از دست برود و نه تنها سودی نصیب نشود که ضررهای کرونا از این هم بیشتر شود.
هزینه-فرصت کرونا
در نظریه های اقتصادی نگرشی به زمان و هزینه ها وجود دارد که می گوید هرلحظه که از سرمایه خود استفاده نمی کنید در حقیقت آن را سوزانده اید، این فرصت در میراث فرهنگی ایران کم نیست و حالا کرونا می تواند فرصت آموزش به نیروی تازه نفس هنرآموز را برای زنده کردن هنرهای فراموش شده، به ارمغان بیاورد و از هزینه سوزاندن سرمایه این سرزمین که نیروی کار جوان و استادکاران رو به فراموشی هستند، جلوگیری کند.
این امکان شاید در تمام تاریخ چندین هزار ساله ایران میسر نبوده است که بالاترین مظهر تکنولوژی یعنی اینترنت و فضای مجازی با کهنترین یادگار این مرز و بوم یعنی صنایع دستی پیوند بخورد، فرصتی که میتواند لحظات سخت تنهایی و دوری را آسانتر کند و در نهایت هنرورانی را تربیت کند و به دارایی فرهنگی کشور بیافزاید.