به گزارش بهداشت نیوز، این آزمونها که به نام تکنیکهای نقاشی فرافکن (PDT) شناخته میشوند، برای تهیهی نقشهای کلی از عوامل کلیدی شخصیت بیمار، ارتباط با محیط، هوش و حتی آسیبهای روحی استفاده میشوند. اما یک نقاشی واقعاً تا چه حد میتواند چشمانداز روانی فرد را به درستی به تصویر بکشد؟
مدتهاست به رابطهی بین طراحی و روانشناسی علاقه وجود داشته، اما تکنیکهای تحلیل نقاشی سال ۱۹۲۶ با آثار یک روانشناس آمریکایی به نام فلورانس لورا گودنو (گودایناف) ظهور کرد. گودایناف نخستین آزمون نقاشی معروف به تکنیک Draw-A-Person (DAP) را توسعه داد. تکنیک DAP در آغاز روشی برای تعیین سطح هوش بیمار و سن ذهنی کودک بود. این آزمون به طور گسترده پذیرفته شد چرا که همبستگی آشکاری بین نتایج آن و نمرات سایر آزمونهای هوش وجود داشت. سال ۱۹۶۳، دِیل هَریس این آزمون را ارزیابی و اصلاح کرد، به همین نام امروزی آن «تکنیک گودایناف-هَریس» است.
روانشناسانی مانند جولیان جِینز تلاش کردند از DAP به عنوان یک ابزار تشخیصی برای شناسایی بیماران مبتلا به اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی استفاده کنند. اگرچه هریس توانایی آزمونهای نقاشی در نشان دادن شخصیت یا وضعیت روانی بیمار را اصلاً باور نداشت، طرفداران این آزمون خلاف این را استدلال میکردند.
آزمون House-Tree-Person (HTP) (خانه-درخت-انسان) را روانشناسی به نام جان اِن. باک سال ۱۹۴۸ توسعه داد. به گفته وی، این آزمون «تکنیکی است برای کمک بالینی جهت به دست آوردن اطلاعات دربارهی حساسیت، بلوغ و یکپارچگی شخصیت فرد و تعامل او با محیط، هم به طور خاص و هم بطور عام».
آزمون HTP همزمان یک رویکرد کلامی و غیرکلامی برای درک شخصیت است. در طول آزمون HTP، از فرد آزمون شونده خواسته میشود یک خانه، یک درخت و یک انسان را ترسیم کند. دستور باید ساده و غیرتوصیفی باشد تا آزمودنی بتواند بدون آمادگی نقاشی کند. این قسمت از آزمون کاملاً بدون ساختار و غیر کلامی است.
سپس روانشناس پرسشهایی را دربارهی نقاشی از او میپرسد و او را تشویق میکند خودش آنها را توصیف، تعریف و تفسیر کند. برای نمونه، ممکن است از فرد پرسیده شود «این خانهی کیست؟»، «این فرد چند سال دارد؟» و مانند اینها. سپس محتوای کلامی و غیرکلامی آزمون توسط روانشناس تحلیل و تفسیر میشود.
نقاشیهای آزمون HTP به صورت کیفی تفسیر میشوند. روش کیفی تحلیل منجر به تفسیری عمدتاً ذهنی میشود که از یک تحلیلگر به تحلیلگر دیگر متفاوت است. با وجود این، چندین کاتالوگ وجود دارد که بیانگر برخی دستورالعملهای اساسی است که بیشتر تحلیلگران از آنها پیروی میکنند.
به تصویر کشیدن خانه معمولاً اطلاعاتی را دربارهی زندگی خانوادگی و رابطه بیمار با محیط ارائه میدهد. برای نمونه، به تصویر کشیدن خانهی بدون پنجره شاید نمایانگر انزوای شخصی باشد، چون پنجره نشاندهنده رابطه فرد با دنیای بیرون است.
به تصویر کشیدن درخت جنبههای ناخودآگاه رشد روانی، روابط و ثبات بیمار را نشان میدهد. برای نمونه، به تصویر کشیدن درخت بدون ریشه گواه اینست که بیمار فاقد ثبات و اطمینان است.
به تصویر کشیدن یک انسان نمایانگر خودنگارهی بیمار، روابط بینفردی و تأثیرپذیری اوست. اگر فرد به تصویرکشیدهشده دستهای گرهکرده داشته باشد، شاید نشانهی این باشد که بیمار از مشکلات پرخاشگری رنج میبرد. ویژگیها و حالات بدن نیز نشاندهندهی عزت نفس بیمار هستند.
نسبتها، جزئیات و مکانهای هر شیء در یک نقاشی نیز در طول فرآیند تفسیر در نظر گرفته میشوند. اشیاء بزرگ در نقاشی معمولاً بیانگر اعتماد به نفس، عزت نفس بالا و رضایت هستند. برای نمونه، نقاشی خانهای که نسبت به صفحه نسبتاً کوچک باشد نشان میدهد که بیمار از زندگی خانوادگی خود ناراضی است. فقدان کامل جزئیات نشانی از افسردگی است. برعکس، یک نقاشی با جزئیات زیاد صورت نشان میدهد بیمار به ظاهر خود در برابر دیگران توجه زیادی دارد.
اشیایی که نزدیک بالای صفحه کشیده میشوند با تخیل ارتباط دارند، در حالی که اشیاء نزدیک به پایین صفحه، با واقعیت فیزیکی ارتباط دارند. اشیاء مرکز نقاشی به زمان حال، اشیاء سمت راست و چپ صفحه به ترتیب به آینده و گذشته اشاره دارند. افزون بر این، فشار و استحکام ضربهها و خطوط یک نقاشی گواه اطمینان و اراده هستند. چندین ضربه در یک خط نشانهی ناامنی و کمالگرایی است.
منبع: فرادید