به گزارش تابناک به نقل از مهر؛ ملیکا با ظاهری کاملا عادی طوری که مراقب رفتارش بود وارد اتاق مشاوره شد، سعی در حفظ ظاهر و حفظ آرامش خود داشت؛ اما نتوانست تلخی اتفاقی که بر وی رخ داده بود را پنهان کند.
رنگ و روی پریده و کبودی دور چشم حاکی از حال بد او داشت و خبر از درگیری میداد آرام نشست و به دیوار خیره شد. به او گفتم هر وقت آماده صحبت بودی صحبت کن. بعد از چند دقیقه لبخند تلخی زد و شروع به صحبت کرد. من ملیکاهستم ۲۵ ساله هستم عکاسی میکنم. در عروسی های مختلف که در باغها برگزار میشود به عنوان عکاس میروم و از مهمانها عکس میگیرم در واقع در آتلیه سیار کار میکنم یک هفته پیش مثل معمول اسنپ گرفتم که به مراسم برای عکاسی بروم.
راننده ظاهر معقولی داشت و تا به مقصد برسم با من شروع به صحبت کرد و از من خواست هر وقت خواستم اسنپ بگیرم به او زنگ بزنم در طی همان هفته دو بار دیگر نیز به ایشان زنگ زدم و اسنپ گرفتم ، هر سری برخورد معقول داشت تا اینکه این هفته او به من پیشنهاد دوستی داد و من با توجه به ظاهر معقول و رفتار شایسته او پذیرفتم او دو سال از من کوچکتر بود روز بعد که برای رفتن به مراسم از او خواستم که مرا برساند در راه گوشی من را گرفت و من مقاومت کردم و گوشیم را پس گرفتم.
گفت باید گوشیت را چک کنم و مخاطبینت را ببینم که من قبول نکردم و خواستم از ماشین پیاده شوم که سرعت ماشین را بالابرد و من نتوانستم از ماشین پیاده شوم. به جای خلوت رفت و به قدری مرا کتک زد و با مشت بر سرم کوبید که گیج شدم و مرا وادار کرد که لباسهایم را در بیاورم و تا در خیابان برهنه بروم که من مقاومت کردم و به دست و پایش افتادم و التماس کردم که این کار را نکنم پذیرفت سپس به زور و تهدید نیت شیطانی اش را عملی کرد و از من فیلم سیاه گرفت و گفت اگر به کسی بگویم فیلم را انتشار میدهد و آبرویم را می ریزد.
به قدری کتک زد مرا که دستم زخم شد بعد ابراز پشیمانی کرد و مرا به بیمارستان رساند که دستم را پانسمان کنند و حالا آمدم که شکایت کنم بلکه از طریق مراجع قضایی بتوانم فیلمی که از من گرفته را از گوشیش پاک کنم.