بهویژه بحث تاثیرگذاری هوش مصنوعی در از بین بردن بسیاری از مشاغل و ایجاد بیکاری و آسیبهای متعاقب آن امروزه نقل محافل جوامع روشنفکری، رسانهای، جامعهشناسی و حتی اقتصادی شده است. از نیمه دوم قرن۱۸ که انقلاب صنعتی در انگلستان شروع شد و به سرعت اروپا و آمریکا را درنوردید، این نگرانی به وجود آمد که اتوماسیون ناشی از انقلاب صنعتی عده زیادی را بهویژه در بخش کشاورزی که بخش غالب اقتصادی تمام کشورها بود، دچار بیکاری و لاجرم فقر بیشتر خواهد کرد؛ البته این موضوع یعنی فقیرتر شدن فقرا بهویژه در اروپای غربی در قرن۱۹ اتفاق افتاد؛ ولی علت آن نه انقلاب صنعتی که در مجموع ثروت ملل را افزایش داد، بلکه خشونت عریان نظام سرمایهداری و اختلاف طبقاتی حاصل از ثروتمند شدن بورژوازی شهرنشین و فروپاشی نظام فئودالی بود.
نگاهی به رمانهای چارلز دیکنز تا حدود زیادی میتواند وضعیت غمانگیز آن دوران را به تصویر بکشد. ظهور و گسترش تفکر مارکس، انگلس و متقدمان و متاخران آنها زاییده همان فقر و نکبتی بود که جوامع اروپایی بر اثر تحولات بهوجودآمده با آن مواجه بودند. از اواخر قرن نوزدهم و پساز تجاری شدن استفاده از نیروی الکتریسیته نقش فناوریهای نوین و اتوماسیون بهویژه در اقتصاد کشور ثروتمند آمریکا بسیار سرنوشتساز شد که نمونه آن تولید سری اتومبیل فورد مدل تی بود که اوایل قرن بیستم دنیا را شگفتزده کرد. همزمان مخالفت جوامع روشنفکری و حتی بعضی از پیروان مکتبهای اقتصادی گوناگون با سرعت رشد فناوری و اتوماسیون نیز شدت گرفت. باز هم برای نمونه میتوان به اثر جاویدان چارلی چاپلین یعنی فیلم عصر جدید اشاره کرد که مستقیما استقرار تکنولوژیهای جدید را مورد حمله قرار داده بود. واقعیت این است که تحولات تکنولوژیک در جوامع صنعتی حتما در کوتاهمدت قربانیهای زیادی را گرفت؛ ولی بهطور قطع و یقین در میانمدت باعث رفاه بیشتر از کار کمتر و تا حدود زیادی رفع استثمار شد.
البته در این میان رویکرد حکومتها به نوعی ایجاد عدالت اجتماعی تحت عنوان سوسیال دموکراسی و بازتوزیع درآمد از طریق نظامهای مالیاتی کارآمد کمک زیادی به گستردگی این رفاه کرد. تجربه کشوری مانند ایالات متحده آمریکا در طول قرن بیستم نشان میدهد که فناوریهای مدرن:
اولا- درصد اشتغال را نهتنها کاهش نداده، بلکه بیشتر هم کرده است.
ثانیا- مشاغل پرزحمت و کمبازده مانند کشاورزی و حتی صنعتی جای خود را به مشاغل کمزحمتتر در خدمات مالی، پزشکی، آموزشی، هنری، ورزشی، تفریحی، کسبوکار و دولتی و... داد. این گروه از مشاغل که در ابتدای قرن بیستم فقط ۲۱درصد از مشاغل آمریکا را تشکیل میداد، در انتهای این قرن به عدد باورنکردنی ۷۳درصدی رسیده است.
در مقابل درصد اشتغال در بخش کشاورزی که در ابتدای قرن بیستم حدود ۴۲درصد بود به کمتر از ۳درصد در پایان این قرن رسیده است و علاوه بر آن حضور فناوری برتر بهرغم این کاهش شدید در اشتغال، باعث افزایش تولیدات کشاورزی هم شده است. حتی سهم اشتغال بخش صنعت در اقتصاد آمریکا از ۲۱درصد ابتدای قرن بیستم به ۱۴درصد در پایان این قرن کاهش یافته است (نمودار یک) و این درحالی است که تولیدات صنعتی در پایان قرن بیستم با ابتدای این قرن قابل قیاس نیست. نکته جالب توجه اینکه بهرغم تاثیرگذاری مثبت فناوری و اتوماسیون بر بازار کار طی قرن گذشته نه تنها درآمد سرانه نیروی کار بخشهای مختلف اقتصادی شدیدا افزایش پیدا کرده، بلکه ساعات کار متوسط آنان از حدود ۶۰ساعت در هفته به حدود ۴۰ساعت کاهش یافته است (مثال آمریکا، نمودار 2) و علاوه بر آن شاغلان نسبت به گذشته از تعطیلات و مرخصیهای بیشتری نیز بهره میبرند.
اینطور به نظر میرسد که باتوجه به فکتهای ارائهشده در بالا، هیچ دلیلی برای نگرانی درباره اثرگذاری فناوریهای نوین از جمله هوش مصنوعی و گستردگی آن، بر بازار کار نمیتواند وجود داشته باشد. از طرفی تحولات ۱۵۰ساله دنیای پیشرفته نشان میدهد که موازنه خودکاری بین پیشرفت تکنولوژی و وضعیت آن جوامع همواره برقرار بوده است که در آینده نیز ادامه خواهد داشت. سازوکار این موازنه برای امروز جوامع پیشرفته صنعتی درباره پیری و رشد منفی جمعیت و نگرانی از کمبود نیروی کار در آینده در این جوامع از دو طریق زیر درحال عمل کردن است:
اول- برای جبران کمبود نیرو در مشاغل ساده و حتی نیازمند تحصیلات بالا مانند پزشکی بالینی، از نیروی انسانی مهاجر از کشورهای در حال توسعه استفاده میشود.
دوم -برای جایگزینی کارهای تولیدی، فیزیکی، دفتری، آموزشی و نظایر آن از کاربرد هوش مصنوعی تا حداکثر امکان استفاده خواهد شد. بنابراین نگرانی خارج از اندازه جوامع روشنفکری و رسانهای در این مورد نمیتواند چندان قابل پذیرش باشد. البته اگر بخواهیم مانند نویسندگان رمانهای تخیلی و فلسفی به قضیه نگاه کنیم و جامعهای را در آینده تصور کنیم که در آن فوتبالیست، بسکتبالیست، ژیمناست، هنرپیشه، دوست، همراه، همدم و حتی همسر انسانها، موجوداتی مانند آنچه اسپیلبرگ در فیلم بهیادماندنی «هوش مصنوعی» یا اسپایک جونز در فیلم تحسینبرانگیز Her به تصویر کشیدند، باشند، آنگاه به راستی جای نگرانی وجود دارد.