به گزارش اقتصادنیوز، اکنون دو هفته است که سربازان کشوری که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه آن را «رژیم نازی» می خواند، برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم از مرزهای روسیه عبور کردند.
پوتین و دستگاه تبلیغاتیاش، از رسانهها گرفته تا مدارس و نویسندگانی که کتابهای تاریخ را بازنویسی میکنند، این لحظه را به تصویر کشیدهاند و آن را همتراز با تجاوز نازیها در سال 1941 به عنوان تهدیدی جدی قلمداد کردند. از همین رو گروهی از ناظران میگویند مهم نیست آنها ( مهاجمان) کجا زندگی میکنند یا مشغول چه کاری هستند؛ روس ها برای توصیف شان دائما به تمثیلهای جنگ جهانی دوم اشاره میکنند.
با این حال، واکنش اکثر روسها به حمله اوکراین به کورسک که حالا وارد سومین هفته خود میشود، واکنشی منفعلانه است.
به بیانی دیگر تصرف هزاران کیلومتر مربع از خاک روسیه توسط اوکراین - که نیروهای پوتین تلاش دارند پیشروی.های بیشتر در آن را مهار کنند - حبابهای متعددی در روسیه ایجاد کرده و در نتیجه، درک غرب از قدرت و انگیزههای این بازیگر برای آغاز جنگ را تحت تاثیر قرار داده است.
آنگونه که فارین پالسی نوشته، اولین حبابی که ظاهر شد، بی نتیجه بودن تبلیغات چندین دهه.ای کرملین است؛ تهدیداتی که تاکید دارد اوکراین تهدیدی وجودی برای روسیه و امنیت این بازیگر قلمداد میشود. همانطور که یوجین فینکل، استاد روابط بینالملل دانشگاه جان هاپکینز، در حساب ایکس خود(به طنز و با کنایه) نوشت: آیا متوجه شدهاید که چگونه تهاجم اوکراین موجی از شور و شوق ملیگرایی در روسیه ایجاد و روس ها را در جبهه ای واحد بسیج کرد؟ برعکس، نه شاهد اعتراض عمومی گسترده بودیم، نه تشکیل گروه های خودجوش شبه نظامی و نه صف طولانی داوطلبان در دفاتر استخدام برای حضور در میدان جنگ. ارتش روسیه در حال حاضر پاداش های نامعقول بسیاری می دهد که بیش از میانگین حقوق سالانه روس ها است، در غیر این صورت هیچ گیرنده ای وجود نخواهد داشت.
هیچ سخنرانی پرشوری روس ها را برای دفاع از سرزمین مادری تحریک نکرد و هیچ کدام از بنرهای تبلیغاتی با شعارهای میهن پرستانه خیابان های مسکو جذاب نبود. کرملین حتی دستور بسیج عمومی برای دفع تهاجم را نداده و سخنگوی ارشد دولت روسیه، دیمیتری پسکوف، حوصله ندارد به تعطیلاتی که رفته پایان دهد.
خشم روس ها علیه مسکو است، نه نازی های فرضی کییف. نظرسنجی های تحت کنترل کرملین افزایش نارضایتیها از کرملین را ثبت کردهاند.
بخش عمده ای از این مردم خشمگین ساکنان منطقه کورسک هستند، بالاخص آن 100 هزار نفری که از جنگ فرار کردند. بسیاری از آنها از بی توجهی مقامات محلی و مسکو شکایت دارند. آنچه در این میان وبلاگ نویسان میهن پرست را ناامید تر کرده این است؛ هیچ کس در کورسک مقاومت نکرده، به گروه های حزبی نپیوسته و یا حتی علیه اوکراینی ها اعتراض نکرده است. در سراسر روسیه، مادران سربازان وظیفه در اعتراض به استقرار پسرانش در مناطق جنگی اعتراض دارند و می گویند آنها آموزش ندیده اند. همزمان رسانههای اجتماعی و کانالهای پیامرسان مملو از ویدئوهایی است که تسلیم دسته جمعی سربازان روس را نشان میدهد که بسیاری از آنها نوجوان و بیتجربه هستند. اما بقیه مردم روسیه، چه به دلیل حفظ موقعیت خود، "درماندگی آموخته شده" یا دلایل دیگر، به این که بخشی از این کشور در دست قوای خارجی باشد یا نه، اهمیتی نمی دهند.
به نظر میرسد روسها درک میکنند که بر خلاف تبلیغات رسمی، اوکراینیها در تلاش برای نابودی روسیه نیستند، بلکه فقط میخواهند کشورشان را پس بگیرند.
حتی کارشناسان تلویزیونی طرفدار جنگ خاطرنشان میکنند که کی یف میتواند از مناطق اشغالی روسیه به عنوان اهرمی برای تبادل و چانه زنی استفاده کند- به عبارت دیگر، آنها به درستی این حمله را بخشی از استراتژی بیرون راندن روس ها از اوکراین میدانند، نه تهدید علیه موجودیت روسیه.
دومین حبابی که ترکید، مخدوش شدن تصویر پوتین بود؛ رهبری که حول سه محور قدرت، نظم و احیای دوباره امپراتوری روسیه مانور می داد. ناتوانی آشکار او در دفاع از مرزهای کشور، سلطنتش را که به احیای امپراتوری از دست رفته گره خورده، ضعیف جلوه داد.
پوتین تقریباً از دید عموم ناپدید شده زیرا کرملین تلاش می کند تا این حمله را کم اهمیت جلوه دهد. در وبسایت رسمی کرملین، اعلانها با هدف عادیسازی یک رویداد قرمز رنگ طراحی شدهاند.
پوتین در سخنرانی خود در شورای امنیت روسیه با تعارف از این حمله به عنوان "وضعیت ضد تروریستی" یاد کرد. پوتین با مخاطب قرار دادن مقامات محلی کورسک خواهان مقابله با این وضعیت شد. هرچند اکثر مخاطبانش تلاش دارند تا از هرج و مرج ها در مرز فاصله بگیرند. تلویزیون دولتی روسیه چندین روز طول کشید تا حمله به کورسک را در راس اخبارش قرار دهد - اما هرگز برنامه های سرگرمی معمول خود را قطع نکرد.
گزارشهای خبری بر اخبار دیگر تمرکز داشت، زیرا تصور می شد پیروزیهای احتمالی ارتش روسیه جذاب تر باشد، هرچند اواخر هفته گذشته دیگر جذابتی نداشت.
در برنامههای تلویزیونی، کارشناسان برجسته ساز و کار تبلیغاتی را در هم ریختند. یکی از آنها "قربانی کردن" مناطق مرزی اوکراین را پیشنهاد کرد – چشم اندازی که چندان قابل قبول نبود. دیگری از رهبری خواست که از دروغها دست بردارد و در مورد شکستهای نظامی صادقتر باشد، در حالی که سومی خواستار سانسور شدید اخبار برای محافظت از مردم بود.
برای دستگاه رسانه ای تحت کنترل کرملین، این صداهای ناخوشایند صرفا پیام های هماهنگ معمولی بود. در کانالهای تلگرام، جایی که کرملین کنترل زیادی بر آن ندارد، مواضع صریح تر و اشکارتر بیان می شود. اوکراین با کشاندن جنگ به خاک روسیه، بهانه های کرملین برای تشدید جنگ را توخالی جلوه داد.
تهدید فرضی ناتو دیگر مورد توجه نیست. روسیه از ائتلاف دفاعی ، سازمان پیمان امنیت جمعی، برای حراست از خود دعوت نکرده و بهطور شگفتانگیزی از پیشروی تانکهای آلمانی در کورسک، جایی که بزرگترین نبرد تانکها در جنگ جهانی دوم رخ داد، سخنی به میان نمی آید شود.
سال 2016 پوتین مدعی بود که مرزهای این کشور قابل ترسیم نیست، امروز مشخص شده این مرزها از جایی مشخص شروع نمی شوند. شاید این مهم ترین نتیجه حمله اوکراین به خاک روسیه باشد. تا به امروز تمامی تهدیدهای پوتین بالاخص تهدید هسته ای اش، توخالی بوده و به نظر نمی رسد مرزها خط قرمز کرملین باشند. بنابراین حباب دیگری که حمله به کورسک پدیدار کرد، شکست تئوری های غربی در باب رویکرد سفت و سخت روسیه و خطوط قرمز ترسیمی این بازیگر است. در نهایت این حمله موجب شد تا تصور این که روس ها همگی از جنگ حمایت می کنند، در هم شکسته شود.