« قرار ازدواج گذاشتیم و چون مادیات برایم مهم نبود، مهریه ام را حفظ دیوان حافظ قرار دادم. خیلی زیبا بود و یک کار فرهنگی هم محسوب میشد. شوهرم در ابتدای زندگی خیلی خوب بود اما کمکم سرد شد و اجازه نمیداد به جلسات شعر و جمعهای دوستانه بروم. او مرا در خانه حبس میکرد. برای همین درخواست طلاق دارم.»
اینها صحبتهای شیدای ۲۸ساله در جلسه دادگاه بود که تصور میکرد با مرد رویاهایش ازدواج کرده است. حالا برای جدایی از او به دادگاه خانواده آمده بود. وقتی قاضی صحبتهای او و همسرش را شنید آنها را به مشاور معرفی کرد اما نظر مشاور هم این بود که آنها نمیتوانند با هم زندگی کنند. به همین خاطر حکم طلاق صادر شد. اما به خاطر این که مهریه شیدا مالیات نداشت قرار شد خودش مهریهای را تعیین کند که قابل پرداخت باشد. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.