به گزارش خبرنگار مهر، پنجمین پیشنشست همایش حکمت سیاسی متعالیه به صورت مجازی در وبگاه وبینار پژوهشکدۀ اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار گردید.
دراین پیشنشست که به همت گروه حکمت و کلام جدید پژوهشکدۀ اسلام تمدنی و با همکاری مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد و با مدیریت اویس استادی برگزار شد، حجتالاسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره امتداد انسان شناسی فلسفی ملاصدرا در سیاستهای حاکمیتی و عباس بخشندۀ بالی استادیار دانشگاه مازندران در مورد ریشه یابی نقش اجتماعی انسان کامل در حکمت متعالیه به ارائۀ بحث پرداختند.
نشست نخست با عنوان «امتداد انسانشناسی فلسفی ملاصدرا در سیاستهای حاکمیتی» و با ارائۀ حجتالاسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی برگزار شد. وی در ابتدای نشست گفت: دال اصلی و مرکزی بحث امروز ما انسان شبکهای بهعنوان یک نظریۀ راهنما برای شکلگیری علوم انسانی اسلامی است که مطالعۀ موردی آن و امتداد این بحث، انسانشناسی صدرایی در سیاستهای حاکمیتی خواهد بود.
وی در ادامه اظهار کرد: تعریف حکمت در فلسفۀ صدرایی مبتنی بر یک حرکت جوهری و صیرورت است که این صیرورت باید در فضای علم حضوری شکل گرفته و در علم حصولی انسان خود را نشان دهد تا حضور و حصول او برابر با عالم هستی شود. انسان نیز در حکمت متعالیه بهعنوان حی متأله تعریف میشود که حی دلالت بر این دارد که انسان وجودی دارای ادراک و اراده است که باید به سمت تجردی حرکت کرد که به اتصال به عالم لایتناهی الهی منتهی میشود.
حجتالاسلام واسطی در ادامه بیان کرد: این انسان براساس یک سری معادلات مبتنی بر مباحث هستیشناسانه در شبکۀ هستی حرکت میکند. در واقع مفاهیمی مانند اصالت وجود، وحدت وجود و تشکیک وجود که مبانی حکمت متعالیه هستند نحوۀ این تنزل وجودی انسان در شبکۀ هستی و همچنین نحوۀ ربط کثرت به وحدت و کثیر شدن واحد را توضیح میدهند. ما این مبادی را بهعنوان اصل موضوعی پیشفرض در نظر می گیریم که نتایجی از آنها بهدست میآید: ۱. نفس انسان ذو مراتب است یعنی تشکیکی است و از جوهر جسمانی تا جوهر عقلانی امتداد وجودی دارد؛ ۲. در هر رتبه وجودی دارای ابعاد و قوایی است که نسبت ربطی با نفس دارند و از شئون آن هستند؛ ۳. امتداد وجودی انسان بر اساس اشتداد وجودی است و هر رتبه وجودی بالقوه حاوی رتبه مافوق خودش است. ۴. اختیار انسان از علل دخیل در این اشتداد وجودی است که این اشتداد، صرفاً یک اشتداد تکوینی نیست بلکه ارادۀ انسان نیز در آن دخیل میباشد؛ ۵. این اشتداد وجودی سبب ظهور آگاهی و فاعلیت قویتر میشود؛ ۶. هر کدام از قوای انسان در عین وحدت اتصالی قابلیت اشتداد مستقل از دیگر قوا را دارند؛ ۷. این اشتداد بر اساس اشتداد توجه نفس به آن بُعد صورت می پذیرد؛ شماره ۷ یک حلقه اتصال اساسی بین قوای نفس و رشد و کمال و رفتارهای انسان است که اگر اختیار انسان دخیل در این اشتداد است، این اختیار چطور ظهور و بروز می کند؟ ۸. اشتداد جوهری انسان از عالم ماده به عالم مثال و برزخش و از آنجا به عالم عقل و قیامتش تا رسیدن به تجرد تام است. ۹. تجرد تام، رسیدن به فعلیت اشتداد بی نهایت است.
وی در ادامه کلیدواژۀ اصلی را اشتداد برشمرده و بیان کرد: همۀ اینها برای ترسیم نحوۀ اتصال انسان به شبکۀ هستی است. در قوس نزول، حدود الهی و تجلیات الهی و ظهورات الهی و مراتب وجود از شدید به ضعیف تنازل پیدا میکنند و عوامل (قیامت، برزخ و دنیا) شکل میگیرد و روح انسانی در عالم امر قرار گرفته و به بدن تعلق میگیرد که این تعلق بر اساس بحث جسمانیتالحدوث است. انسان باید در این شبکه حرکت کند که این حرکت مبتنی بر معادلۀ حرکت است. توجه نفس در عالم مادی مبتنی بر زمان و مکان و کمیت است و باید میزان توجه و همچنین مبدأ و مقصد توجه تعریف شود، در این صورت یک معادلۀ حرکت تعریف کردهایم. معادلۀ حرکت یعنی تعیین کمیت و کیفیت و زمان و مکان و اجزا و روابط و زمینه و شرایط و مبدأ حرکت و مقصد حرکت و جهت حرکت و محرک.
حجتالاسلام واسطی ضمن مهم برشمردن معادلۀ حرکت اذعان داشت: بحث استناد این حرکت به صحنۀ زندگی انسانی هم به جسم، هم به ذهن و هم به قلب و روحش مربوط است. اصولاً حلقۀ اتصال فلسفۀ عام به فلسفههای مضاف در همین قسمت تعیین معادلۀ حرکتها در این ابعاد است. گام بعدی یعنی ربط حکمت نظری به حکمت عملی است که این حکمت عملی به واسطۀ آن معادلۀ حرکتها فعال میشود و این نقطۀ بسیار مهمی در بحث ماست. بنابراین ما نخست از مباحث وجودشناسانه یک امتداد شبکهای گرفتیم که شد انسان شبکهای و آنگاه امتداد مفاهیم پایهای انسان شبکهای به فلسفه های مضاف مثل فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ حقوق، فلسفۀ سیاست و فلسفۀ ذهن متصل میشود. ما باید در این موضوعات مبانی وجودشناسانۀ خود را روی آن مصداق (خاص) سوار کنیم.
واسطی در ادامۀ بحث به تبیین مفهوم عدل شبکهای پرداخت. پایانبخش بحث وی نیز برشمردن نمونههایی از امتداد مبانی انسانشناختی صدرایی در اسناد حاکمیتی بود. براساس تعبیر وی اسناد حاکمیتی، اسنادی هستند که بهصورت کلان میآیند جهتگیری عملیات را در صحنۀ عینی رقم میزنند. الگوی اسلامی پیشرفت، یکی از اسناد حاکمیتی است.
وی در این زمینه اظهار داشت: براساس آنچه گفتیم از شبکۀ هستی به انسان شبکهای و انسان شبکه ای یک سری نظام محورهای وجودی دارد. این مبادی پارادایمی در الگوی پیشرفت و فهم ما از آن تأثیر خواهند گذاشت. بهعنوان مثال در قسمت مبانی پارادایمی یک نمونه این است: انسان فعلیت محض ندارد، نیازهای متنوع بر اساس ابعاد وجودی و قوای انسانی است و ابعادی دارد که تا این نیازها برطرف نشوند و به فعلیت نرسند، انسان به کمالش نمیرسد. بنابراین نظریۀ پیشرفت و مدل پیشرفت، باید مدلی مبتنی بر نیازها ارائه نماید. ما اگر بخواهیم نظریۀ پیشرفت را تعیین کنیم و مدلی پیشنهاد دهیم، پیشرفت انسان چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی است. این پیشرفت انسان به این معناست که باید رشد حاصل شود و و شد به معنای برطرف شدن نیازها خواهد بود. در اینجا باید به مدل نیازها مبتنی بر ابعاد وجودی انسان دست یابیم. اگر مدل نیازها جامع تعریف نشود در جایی نقص ایجاد میشود و اگر در قسمتی، بُعد کاذبی دیده شود، اتلاف نیروها و انحراف حرکتی ایجاد خواهدشد.
وی در پایان به تشریح بیشتر بحث و ذکر نمونههایی بیشتر از امتداد انسانشناسی فلسفی صدرایی در اسناد حاکمیتی پرداخت.
وجود نظریۀ انسان کامل در عرفان اسلامی
در ادامۀ جلسه عباس بخشنده بالی، استادیار دانشگاه مازندران بحث خود را با عنوان «ریشهیابی نقش اجتماعی انسان کامل در حکمت متعالیه» ارائه نمود.
وی در ابتدای بحث گفت: نظریۀ انسان کامل در عرفان اسلامی وجود داشته، ولی محیالدین کسی بود که به صورت نظاممند از آن بحث کرد. انسان کامل از منظر محیالدین و دیگران، جامع جمیع مراتب اسماء و صفات خدا در زمین است. صاحب ولایت مطلقه و نایب خدا در زمین و واسطۀ میان خدا و خلایق میباشد. انسان کامل ضمن اینکه حافظ وجود و دلیل استمرار و حیات صوری است، مرکز همۀ مراتب معنوی نیز میباشد. پرسش اصلی این است که ملاصدرا چطور میتواند نقش اجتماعی و سیاسی را اثبات کند و آیا میتوان از پارادایم و الگوی حکمت متعالیه برای این بحث استفاده کرد؟ و اصلاً ویژگیهای زعیم سیاسی از منظر ملاصدرا چیست؟
بخشنده در ادامه بیان کرد: ما می توانیم از برخی اصول پارادایم فکری صدرا برای اثبات برای نقش سیاسی انسان کامل استفاده کنیم مانند اصالت وجود، جسمانیت الحدوث بودن نفس و اصل مدنی بالطبع بودن و یا اسفار اربعه. ملاصدرا اصالت را با وجود میداند و معتقد است شرافت وجودی خیلی اهمیت دارد و انسان باید در جسمانیۀالحدوث بودن نفس به آن مقام والای انسانی برسد. حال وقتی افراد براساس این پارادایم شکل میگیرند و حرکت میکنند، بهطور طبیعی جامعه هم به این سمت میرود و ما میتوانیم در بحثهای اجتماعی و سیاسی از این مبانی استفاده نماییم.
وی در ادامۀ بحث خود به تأثیر فارابی بر ملاصدرا اشاره کرد. همچنین ایشان بهعنوان نمونهای از مباحث اجتماعی به مباحث صدرا ذیل تفسیر حدیث الاضطرار الی الحجه پرداخته و تمثیل صدرا در حل اختلاف میان مردم در جامعه به حال اختلاف میان اعضاء بدن توسط قلب را مثالی از اهتمام او به مباحث اجتماعی دانستند.
بخشنده همچنین انزوای ملاصدرا را اختیار و اعتراضی دانست و گفت: برخلاف عقیدۀ بسیاری این انزوا اجباری بوده و نشانۀ اعراض ایشان از مباحث اجتماعی نیست، چنانکه خود ملاصدرا نیز به آن اشاره کرده است.
بخشنده در بخش پایانی صحبت خود بار دیگر بر به تأثیر ابن عربی بر اندیشۀ ملاصدرا به ویژه در وجوه اجتماعی اشاره کرده و گفت: دلائل فراوانی وجود دارد که ابن عربی به نقش اجتماعی انسان کامل قائل بود. از سویی دیگر، یکی از الگوهای ملاصدرا نیز به شمار می رود. لذا فهم ابن عربی نیز دارای اهمیت است.
به اعتقاد این پژوهشگر ابن عربی خود در مسائل اجتماعی و سیاسی حضور داشته که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- در پاسخ به نامه کیکاوس، پادشاه روم و یونان او را به حاکمیت درست دعوت می کند. با لحنی تهدیدآمیز هشدار داده و لحن دستوری به خود گرفته که: باید حق مظلوم را از ظالم بگیری و مغرور نشوی!
۲- ابن عربی پس از تسلط مسیحیان بر قدس، طی فتوایی زیارت و اقامت مسلمانان در قدس را حرام اعلام نمود.
۳- رساندن نیازهای مردم نزد حاکمان یکی دیگر از کارهایی بود که ابنعربی انجام میداد.
بخشنده در پایان ضمن اینکه اذعان داشتند به دلیل کمبود وقت فرصت کافی برای بیان بسیاری از مصادیق و مباحث وجود نداشت، بار دیگر تأکید کرد مبانی فکری ملاصدرا می تواند دلیلی بر نقش اجتماعی انسان های کامل و رهروانشان باشد.