حالا نزدیک به ۲۰ سال پس از اجرای این ایده، تندیس بیتا فرهی در همین موزه رونمایی شده است؛ تندیسی با استفاده از لباسهای شخصی او که یادآور حضور زنده و کمنظیرش در تاریخ سینمای ایران است. همزمان با رونمایی از این تندیس، گنجینه افتخارات او نیز به موزه اهدا شد و در دیدرس مخاطبان و دوستداران سینما قرار گرفت. در مراسمی که به همین مناسبت برگزار شد، دوستان، همکاران و شماری از اعضای خانواده و دوستداران بیتا فرهی حضور داشتند و از او حرف زدند. در ابتدای برنامه مهسا قریشی، فرزند زندهیاد بیتا فرهی، ضمن تشکر از افروز بوجاریا و مرتضی سعیدی، خالقان تندیس، از فرایند اهدای گنجینه او به موزه سینما حرف زد.
سپس محمود کلاری، فیلمبردار شناختهشده سینما، گفت: «نقشی که خانم فرهی در ذهن و خاطره من دارد باعث شد خود را به این مراسم برسانم. من یک تجربه ویژه در سینمای ایران داشتم که متعلق به فیلم «بانو» به کارگردانی مرحوم داریوش مهرجویی بود. در آن اثر من به عنوان بازیگر مقابل دوربین رفتم اما در ابتدا بسیار تلاش کردم تا از انجام این کار اجتناب کنم، چراکه این اتفاق را در توان خود نمیدیدم. یادم است که خانم فرهی با من تماس گرفتند و گفتند آقای مهرجویی برای آن نقش فرد دیگری را به جز تو نمیبیند و به همین دلیل بهتر است پیشنهاد او را قبول کنم. به فرهی گفتم دلیل تردیدم این است که چیزی از بازیگری نمیدانم و او در پاسخ گفت من هم زمانی که برای «هامون» دعوت شدم دقیقا همین وضعیت را داشتم.»
کلاری افزود: «دلگرمی او در زمان فیلمبرداری نیز ادامه پیدا کرد با وجود آنکه خسرو شکیبایی و داریوش مهرجویی از دوستان نزدیک من بودند، اما انرژی حضور در مقابل دوربین تنها از جانب بیتا فرهی به من منتقل شد. میتوان به صورت مفصل درباره شیوه بازیگری و همینطور درک، فهم، شناخت و نوع جهانبینی خانم فرهی صحبت کرد اما مهمترین نکته که درباره ایشان مثالزدنی است، شخصیت ویژه اوست. فرهی در یک خانواده آریستوکرات به دنیا آمد و در خارج از ایران به تحصیل هنر پرداخته بود و جایگاه و موقعیتی که از آن برخوردار بود، حالتی را ایجاب میکرد که جلوهای در حد و اندازه خود داشته باشد و این اتفاق به شکلی ویژه برای او رخ داد.»
کلاری گفت: «شیوه بازیگری بیتا برای من حیرتانگیز بود. به یاد دارم که احساس او در فیلم «کیمیا»، در تمام مدت زمان فیلمبرداری در اثر جاری بود. فرهی هر روز در میان خانوادههای جنگزده آبادانی حاضر میشد و با این افراد در ارتباط نزدیکی بود. در سکانسی از فیلم که او در نخلستان از دست عراقیها فرار میکرد درخواست داشت تا بچهای واقعی را در آغوش بکشد تا حس دلهره را بهتر بتواند به مخاطب منتقل کند. فرهی یک بازیگر تکنیکی نبود و همواره نقش را به دل و جان خود منتقل کرده و احساسات خود را به شکلی حقیقی بروز میداد. فرهی در پشت صحنه آثاری که با او همکاری داشتم، حضوری بیحاشیه را ثبت کرده و بر همه افراد تاثیری ویژه و واقعی بر جا میگذاشت. او فردی صادق بود و شخصیتی بیپیرایه داشت و جای او برای همیشه در سینمای ایران خالی خواهد بود.»
در ادامه احترام برومند، مجری و بازیگر پیشکسوت سینما، نیز گفت:« بیتا فرهی در طول دوران کاری خود در نقشهای متفاوتی حاضر شد و از احساس خود برای بروز ویژگیهای هر شخصیت بهره بسیاری میبرد. برای مثال حضور او در فیلم «کیمیا» نتیجهای درخشان به همراه داشت. او همواره به گونهای با دیگران رفتار میکرد که طرف مقابل فکر میکرد که فرهی صمیمیترین فرد نسبت به اوست.» برومند افزود: «این هنرمند از حضور در کنار دیگران لذت میبرد و به وطن خود عشق میورزید و این نکتهای بسیار ارزنده بود. زمانی که برای دیدار دختر خود عازم خارج از کشور میشد، برای حضور دوباره در ایران لحظه شماری میکرد و هیچ کجای این دنیا را به کشور خود ترجیح نمیداد.»
آزیتا موگویی، تهیهکننده و کارگردان سینمای ایران و از دوستان نزدیک بیتا فرهی، گفت: «من در زندگی خود با دو وجه از شخصیت بیتا فرهی مواجه بودم. یکی دارای شمایل آرتیستی از یک زن مدرن امروزی با شهرت فراگیر و دیگری مربوط به احوالات برآمده از یک دوستی عمیق سیساله.» موگویی با بیان اینکه فرهی دارای خصلتهای نیک انسانهای برجسته بود، افزود: «او همواره در جهت حل اختلافات میان افراد تلاش کرده و در زندگی شخصی خود نظم چشمگیر را اعمال میکرد و افراد نزدیک به او از این موضوع آگاهی دارند. فرهی فردی بسیار باسواد و بیادعا بود و من هرگز از او در هیچ زمینهای شاهد رفتاری خودنمایانه نبودم. او برآمده از یک خانواده اصیل بود و در عین حال رفتاری مهربانانه با همه افراد داشت.»