افزایش نرخ ارز در واقع به معنای کاهش ارزش پول ملی است که این موضوع قدرت خرید خریداران داخلی را کاهش میدهد و توان رقابت ما را در بازارهای خارجی کم میکند، اما در شرایط کنونی بیثباتی اقتصادی، ثبات نرخ ارز به ما کمک میکند که بتوانیم تاحدودی بهای تمامشده کالاهای خود را مدیریت کنیم؛ اما اگر قرار باشد نرخ ارز به طور مداوم کاهش و افزایش پیدا کند، این امر باعث میشود که مجددا ضربه بیشتری از نوسانات نرخ ارز دریافت کنیم.
درخصوص بازارهای صادراتی اگر قرار باشد که ارز را وارد ایران کنیم و رفع تعهد کنیم، قاعدتا این باعث میشود که قدرت رقابت ما با رقیبان در خارج از کشور هم پایین بیاید. اگر نرخ ارز بالا باشد و بخواهیم در حوزه صادرات فعالیت کنیم، با توجه به اینکه اکنون تمام یارانههایی که به صنعت ما داده میشد (از جمله ارز نیمایی) حذف شده است، ما با قیمت ارز آزاد و با بهای تمامشده گران، محصولات خود را تولید میکنیم، مسلما در بازارهای خارجی هم قدرت رقابت نخواهیم داشت.
بخشی از چالشهای ما ناشی از تحریمهایی است که در نقل و انتقال ارز وجود دارد. درواقع ما هزینههایی را پرداخت میکنیم که رقبای ما پرداخت نمیکنند. در عین حال درگیر خودتحریمی هستیم. بحث رفع تعهد ارزی و اختلاف ارز نیمایی با ارز آزاد در بازار، چالش دیگری است و این شکاف هنوز توسط دولت پر نشده است. یکسری تصمیمات عجولانه و غیرکارشناسی بدون در نظر گرفتن وضعیت واحدهای تولیدی که در صف مقدم این چالشها هستند، قاعدتا تاثیر منفی عمیقی روی صنایع داخلی و صادرات خواهد داشت.
برندهای ایرانی برای ما ایرانیان در داخل کشور عزیز هستند و نوعی وفاداری به برند در بین بخشی از مردم دیده میشود. اما در خارج از کشور شاید برندها جایگاه مختصری داشته باشند، اما در آن جایگاه به سود خودشان فکر میکنند و سعی میکنند کالایی را تهیه کنند که برای آنها سود داشته باشد و مصرفکنندگان خارج از ایران هم برندهای ما را چندان مثل ایرانیها نمیشناسند. مضاف بر اینکه در ایران به سبب تحریمها و به سبب مبارزاتی که با قاچاق کالا میشود، برندهای محدودی را میبینیم؛ در صورتی که در خارج از ایران تنوع برندها بسیار بیشتر است و اصولا وفاداری به برندها کمتر است. بنابراین اگر برندهای ما توان رقابت نداشته باشند، هرچند که محبوب هم باشند، سهم بازار خود را از دست خواهند داد.
سالیان سال است که مشوقهای صادراتی چندانی در حوزه صادرات وجود ندارد و رفع تعهد ارزی، پاشنه آشیلی برای امر صادرات شده است. در این بین نوسانات نرخ ارز، بالا بودن نرخ ارز و تحریمهای موجود در خطوط کشتیرانی همه باعث شده که سهم بازار خود را از دست بدهیم و این افت صادرات غیرنفتی هم ناشی از همین فرآیند است. در این بین دولت میتواند واکاوی کند و از فعالان این حوزه در صنعت کشتیرانی یا فعالان صنایع تولیدی کمک بگیرد و کمیتههای تخصصی را تشکیل دهد و این موارد را برطرف کند. بدون شک دولت میتواند نقش بسیار کمککنندهای در تسهیل صادرات داشته باشد. تمام کمیسیونهای صادراتی که در اتاق بازرگانی، تشکلها و انجمنها فعال هستند، میتوانند در این مسیر به دولت کمک کنند. اخیرا برگزاری نمایشگاه اکسپو اقدام بسیار خوبی در این بخش بود و تجار زیادی به ایران دعوت شدند و از نزدیک با صنایع ایرانی آشنا شدند. امیدوارم که این قبیل اقدامات ادامه پیدا کند تا کمکی به بخش صادرات کشور باشد.
درخصوص بحث تامین مالی صادرات باید بگویم که وقتی مشوقهای صادراتی دریافت نمیکنیم؛ یا رفع تعهد ارزی برای صادرکنندگان ما هزینهبر است؛ یا اینکه انتقال پول به خاطر تحریمها برای ما هزینه به دنبال دارد و شرکتهای تولیدی با حاشیه سود اندک، همه این هزینهها را از جیب خودشان پرداخت میکنند تا زحمات چندساله آنها هدر نرود و حداقل بتوانند در بازارها حضور داشته باشند، قاعدتا دولت در قسمت تامین مالی کمکی نمیکند. اینکه چگونه میتوان این تامین مالی را انجام داد، فقط باید به صورت نقدی بفروشند و بلافاصله نقدینگی را وارد چرخه تولید کنند و رفع تعهد انجام دهند. پروسه فعلی، توان تولیدکنندگان را برای صادرات کاهش میدهد.
راهکاری برای تامین منابع مالی جهت صادرات نمیبینم؛ مگر اینکه دولت یکسری مشوقهای صادراتی ارائه کند و تعهداتی از صادرکنندگان بگیرد که به چه میزان محصول صادر میکنند و برای این میزان چه اعتباری به آنها میدهد. میتوانند گرید شرکتهای تولیدکننده و بازرگانی را جهت صادرات مشخص کنند و یکسری تسهیلات از طریق بانک مرکزی یا صندوقهای موجود در اختیار تولیدکنندگان قرار دهند. اگر برای تامین مالی، بحث LC را هم بخواهیم در نظر بگیریم، با توجه به تحریم بانکهای ایرانی، درواقع تامین مالی از طریق LC هم منتفی است و امکانپذیر نیست.
سازمان توسعه تجارت حمایت قاطعی از شرکتهای صادرکننده نمیکند، چون این سازمان صرفا در زمینه برگزاری نمایشگاهها نقش کمککننده دارد که نمیتوان آن را حمایت نامید.