محمدجواد محمدحسینی - شامگاه جمعه، ۲ شهریور ۱۴۰۳ در خانه «گفتارها» در شبکه اجتماعی کلابهاوس، نشستی با عنوان «زندگی، زمانه و کارنامه اکبر هاشمی رفسنجانی» با سخنرانی قادر باستانی، ویراستار مجموعه خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی، عماد هاشمی رفسنجانی، مدیر عامل دفتر نشر معارف انقلاب، و مجید تفرشی، مورخ و سندپژوه، برگزار شد.
در جلسه این هفته خانه گفتارها که با اهتمام و پیگیری مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانه گفتارها و اجرای سهند اینانلو، خبرنگار و کارشناس اقتصادی همراه بود، عماد هاشمی رفسنجانی بیشتر زندگی مرحوم آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی را مرور کرد و به این نکته اشاره داشت که ایشان وقتی میخواست تصمیمی بگیرد، همه تبعات آن را میسنجید و سپس اقدام میکرد. قادر باستانی هم با ذکر نمونههایی اهمیت نگارش مجموعه خاطرات روزنوشت هاشمی رفسنجانی را از جهات مختلف یادآور شد و تأکید داشت با وجود اینکه در مواردی ممکن است سهو رخ داده باشد، اما در مجموع این خاطرات مقرون به صحت است. مجید تفرشی نیز هم اهمیت شخصیت تاریخی هاشمی رفسنجانی را تشریح کرد و در عین تجلیل از خاطرات روزنوشت آن مرحوم، سوالات، ملاحظات و انتقاداتی در مورد این خاطرات منتشرشده مطرح کرد. تفرشی و باستانی، هر دو، تلاش هاشمی برای اتمام جنگ را از مهمترین نقاط درخشان هاشمی رفسنجانی در جهت حفظ منافع ملی ایران دانستند.
این نشست سه ساعت و نیم به طول انجامید و با پرسش و پاسخ شفاهی و کتبی حضار نیز همراه بود. در ادامه خلاصهای از اظهارات عماد هاشمی رفسنجانی، قادر باستانی و مجید تفرشی خواهد آمد. علاقهمندان میتوانند برای اطلاع از تمامی مباحث طرحشده به آرشیو خانه گفتارها در کلابهاوس مراجعه نمایند و پوشه صوتی این جلسه را بشنوند.
نظرات مرحوم هاشمی رفسنجانی در مورد عدالت اجتماعی، قبل و بعد از انقلاب تغییر کرد
عماد هاشمی: مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی در زندگینامه خودنوشت خود در ابتدا عنوان کرده است: «بنده هم هم خطا داشتهام هم خدمت.» بنده اضافه میکنم باید زندگی افراد را کامل دید و برآیند آن را مورد توجه قرار داد تا فهمید آن فرد مثبت عمل کرده یا منفی. هاشمی رفسنجانی فردی روستازاده در یک خانواده کشاورز بود؛ در روستای نوغ (بهرمان) در اطراف رفسنجان. برای ادامه تحصیل هم به قم رفت. شخصیت ابتدایی او در حوزه شکل گرفت. برحسب مطالعات و ارتباطاتش، حس مبارزه با تبعیض و استعمار در ایشان پر رنگ میشود. پس، هم در جهت مبارزه با سلطنت و هم در جهت مبارزه با صهیونیست گام برمیدارد. خروجی این فعالیتها در دو کتاب مشاهده میشود: امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار (تألیف مرحوم هاشمی) و سرگذشت فلسطین (تألیف اکرم زعیتر و ترجمه مرحوم هاشمی).
در جریان مبارزه، پشتیبانی از مبارزین قبل از انقلاب جزو وظایف اصلی هاشمی بود و برای این کار احتیاج به منابع مالی بود تا هم خانوادههای مبارزین را کمک کند و هم خانواده خودش تأمین باشد. در مسیر مبارزه، هاشمی توسط ساواک دستگیر شد و حتی حکم اعدام برای او صادر شد؛ اما با فعالیتهای خانوادهاش این حکم اعدام تخفیف مییابد و به حبس ابد تبدیل میشود تا بالاخره نزدیکی پیروزی انقلاب آزاد شد.
در بحبوحه انقلاب او سفرهای متعدد خارجی رفت تا نیروهای خارج از کشور را هماهنگ نماید. در آخرین سفر، او به کشورهای متعددی مسافرت کرد و در انتها به نجف آمد. خدمت امام رسید و گزارشی از فعالیتهای انجامشده ارائه کرد. امام از هاشمی خواست برنگردد؛ چون در صورت بازگشت دستگیر خواهد شد؛ مرحوم هاشمی با اینکه میدانست اگر برگردد حتماً بازداشت خواهد شد، به امام گفت اگر برنگردم روحیه مبارزانی که تحت فشار ساواک هستند، آسیب میبیند و لذا برگشت و اتفاقاً دستگیر شد و تا نزدیک پیروزی انقلاب در زندان بود. هاشمی از معدود افرادی بود که تمایلی به رفتن به پاریس نداشت و در ایران ماند و فعالیتهای انقلابی را سازماندهی کرد.
بعد از پیروزی انقلاب هم در کنار آقایان مطهری و طالقانی و بهشتی در شورای انقلاب بود. مردم خیلی او را نمیشناختند تا اینکه در روز معارفه مهندس مهدی بازرگان به نخستوزیری، به دستور امام روی سن ماند و در این روز از آقای هاشمی به تعبیری رونمایی شد. پس از ترور ایشان، امام آن جمله معروف را در موردشان گفت: «هاشمی زنده است تا نهضت زنده است» و به دستور امام، جهت امنیت بیشتر منزل وی از دزاشیب به جماران منتقل شد. بعد از انحلال دولت موقت، او سرپرست وزارت کشور شد و در دوره مسئولیتش سه انتخابات برگزار شد و در نهایت، رییس مجلس شد.
از اول فروردین سال ۱۳۶۰ آقای هاشمی رفسنجانی در یک سالنامه شروع به نوشتن خاطرات روزانه خود کرد. در این دفتر خاطرات هم کارهای روزانه ایشان ثبت شده و هم به مسائل روز کشور و دنیا اشاره شده است. این کار تا یک روز قبل از فوت ایشان ادامه داشت و ما در دفتر نشر معارف انقلاب، کارمان انتشار همین دستنوشتهها است.
اولین نقطه عملگرایی آقای هاشمی در این بود که در جریان جنگ، بجای شعار جنگ جنگ تا پیروزی، شعار جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ و سپس تلاش برای صلح را سر داد. همچنین هاشمی از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی و بهنوعی آغازگر فعالیت تحزب در کشور است. او در اواخر جنگ با حکم امام فرمانده کل قوا شد و پذیرش قطعنامه را شیرین میدانست؛ زیرا پدیرش قطعنامه کشور را از ادامه جنگ خانمانسوز نجات داد. هاشمی در دوران ریاستجمهوری به نسل جوان اعتماد کرد و در دولت خود از مدیران جوان استفاده کرد. کشور هنوز از خدمات آن مدیران جوان که اکنون پا به سن گذاشتهاند استفاده میکند. پس هاشمی یک نسل ویژه برای انقلاب تربیت کرد. هاشمی در دوران ریاستجمهوری، در کنار سازندگی برای کشور در سیاست خارجی، تنشزدایی را دنبال میکرد. اولین اقدام او هم آزادسازی اسرا بود.
نظرات هاشمی در باب عدالت اجتماعی بعد از انقلاب نسبت به قبل از انقلاب تغییر کرد. او بعد از ورود به دولت، عدالت اجتماعی را در اقتصاد پویا و سالم و نه در یارانه و صدقه دادن به فقرا میجست؛ معتقد بود اقتصاد قوی و تنشزدایی در سیاست خارجی موجب کاهش فقر میشود. او همیشه چه قبل و چه بعد از انقلاب دغدغه رفاه را داشت و در همین راستا قبل از انقلاب به فکر خانواده مبارزان بود و بعد از انقلاب هم در سطح کشور، ایجاد فروشگاههای زنجیرهای رفاه در همین راستا بود.
هاشمی نظام را از فرزند خود هم بیشتر دوست داشت. در سال ۷۶، اگرچه خودش به آقای علیاکبر ناطق نوری رأی داد، اما تلاش کرد انتخابات سالم برگزار شود و اطرافیان ایشان به کمک آقای خاتمی رفتند. در مجلس ششم شاهد حملات جبهه اصلاحات به هاشمی بودیم که نتیجه آن روی کار آمدن آقای احمدینژاد در سال ۸۴ بود. بعد از سال ۸۴، تلاش هاشمی افشاگری نسبت به کارهای خطا در دولت بود. در سال ۸۸ هم هاشمی سعی داشت تنش را مدیریت و فضا را آرام کند.
در یک مقطعی برخی افراد مثل آقای عباس عبدی گفتند عمر سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی تمام شده است؛ اما سال ۹۲ با ثبت نام ایشان در انتخابات ریاستجمهوری شور و شوق در جامعه به وجود آمد؛ سپس با رد صلاحیت ایشان یأس به وجود آمد، ولی آقای هاشمی بلافاصله با حمایت از آقای حسن روحانی فضا را امیدوارانه کرد و حمایتش باعث رأیآوری آقای روحانی شد. هاشمی اولویت دولت روحانی را تنشزدایی در سیاست خارجی میدانست و جلسات متعددی در این زمینه با روحانی و محمدجواد ظریف گذاشت. برجام با فشار هاشمی به نتیجه رسید که حاصلش بهبود اوضاع اقتصادی بود. هاشمی پس از برجام در این اواخر دنبال روشنفکری دینی و آزاداندیشی اسلامی در فضای تخصصی کشور بود. فکر میکنم او میخواست روی این موضوع اهتمام ویزه داشته باشد که دیگر اجل مهلت نداد.
واکنش هاشمی رفسنجانی به دستگیری ملیمذهبیها در سال ۶۹
قادر باستانی در بخش اول سخنانش با استناد به خاطرات منتشرشده مرحوم هاشمی و مصاحبه مفصل آن مرحوم با روزنامه کیهان در سال ۸۲ به هشت نقدی که نسبت به مرحوم هاشمی مطرح است، پاسخ گفت. این نقدها مربوط به عملکرد وزرات اطلاعات در دولت سازندگی است. یکی از این نقدها و پاسخ آن به عنوان نمونه در پی میآید:
ادعا این است که دستگیری ملیمذهبیها در سال ۶۹ پس از نوشتن نامه سرگشاده به رئیسجمهور با دستور آقای هاشمی رفسنجانی بوده است. پاسخ: در ۲۶ اردیبهشت ۶۹، هاشمی در خاطرات خود از تذکر به وزیر اطلاعات در مورد عدم افراطکاری در این پرونده و لزوم برخورد قانونی خبر داده است. در مرداد ۶۹ و در روز عاشورا برای آزادی یکی از بازداشتشدگان که به بیماری مبتلا بوده، پیگیری کرد و سرانجام در آبانماه پس از مذاکراتش با رهبری بازداشتشدگان این طیف آزاد شدند. در ۲۸ دی ۸۲ در مصاحبه با روزنامه کیهان در مورد ادعای بازداشت این افراد با دستور رئیسجمهور گفت: «گروهی را هم که وزارت اطلاعات گرفتند، بدون اطلاع من گرفتند؛ گویا حدود ۹۰ نفر را گرفتند؛ من اصلاً با اینطور چیزها مخالف بودم؛ منتها وزارت اطلاعات از این کارها میکرد؛ من کمک کردم آقای سحابی آزاد شود؛ رهبری هم کمک کردند.»
نکته قابل توجه این است که نامه سرگشاده ملیمذهبیها در بهار ۶۹ که به خاطر امضای آن دستگیر شدند، امروز در فضای مجازی در دسترس است؛ اگرچه خطاب این نامه به آقای هاشمی است، اما محتوای این نامه نقد رویکرد تندروی و رادیکال، بهخصوص در حوزه سیاست خارجی، تأکید بر راهبرد تنشزدایی در دیپلماسی، توسعه اقتصادی و فعالیتهای عمرانی است. اینها همه از مهمترین رویکردهای دولت سازندگی بوده است. بنابراین در اصل، مخاطب این نامه آقای هاشمی نبوده است؛ اشخاص دیگری بودهاند.
نقش پر رنگ خانواده هاشمی در خاطرات روزنوشت وی
باستانی در بخش بعدی سخنان خود به اهمیت نگارش خاطرات روزانه توسط مرحوم هاشمی رفسنجانی اشاره کرد و با ذکر نمونههایی از این خاطرات گفت: ایشان ۳۵ دفتر از خاطرات روزانه خود پر کرده است. از یک فردوردین ۶۰ تا ۱۸ دی ۱۳۹۵. خاطرات ایشان بیش از آنکه تحلیلی باشد، خبری است. برخی از این خاطرات از لحاظ تاریخی دارای اهمیت هستند؛ زیرا فکتهایی در اختیار مورخان قرار میدهد که آنها از کنار هم قرار دادن این فکتها میتوانند قضاوتهای مقرون به حقیقت از یک دوره تاریخی به دست دهند. این خاطرات بر خلاف خاطرات بسیاری از علما به دور از تکلف، خودمانی و به دور از ریاکاری است. در این خاطرات اعضای خانواده و خصوصاً همسرشان عفت، نقش پررنگی دارد.
خاطرات قبل از سال ۶۰ آقای هاشمی بر اساس مصاحبه تنظیم شده است، اما آن حلاوت و شیرینی خاطرات روزنوشت را ندارد. خاطرات روزنوشت ارزش تاریخی بیشتری دارد؛ زیرا بازگویی خاطرات سی سال پیش، بر اساس کلیات ذهنی است. همچنین خاطرات روزنوشت جلوی تحریف تحولات تاریخی را میگیرد. برخی منتقدین میگویند کتابهایی نظیر خاطرات آقای هاشمی تاریخ نیستند و بیارزش هستند و فقط برای دفاع از نویسنده و بزرگنمایی او نوشته میشود؛ این سخن غلط است، اما حتی اگر درست باشد، از اهمیت این کتابها نمیکاهد. مورخ از جمله آقای هاشمی تنها به عنوان یک فکت در پژوهش تاریخی استفاده میکند و به دنبال فکتهای دیگر هم میرود. این فکتها در کنار هم میتواند تاریخ را بسازد. شک نداریم مخزن الاسرار انقلاب همه ناگفتههای خود را در خاطرات ننوشته است؛ اما همین قدر هم که گفته، بسیار با اهمیت است.
آقای هاشمی یک نویسنده زبردست بود؛ دکتر حسین ابوترابیان تعریف میکرد که یک بار به قم رفته بود و باور نکرده بود آقای هاشمی که در آن دوران طلبهای بدون ریش بود، کتاب امیرکبیر را نوشته باشد. ابوترابیان میگوید همانجا قلم و کاغذ از جیب خود درآوردم و به هاشمی گفتم در مورد فلان موضوع همین الان مطالبی بنویس. هاشمی با تواضع جلوی چشمم در مورد آن موضوع دو صفحه نوشت.
من ویراستار آثار آقای هاشمی بودم؛ وقتی ایشان چهل صفحه بر کتاب عبور از بحران مقدمه نوشت، من حیرت کردم و نمیتوانستم به عنوان ویراستار حتی یک واو زیاد و کم کنم. بافت و ساختار جملهبندیهای آقای هاشمی بسیار بدیع و خاص بود. اوج این نوشتار را میتوان در مقدمه کتاب سرگذشت فلسطین دید؛ یا مقدمه کتاب امیرکبیر، یک نوشته کاملاً سنگین سیاسی است.
در مرحله انتشار هم مرحوم هاشمی خیلی اهتمام داشت که چیزی زیاد و کم نشود و عین مطالبی که نوشته شده منتشر شود؛ الا اینکه برای شخص خاصی ضرری داشت. در زمان حیاتشان قبل از چاپ این نوشتهها، خودشان نسخهای را به رهبر انقلاب میدادند. بعد از رحلت ایشان هم آقای محسن هاشمی این کار را انجام میدهند. تا حالا هم موردی پیش نیامده که تذکری داده شود. در دولت آقای رئیسی، تیم وزارت ارشاد، کتاب به جاهای مختلفی برای خواندن دادند و در سال اول استقرار دولت، حدود صد مورد از ما خواستند اصلاح یا حذف کنیم. مهندس هاشمی با آنها صحبت کردند و مواردی بسیار اندک تغییر یافت. سال گذشته در انتشار خاطرات سال ۸۰ سانسوری از طرف وزارت ارشاد نداشتیم. برای امسال دفتر نشر، خاطرات سال ۸۱ را آماده نشر دارد. دفتر نشر معارف انقلاب هر سال یک دفتر را منتشر میکند تا با فاصله زمانی مناسب منتشر شود و محرمانگی آن از بین برود.
اولین کتابی که منتشر شد، آقای کرباسچی در روزنامه همشهری به صورت روزانه، بخشی از آن را منتشر میکرد. هر بخشی که منتشر میشد، دو برابر آن مرحوم بنیصدر از پاریس به صورت فکس به روزنامه همشهری جواب میفرستاد. اکنون هم ما دو سال است که اصل خاطرات را بدون عکس و تفصیلات به صورت ویژهنامه روزنامه شرق منتشر میکنیم تا قیمت مناسبتری داشته باشد.
تأثیرگذاری هاشمی رفسنجانی بر امام خمینی
سخنان مجید تفرشی ناظر به دو بخش بود: شخصیت تاریخی مرحوم هاشمی رفسنجانی و خاطرات روزنوشت ایشان. در بخش نخست گفت: برخی صفات آقای هاشمی رفسنجانی در سایر روحانیون دو قرن اخیر هم دیده میشود؛ اما مجموع صفات آقای هاشمی در کمتر کسی از روحانیون این دو قرن دیده میشود. شاید تعداد روحانیونی که مجموع صفات و کنشهای ایشان را دارا بودند، به عدد انگشتان دست برسد. آنچه هاشمی را از دیگر روحانیون متمایز میکند، این است که او بهشدت دنبال تکامل، شدن، آموختن و درس گرفتن از تجارب روزگار بود. هاشمی ایستا نبود. میتوان با برش یک مقطع خاص از زندگی وی، او را بالا برد یا به زمین زد؛ اما مورخ خبیر باید شمولنگر باشد و تمام مدت عمر را به صورت جامع نگاه کند.
هاشمی در آستانه انقلاب دو نقش مهم را ایفا کرد؛ اول، با توجه به ارتباطی که با غیر روحانیون اعم از جبهه ملی و نهضت آزادی و ارتشیها داشت، سعی کرد انقلاب تا حد ممکن بدون خونریزی صورت بگیرد. دوم، اعتصابات شرکت نفت را بهخوبی مدیریت و هماهنگ کرد؛ در آن زمان دو نگاه وجود داشت؛ گروهی میگفتند که شرکت نفت نباید دست بخورد و تمام قراردادها مثل کنسرسیوم باید ادامه داشته باشد و گروهی دیگر طرفدار اعتصاب کامل و قطع کار بودند. هاشمی از طرف آیتالله خمینی مأمور بود که اعتصاب را جوری مدیریت کند تا ضمن قطع صادرات نفت ایران، احتیاج داخل کشور تأمین شود.
بعد از انقلاب هم در شورای انقلاب آقای هاشمی رفسنجانی نقش مهمی داشت؛ البته نقش سیاسی او در کشور از سال ۶۰ به بعد، با درگذشت آقایان بهشتی و مطهری و طالقانی شاخصتر هم شد و ایشان دیگر در زمره رجال طراز اول کشور شدند. چرا شاخصتر شد؟ چون آقای خمینی اگرچه برای افراد مختلف احترام قائل بود؛ اما از افراد خیلی کمی تأثیر میپذیرفت و از افراد کمی حرفشنوی داشت. بعد از سال ۶۰ تنها کسی که میتوانست نظرات امام را تعدیل کند یا به ایشان انتقاد کند، هاشمی بود. البته آیتالله خامنهای هم میتوانست؛ اما نه به اندازه آقای هاشمی. خصوصاً این تأثیر را در زمینه جنگ مشاهده کردیم.
یکی از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی هم مرحوم هاشمی بود. حزب جمهوری اسلامی توانست در ابتدا یک همگرایی و وحدت بین نیروهای انقلاب به وجود بیاورد. تا ۱۷ شهریور ۵۹ نقش هاشمی در حزب خیلی آشکار نیست و او تحتالشعاع آقای بهشتی است. اما از ۱۷ شهریور که آقای ابوالحسن بنیصدر خیلی واضح مقابل حزب میایستد، هاشمی خیلی صریح موضعگیری کرد. در ۱۴ اسفند ۵۹ هم هشدارهای هاشمی در مورد ائتلاف بنیصدر و مجاهدین خلق آشکار شد. ائتلافی که به اذعان دوستان بنیصدر اشتباه بود
از خود بنیصدر هم این مضمون نقل شده که تصورم از هاشمی و حزب جمهوری اسلامی اشتباه بود و من فکر میکردم با توجه به رأی بالایی که کسب کردم خیلی قدرتمند هستم و آنها قدرتی ندارند. در حقیقت، بنیصدر ناخواسته وارد یک مهلکه افتاد و اگر میدانست محاسباتش نادرست است، وارد این چالش با حزب جمهوری اسلامی نمیشد. بعد از عزل بنیصدر در یک گزارش انگلیسی آمده بود: خمینی بدون بنیصدر همچنان خمینی است، ولی بنیصدر بدون خمینی چیزی نیست.
هاشمی رفسنجانی در جنگ تحمیلی چند نقش را در ادوار مختلف ایفا کرد: ۱- هماهنگی دفاع در مقابل تهاجمات دشمن. ۲- مدیریت جنگ در حالت فرسایشی. ۳- پذیرش و گفتگو با میانجیهای بینالمللی برای صلح. ۴- هاشمی هم از حربه جنگ برای فوتبال سیاسی در داخل استفاده کرد و مخالفان خود را با این حربه کنار زد. ۵- وقتی فهمید جنگ برای کشور ضرر دارد و ادامه جنگ نه خواست ایران و عراق، بلکه خواست آمریکا و اسرائیل و اعراب ضد ایران برای فرسایشی کردن جنگ به ضرر هر دو کشور است، به سمت اتمام جنگ رفت.
در این مرحله مأموران سیا و موساد دنبال این بودند که وانمود کنند ایران یا عراق در حال پیروز شدن هستند و سیگنالهای نادرست ارسال میکردند تا مانع برقراری صلح شوند. آمریکا و اسرائیل میخواستند جنگ برنده نداشته باشد. هاشمی، آیتالله خمینی را متقاعد کرد که یک تصمیم تاریخی بزرگ بگیرد؛ اگر آنها اصرار بر ادامه جنگ میکردند نامی از ایران یا جمهوری اسلامی باقی نمیماند. این تصمیم شجاعانه بود و آنها وجاهت خود را برای منافع ملی ایران زیر پا گذاشتند.
در مورد توجه به افکار عمومی و تحزب و جامعه مدنی، قبل از سال ۶۷، هاشمی خیلی توجهی به این مسائل نداشت؛ اما بعداً به این مسائل توجه کرد. خصوصاً بعد از ریاستجمهوری. هاشمی در دولت هم دریافته بود که به خوداصلاحی بپردازد و از اشتباهات درس بگیرد. در دهه ۸۰ هم به این نتیجه رسید که دشمنان دیروز (اصلاحطلبان) میتوانند دوستان امروز باشند.
خطرات خاطرات
در مجموع میتوان گفت هاشمی ضمن اینکه بزرگ بود و افراد بزرگ اشتباهاتشان هم بزرگ است، اما روز به روز به سمت بهتر شدن حرکت میکرد.
تفرشی در بخش دوم سخنان خود گفت: ما در تاریخنگاری ایرانی همیشه با یک خلأ مواجه هستیم و آن کمبود خاطرات درست و با جزئیات رجال ایرانی است. اشخاصی که خاطراتشان ارزش ماندگاری و اهمیت ملی دارد، معمولاً به دلایلی خاطراتشان درست و کامل به دست ما نرسیده است. اولین دلیل، فرهنگی است؛ اساساً فرهنگ یادداشت روزانهنویسی در میان ایرانیان نیست. دلیل دوم این است که وقتی خاطرات روزانه نوشته نشود و بعداً کسی به صورت زندگینامه خودنوشت مطالبی بنویسد، ارزش مطالب خیلی فرق خواهد کرد. خاطراتی که همان موقع نوشته میشود خیلی دقیق و کامل است؛ اما وقتی زمان میگذرد، اگرچه کلیات در ذهن میماند، اما جزئیات محو میشود. بنابراین ارزش یادداشتهای روزانه بسیار مهمتر از خاطراتی است که اشخاص در سن بالاتر مینویسند یا خاطراتی که در قالب تاریخ شفاهی در مصاحبه با یک فرد گفته میشود. این خاطرات میتواند توأم با غرض یا فراموشی باشد. خطرات خاطرات و خطرات تاریخ شفاهی خیلی زیاد است. به نظر میرسد از نظر کمی، در کنار خاطرات ناصرالدین شاه، خاطرات اسدالله علم و خاطرات عینالسلطنه، به نظر میرسد حجم خاطرات آقای هاشمی و اهمیت موضوعات مطرحشده در آن در تاریخنگاری ایران یگانه است. البته نکات و سوالات و ملاحظاتی هم در مورد خاطرات منتشرشده از آقای هاشمی هم بنده دارم و هم دیگران دارند.
آنچه امروز از خاطرات آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در دسترس ماست، چند مرحله را طی کرده است: ۱- آنچه ایشان نوشته است؛ ۲- آنچه ایشان ننوشته تا خواسته بنویسد و به هر طریق، به مصلحت ندانسته است؛ ۳- آنچه خود ایشان حذف کرده؛ ۴- آن چه که خانواده و ویراستاران در ویرایش این مجموعه انجام دادند؛ ۵- آنچه گفته میشود خدمت رهبری رفته و ایشان ملاحظاتی داشته است؛ ۶- آنچه وزارت ارشاد مداخله انجام داده است؛ برای من جالب است که چطور دستگاه ممیزی و سانسور وزارت ارشاد توقع دارد خاطرات روزانه فردی تغییر کند. سوال این است که فرایند تغییراتی که صورت گرفته یا آنچه نوشته نشده است، چطور قابل راستیآزمایی است و طبیعتاً ما نمیدانیم چه قسمتهایی و بنا بر چه ملاحظاتی حذف شده است. حتی نمیدانیم خود مرحوم هاشمی بنا بر ملاحظاتی دخل و تصرفی در یادداشتهای روزانه انجام دادند یا خیر. باید دید سنجهای در این زمینه وجود دارد یا خیر.
نکته مهمتر اینکه من در چند مورد، افرادی که اسمشان در خاطرات آقای هاشمی آمده است، به من گفتهاند در دیداری که با آقای هاشمی داشتیم نکاتی مطرح شده است که در خاطرات، نکات آقای هاشمی به آن شخص نسبت داده شده یا نکات آن شخص به آقای هاشمی نسبت داده شده است. ممکن است این مسئله از روی سهو یا عمد باشد و شاید هم اشتباه خود آن افراد باشد.
البته این سوالات نکاتی که مطرح کردم مطلقاً خدشهای به اهمیت و اعتبار خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی وارد نمیکند؛ ولی یقیناً مورخ و منتقد و ناظر تاریخی باید به خاطرات به عنوان خبر واحد نگاه کند که باید از منابع دیگر تأییدیه بگیرد و خاطرات مُرّ تاریخ نیست؛ بلکه منابع نگارش تاریخ است.
نظر نظام این نیست که ورودی به خاطرات مرحوم هاشمی شود
عماد هاشمی در پاسخ به نکات تفرشی گفت: ما هیچ نظری از سمت دفتر رهبری در ارتباط با خاطرات نداشتیم و ایشان هیچ ملاحظهای نداشتند؛ چه در زمان حیات آقای هاشمی و چه بعد از فوت ایشان. ما در دو مقطع تاریخی برای ارائه خاطرات به جامعه مشکل پیدا کردیم: سال اول دولت دکتر احمدینژاد و سال اول دولت مرحوم رئیسی. به مرور این فشار در هر دو دولت کمتر شد. تحلیل من این است که آقایان مستقر در وزارت ارشاد میخواستند به بالادستیها نشان دهند که ما حساسیت داریم. اما به مرور متوجه میشدند نظر نظام این نیست که ورودی به خاطرات مرحوم هاشمی شود. البته در دوره وزارت آقای اسماعیلی قضیه کمی مضحک شده بود؛ میخواستند جاهایی را حذف کنند که معنی بحث در خاطرات آقای هاشمی عوض میشد. البته طی مذاکرات به عمل آمده مشکلات حل شد و در آخرین باری که خاطرات چاپ شد، به مراتب این فشارها کمتر شد.
خود آقای هاشمی هم تأکید داشتند که خاطرات دست نخورد. چون ایشان میدانستند که دستخط این خاطرات موجود است و روزی ممکن است این دستخطها منتشر شود. من در یک مورد خودم پیش حاج آقا رفتم و از ایشان خواستم آن را حذف کنند و ایشان بهشدت مخالفت کردند و احساس کردم ناراحت شدند. مثلا همین بحث تفریح رفتن ایشان به سد لتیان و جتاسکی سواری بود. بنابراین تأکید ویژه داشتند که عین این خاطرات منتشر شود؛ مگر اینکه آبروی شخصی در خاطره خدشهدار شود. فقط در این موارد ایشان اجازه دادند که ما حذف کنیم.
۲۷۲۱۸