شانزدهم مرداد برای شاهرخ بیانی، همیشه روزی جذاب و فراموش نشدنی تلقی میشد چون مادرش با یک کیک تولد بزرگ انتظارش را میکشید اما امسال روز تولد آقا شاهرخ در حالی فرا رسید که او همراه با شاهین بیانی سیاهپوش از دست دادن این جواهر ارزشمند و تکرار نشدنی بود. در روزی که به قول خود شاهرخ بیانی تلخترین سالگرد تولد عمرش را سپری میکرد، با او همکلام شدیم.
واقعا نمیتوانیم روز تولد شما را تبریک بگوییم چون این روزها فوق العاده غمگین هستید
بله دقیقاً. امسال تلخترین روز تولد عمرم را سپری میکنم. پدر و مادرم تا وقتی در قید حیات بودند همیشه جزو اولین کسانی محسوب میشدند که به من زنگ میزدند و تبریک میگفتند. مادرم همیشه برایم کیک تولد میگرفت. همه دور هم جمع میشدیم اما حالا (منقلب میشود) حالا دیگر مادرم نیست تا تولدم را تبریک بگوید. حالا خواهر بزرگترم برای من مادری میکند.
مجلس ترحیم آن مرحومه برگزار شد و تعداد وسیعی از اهالی فوتبال برای همدردی با شما و آقا شاهین آمده بودند
باید تشکر کنم از همه عزیزانی که به هر شکل ممکن همدردی کردند. از آنهایی که آمدند تا دوستانی که تماس گرفتند و دسته گل فرستادند. در این شرایط سخت و با این ترافیک واقعاً لطف کردند. از باشگاه استقلال، پرسپولیس و به ویژه نساجی هم تشکر میکنم. آقا ساکت الهامی و مدیران و مالک محترم باشگاه نساجی بلافاصله پس از فوت مادرم پیگیر کارهایم بودند تا از اردو خارج شده و خودم را به ایران برسانم. از جواد نکونام عزیز هم واقعاً تشکر میکنم که جزو اولین حاضران در مسجد بود. کاری که ساکت الهامی بزرگوار هم انجام داد. شما مطمئن باشید اگر ناصرخان حجازی و منصورخان پورحیدری هم در قید حیات بودند، در تمام این مراسم کنار من و شاهین قرار میگرفتند. من با هر دوی این بزرگواران زندگی کردم و خیلی به آنها نزدیک بودم. وقتی ناصرخان و منصورخان بیمار شده بودند همیشه کنارشان بودم و به عنوان بزرگتر همواره احترامشان را حفظ میکردم. روحشان شاد باشد. به نظرم حجازی و پورحیدری هم در مراسم ما بودند. روحشان کنار من و شاهین بود.
اصلاً نمیخواهیم بحث فوتبال و مسائل فنی را به میان بکشیم ولی حالا که صحبت از حجازی و پورحیدری شد، همیشه برایمان سوال بود که چرا در دهه ۷۰ با وجود اینکه بارها از شما و آقا شاهین به عنوان گزینههای دستیاری این دو نفر در استقلال یاد می شد، هرگز شاهد وقوع چنین اتفاقی نشدیم؟
به هر حال شرایط به گونهای جلو رفت که با وجود صحبت شدن پیرامون این مسئله، قضیه جنبه عملی به خود نگرفت. من خودم دهه ۷۰ با منصورخان خدا بیامرز صحبت کرده بودم تا بیایم استقلال و دستیارش شوم حتی دورههای مربیگری خارج از کشور را هم رفتم. شاهین هم در مقطعی قرار بود دستیار ناصرخان شود ولی شرایط فراهم نشد. احترام همه پیشکسوتان به جای خود محفوظ و هرگز کوچکترین جسارتی به بزرگتر خودم نکردهام اما به لحاظ سالهای بازی در استقلال، من و شاهین جزو پرسابقهترین چهرههای این باشگاه هستیم. ما از ۱۶ -۱۷ سالگی بازیکن تاج و بعد از آن هم بازیکن استقلال بودیم. البته این را هم بگویم من و شاهین یکسری کارها را بلد نبودیم. ما بلد نبودیم برای خودمان تبلیغ کنیم. من و برادرم بلد نبودیم برای پست گرفتن در استقلال مقابل باشگاه جمع شویم و سخنرانی کنیم. من و شاهین اهل این کارها نبودیم.
حضور ناصر محمدخانی ستاره اسبق تیم ملی و پرسپولیس در مراسم تشییع مادر محترمه شما بار دیگر نشان داد رفاقت بازیکنان قدیمی استقلال و پرسپولیس با یکدیگر چقدر محکم است.
من و ناصر از تیم ملی نوجوانان با هم بالا آمدیم. ناصر عین برادر من میماند و با هم رفت و آمد داریم. وقتی همسر او به رحمت خدا رفت من از همان دقایق ابتدایی کنارش بودم و حتی برای مراسم تشییع به شیراز هم رفتم. اونیز معرفت را در حق ما تمام کرد و در مراسم مادرم حاضر شده بود. واقعا ناصر محمدخانی برایم عین برادر میماند. ما در اردوهای تیم ملی هم همیشه با هم بودیم. از تیم ملی نوجوانان و جوانان گرفته تا جام ملتهای ۱۹۸۴ و بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن.
و نکته آخر؟
از تمام عزیزانی که در این مراسم حضور پیدا کردند یا به هر طریقی با ما همدردی کردند، تشکر میکنم. از تمام رسانهها که در این چند روز مراسم را پوشش دادند نیز کمال تشکر را دارم. امیدوارم در شادی همه این بزرگواران بتوانیم لطفشان را جبران کنیم.