به گزارش اقتصادنیوز، در هفتههای پس از اواخر ژوئیه، زمانی که اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران و فؤاد شکر، فرمانده ارشد حزبالله در بیروت ترور شدند، گمانهزنیهای زیادی درباره آغاز رویارویی در سطح گستردهتر در خاورمیانه مطرح شد. در همین راستا گروهی بر این باور بودند که اگر ایران و حزبالله مواضع اسرائیل را هدف حملات مستقیم خود قرار دهند، آغاز جنگ در مقیاس منطقهای امری دور از ذهن نخواهد بود. در چارچوب این سناریوی ادعایی، نیروهای اسرائیلی در آستانه ورود به دو جبهه جنگ تازه قرار داشتند.
وقوع این جنگ منطقهای در شرایط کنونی کم رنگ شده است. با این همه از ابتدای حمله حماس به اسرائیل، تلآویو نه با یک بازیگر بلکه رویاروی بازیگران و گروههای مختلفی قرار گرفت که از ابتدا مخالفش بودند. یک روز پس از حمله حماس، حزبالله از لبنان حملاتش به اسرائیل را آغاز کرد و تاکید داشت تا زمانی که جنگ در غزه ادامه داشته باشد به حملات خود ادامه خواهد داد. اندکی پس از آن، انصارالله یمن با حزبالله هم صدا شدند و کشتیهای بینالمللی در دریای سرخ و دریای عرب را هدف حملات موشکی و پهپادیشان قرار دادند. اعضای محور مقاومت مستقر در عراق و سوریه نیز اسرائیل را با هواپیماهای بدون سرنشین و موشک تهدید کردهاند. در اواسط آوریل، پس از انجام یک حمله هوایی اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، تهران با پرتاب بیش از 350 موشک بالستیک، موشک کروز و هواپیماهای بدون سرنشین به اسرائیل پاسخ داد و از همان زمان فصل تازه رویارویی تهران و تل آویو کلید خورد. فارن افرز درباب تهدیدهایی که اسرائیل در شرایط کنونی با آن روبرو است، یادداشتی را منتشر کرده است. اقتصادنیوز این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «نتانیاهودر آستانه رویارویی در هفت جبهه/ وقتی معادلات تل آویو برهم خورد/ چگونه حملات حماس و حزب الله ضعف های امنیتی اسرائیل و ناتوانی گنبد آهنین را عریان کرد؟» منتشر شد و در ادامه بخش دوم و نهایی آمده است.
در جنگ کنونی غزه، ناکافی بودن چارچوب امنیتی موجود آشکار شده است. 7 اکتبر 2023، اسرائیل در اجرای سه ستون از چهار ستون کوتاهی کرد. بازدارندگیاش ناکارآمد بود، سیستمهای هشدار اولیهاش شکست خوردند و دفاع زمینی ضعیفاش قبل از حمله گسترده حماس از بین رفت. در هم شکستن این گزارهها به اندازهای مهم است که با گسترش جنگ، بسیاری از اصول و مفروضات زیربنای دکترین و برنامهریزی امنیتی موجود در تناقض با یکدیگر قرار گرفتهاند. اسرائیل در حال جنگیدن با جنگی است که در داخل آغاز شده است و جوامع مرزی این بازیگر در شمال و جنوب آواره شدهاند. جبهه اصلی در غزه، علیه حماس فعال بوده، نه دژ بسیار قدرتمندتری چون حزبالله. اسرائیل یک جنگ طولانی را به جای جنگ کوتاه انتخاب کرده و دشمنان متعددی از جمله خود ایران که یک قدرت بزرگ منطقهای است، به صف مخالفانش پیوستند. در گذشته، اسرائیل بهشدت در بازه های زمانی کوتاه داخلی و بینالمللی برای لشکرکشیهای نظامی آماده بوده و به همین دلیل قبل از تحت فشار قرار گرفتن توسط ایالات متحده و دیگر قدرتها، به دنبال حداکثر کردن سریع دستاوردهایش بوده است. در مقابل، طولانی شدن جنگ فعلی- تا حدودی به عنوان یکی از نتایج رویکرد اسرائیل-، هزینههای زیادی را بر ارتش، جامعه و اقتصاد این بازیگر تحمیل کرده است. ویرانی گسترده نوار غزه و تلفات گسترده غیرنظامیان گزارش شده توسط حماس، اعتبار و جایگاه اسرائیل را تضعیف کرده و انتقادات بین المللی و اقدامات اولیه تنبیهی را برانگیخته است. جنگ طولانی اسرائیل بار دیگر اهمیت اصل جنگهای کوتاه برای این بازیگر را تایید کرده است. اگر جنگ گستردهتر و طولانیتر شود، مفروضات امنیتی موجود حتی بیشتر به چالش کشیده خواهند شد. در یک جنگ منطقهای همه جانبه، اسرائیل نه تنها با ارتشها و جنبشهای غیردولتی، بلکه با ایران هم تنشهای جدی را تجربه خواهد کرد. این دشمنان با هم از غزه، مرز شمالی و کرانه باختری و همچنین از راه دور - از شرق و جنوب - به اسرائیل حمله خواهند کرد.
جنگ در مقیاس گسترده بسیار ویرانگرتر از هر چیزی است که تاکنون دیده شده است. محور مقاومت احتمالاً با هماهنگی عملیاتی بسیار بیشتری عمل خواهند کرد. نیروهای محور مقاومت احتمالاً به نیروهای آمریکایی در منطقه و همچنین اردن و کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی حمله خواهند کرد. حداقل در سطح سیاسی و لجستیکی، چین و روسیه نیز ممکن است درگیر شوند و در نتیجه صحنه درگیری تغییر کرده و قدرتهای بزرگ را هم رویاروی هم تعریف کند. اسرائیل، از یک سو و حزبالله، ایران و شاید دیگر بازیگران، از سوی دیگر، با برخورداری از طیف وسیعتری از قابلیتها، از جمله سلاحهایی که هنوز استفاده نشده می توانند اسرائیل را در موضع ضعف قرار دهند. سرعت حملات نیز به طور تصاعدی افزایش خواهد یافت. در 11 ماه گذشته، حزبالله بیش از هفت هزار 600 موشک به سمت اسرائیل شلیک کرده و اسرائیل بیش از هفت هزار 700 موضع حزبالله را هدف قرار داده است. در یک جنگ همه جانبه، مقیاس مبادلات میتواند ظرف چند روز گستردهتر شود. همراه با هزاران موشک بالستیک، موشکهای کروز و پهپادهای شلیک شده توسط ایران، زرادخانه گسترده حزب الله به طور قابل توجهی پدافند هوایی اسرائیل را به چالش خواهد کشید. علاوه بر این، اسرائیل احتمالاً خاک لبنان را هدف حملات زمینیاش قرار میدهد و حزبالله نیز عملیات فرامرزی در اسرائیل انجام میدهد. انتظار میرود اعضای مقاومت هم از لبنان و هم از سوریه و در صورت موفقیت از طریق اردن به اسرائیل حمله کنند.
در این میان تلفات اسرائیل و دشمن نیز تغییر خواهد کرد. به غیر از جنگجویان، غیرنظامیان غزه هزینه زیادی را متحمل شدهاند. حملات حوثیها در دریای سرخ نیز مسیر کشتیهای بینالمللی را منحرف کرده، گزارهای که منجر به ضربههای اقتصادی قابل توجهی به مصر و اردن شد، اما تلفات نسبتاً کمی داشت. در یک جنگ گسترده، هزینههای انسانی احتمالاً هم به لحاظ عددی هم از منظر جغرافیایی افزایش خواهد یافت و آسیب بسیار بیشتری به مراکز جمعیتی و زیرساختهای ملی، از جمله تأسیسات حیاتی انرژی و نفت وارد میشود. همانطور که حمله حماس جرقه زنجیر وقایع کنونی را زد، ورود بازیگران دیگر به این جنگ، از جمله اعضای مقاومت مستقر در عراق و سوریه و همچنین حزبالله، کار را دشوارتر خواهند کرد. پیچیدگیها موجب خواهد شد تا به واسطه حضور دشمنان و شرکای متعدد، تدوین و اجرای یک استراتژی مشترک و کنترل تشدید بحران و پایان دادن به جنگ دشوارتر شود.
در تمامی این مسائل، حفظ منابع نظامی و اقتصادی حیاتی خواهد بود. با وجود تهدیدهای متعدد در امتداد مرزهای اسرائیل، ممکن است ارتش این بازیگر ناچار شود لبنان، غزه، کرانه باختری و شاید سوریه را هدف قرار دهد، در چنین شرایطی تقاضای نیروی انسانی بیشتر خواهد شد. امروز صداهای منتقد در داخل اسرائیل تاکید دارند که در سال های گذشته کابینه با کمبود بودجه مواجه بود؛ گزارهای که منجر به کاهش شدید بودجه دفاعی اسرائیل، تعطیلی تیپهای تانک، اسکادرانهای هوایی و سایر واحدها شد. اکنون، رهبران نظامی اسرائیل میگویند که ارتش اسرائیل به 15 گردان اضافی یا حدود ده هزار سرباز نیاز دارد تا بتواند به ماموریتهای فعلی بپردازد. از همین رو میتوان گفت در صورت گسترش جنگ به خاک لبنان، نیروهای ذخیره که از قبل تحت فشار قرار گرفتهاند، باید بار سنگینتری را به دوش بکشند.
ارتش اسرائیل برای درگیریهایی با شدت بسیار بالا که چندین هفته به طول میانجامد مجهز است. اما در صورت وسیعتر شدن دامنه جنگ، نیروهای اسرائیلی نه تنها به نیروی انسانی بیشتر و تشکیلات جنگی نیاز دارند، بلکه به انبارهای بسیار بیشتری از سلاح، مهمات و قطعات یدکی احتیاج پیدا خواهند کرد. در حال حاضر، اسرائیل توانسته منابع بیشتری را از ایالات متحده دریافت کند، اما در میان مدت و بلندمدت، باید بودجه دفاعی خود را به میزان قابل توجهی افزایش و صنایع دفاعی خود را گسترش دهد. اقتصاد اسرائیل پیشتر به طور قابل توجهی تحت تأثیر جنگ قرار گرفته، مواردی چون کاهش رتبه اعتباری و اختلال در زنجیره تأمین از جمله پس لرزههای این رویارویی است. کسبوکارهای کوچک و صنعت فناوری پیشرفته نیز ماهها مجبور بودهاند با مالکان و کارگرانی که بسیج شدهاند مقابله کنند. این تأثیرات تنها در یک جنگ منطقهای در مقیاس بزرگ، با پتانسیل حملات قابل توجه دشمن به جبهه داخلی اسرائیل، افزایش مییابد.
تاکنون، اسرائیل بر اهداف خود در غزه تمرکز کرده است، شکست حماس و بازگرداندن گروگانها به خانه. علیرغم حملات از جبهههای مختلف، اسرائیل هنوز استراتژی جامعی برای مقابله با این مجموعه گستردهتر از چالشها در سراسر صحنه جنگ تدوین نکرده است. با تشدید مشکلات، کابینه اسرائیل تا حد زیادی در رسیدگی به ابعاد حقوقی و سیاسی جنگ شکست خواهد خورد. هر چه جنگ بیشتر طول بکشد، اسرائیل بیشتر به لحاظ سیاسی منزوی میشود و با پرسشهایی درباره مشروعیت عملیاتهای خود مواجه میشود، حتی اگر دیدگاههای بینالمللی نسبت به اردوگاه دشمن - بین غزه و تهران - نسبتاً ثابت بماند. یکی از دلایل این امر این است که اسرائیل از ترسیم چشم انداز مثبت برای روز پس از جنگ طفره رفته است. در یک درگیری منطقهای گسترده، این مشکل میتواند به عرصههای دیگر نیز تعمیم یابد.
برای اسرائیل ضروری است که گستره کامل چالش راهبردی را که با آن مواجه است، بشناسد. جنگ کنونی و جنگ منطقهای احتمال وقوعش دور از ذهن نیست، پس هرگونه رویارویی میبایست در قاب پروژه بزرگتر و بلندمدت تبیین شود. محور مقاومت قبلاً تمایل خود برای حمله به اسرائیل را نشان داده است. آنها سیستمهای تسلیحاتی جدیدی - از جمله موشکها، پهپادها، و موشکهای ضدتانک پیشرفته - را که تهدیدی جدی برای اسرائیل هستند، به کار انداختهاند و مجموعهای از استراتژیهای جنگی را به اجرا گذاشتهاند از جمله جنگ تونل یا جنگ اطلاعاتی و قانونی. در چنین شرایطی حرکت به سمت یک جنگ با شدت بالا گام بزرگ دیگری در کارزار محوری خواهد بود. برای مهار تهدید گستردهتر، اسرائیل دیگر نمیتواند تنها بر نیروی نظامی خام تکیه کند. باید از همه ابزارهای مختلف قدرت ملی و همچنین کمک متحدان و شرکا - شاید از ائتلاف نیروها – بهره مند شود. چنین حمایتی این امکان را برای اسرائیل فراهم می کند که برخی از آسیب پذیری های خود را کاهش دهد.در مرکز چنین ائتلافی باید ایالات متحده قرار گیرد که معماری امنیتی خاورمیانه را در کنار کشورهای همفکر و شرکای منطقه ای رهبری می کند. روابط اسرائیل با کشورهای همسایه نیز از عادی سازی با عربستان سعودی سود زیادی خواهد برد، اما چنین اقدامی مستلزم پیشرفت قابل توجهی در روابط اسرائیل و فلسطین است. با این وجود، رابطه راهبردی اسرائیل با واشنگتن ستون اصلی امنیت ملی این بازیگر است و باید باقی بماند. با این حال در صورت وقوع یک جنگ منطقه ای گسترده، این رابطه بحرانی تر خواهد شد.