بهروز رسایلی در روزنامه همشهری نوشت: مطابق انتظار، بعد از شکست استقلال مقابل السد قطر، جواد نکونام از هدایت این تیم برکنار شد. باشگاه فعلا سهراب بختیاریزاده را بهعنوان سرمربی موقت برگزیده و گویا مذاکراتی با مربیان بینالمللی در جریان است تا یکی از آنها روی نیمکت بنشیند. به این ترتیب دوران حضور نکو در استقلال به پایان رسید؛ فرجامی تلخ که هزینه زیادی برای او داشت اما احتمالا مهمترین چیزی که جواد در این داستانها از دست داد، اسم و برندش بود. بیایید با طرح چند کلیدواژه، ضرباتی را که در این مدت نکونام به خودش وارد کرد مرور کنیم.
بازنده بهانهگیر
خب البته وقتی شما با 67امتیاز نایبقهرمان لیگ میشوی، این بهخودی خود اسمش «ناکامی» نیست. با این حال نکونام در حوزه رفتاری طوری عمل نکرد که به سود این کارنامه باشد. او به تیم قهرمان احترام نگذاشت، درگیر بهانهجویی شد و مسائل بیربطی مثل «جام شرافت» و این چیزها را مطرح کرد که در نهایت به سود این مربی تمام نشد. در فصل دوم اما همان نتایج نسبتا موفق هم از بین رفت و آنچه باقی ماند، همان بهانهگیریها بود. برنده غرغرو باز یک چیزی اما این یکی را دیگر به هیچوجه نمیشد تحمل کرد.
خرافات
در این مورد خیلی صحبت شده و دیگر قصد نداریم به آن بپردازیم اما روشن است که اعتقاد به این قبیل مسائل، ضربه سختی به حیثیت حرفهای نکونام وارد کرد. شکر خدا، از خودش هم فیلم و تصویر وجود دارد که اعتراف میکند بهشدت خرافاتی است، بنابراین جایی برای حاشا کردن نیست و دیگر نمیتواند بگوید یک فصل تصادفا سیاه پوشیده و حتی فشار آورده رنگ پیراهن تیم مهمان عوض شود!
دشمنتراشی
عادت عجیب نکونام که انگار از کارلوس کیروش به او ارث رسیده! جواد در این یک سال و چندماه به خوبی نشان داد پتانسیل درگیری و خصومت با هر کسی را دارد، حتی مهدی هاشمینسب که بهنظر میرسید دوستان گرمابه و گلستان هم هستند. فهرست طرفهای درگیری جواد در این مدت آنقدر پرشمار بوده که نمیشود همه آنها را یک به یک برشمرد و تشریح کرد. با این حال احتمالا طولانیترین و بدترین نوع تنش، بین او و علی خطیر، مدیرعامل پیشین استقلال بود و این ماجرا آنقدر ادامه پیدا کرد که خطیر وادار به کنارهگیری شد. در گذر زمان اما جواد با مدیرعامل جدید، یعنی فرشید سمیعی هم به مشکل خورد. به این لیست باید نفراتی مثل علی سامره، آتیلا حجازی، داود حقدوست و... را هم اضافه کرد که در مدت کوتاه مسئولیتشان، موفق به تعامل با نکونام نشدند.
ستارهسوز
دیگر همه میدانند که اوستون اورونوف چطور با مخالفت نکونام از استقلال دور شد و با پوشیدن پیراهن پرسپولیس، کمک بزرگی به موفقیت رقیب دیرینه کرد. آن ماجرا، هم از نظر فنی و هم از حیث اخلاق حرفهای ضربه بدی به نکونام زد. غیراز این اما جواد از داشتههایش هم نتوانست به شکل مطلوب استفاده کند. نمونه بارزش شاید ماشاریپوف باشد؛ کاپیتان ازبکستان که در تیم ملی انگار یک بازیکن کاملا متفاوت است.
چه بود، چه شد
جواد نکونام 5سال پیش بهعنوان یک چهره ملی با کاریزمای بالا و مستعد در مربیگری مدرن شناخته میشد اما حالا تصویری که از او به جا مانده، یک مربی دفاعی نهچندان موفق است که به خرافات هم اعتقاد دارد و از هر 3جملهاش، یکی تاختن به این و آن و بهانهگیری و شر راه انداختن است. این اگر شکست نیست پس چیست؟