خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و ادب _ زینب رازدشت: صنایع خلاق فرهنگی مجموعهای از فعالیتهای تولیدی است که بر پایه خلاقیت منجر به تولید و عرضه محصولات و خدمات فرهنگی و بومی میشوند و علاوه بر آنکه قابلیت انتقال پیام و ترویج فرهنگ را دارند میتوانند به افزایش درآمدزایی از حوزه فرهنگ نیز منجر شوند.
در خصوص چالشهای صنایع فرهنگی گفتوگویی با پژمان دادخواه عضو هیأت علمی دانشگاه اقبال لاهوری، نویسنده و پژوهشگر حوزه فرهنگ و هنر انجام دادهایم.
مشروح اینگفتگو در ادامه میآید؛
* آقای پژمان صنایع فرهنگی از چه جنبههای واجد اهمیت است و چرا امروزه به آن توجه ویژهای میشود؟
میتوان گفت عصری که در آن زیست میکنیم، زمانه صنایع فرهنگی است. بحث صنایع فرهنگی امروزه اهمیت زیادی دارد و همه توجهات را به خود معطوف کرده است. صنایع فرهنگی و صنایع نرم برای توسعه اقتصادی و متعاقباً توسعه فرهنگی کشورها مهم بوده و اساساً کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در این حوزه برنامه ریزیها و سیاستگذاریهایی انجام دادهاند که رهآوردش رشد اقتصادی، کاهش بیکاری، اشتغال-زایی، کمک به حفظ محیط زیست و حفظ منابع تجدیدناپذیر است.
همچنین این صنایع نیاز به سرمایه اولیه بالایی ندارند و با کمترین هزینه میتوان در این حوزه فعالیت کرد. در واقع در کنار صنایع سخت و کارخانههای صنعتی، صنایع نرم از اهمیت زیادی برخوردار بوده و میتوان آن را به عنوان بستر مهم اقتصادی در نظر گرفت. در زمینه صنایع فرهنگی ایدهها، تفکرات و خلاقیت افراد نقش مهم و سازندهای داشته و در چرخه اقتصادی و مالی کشور نقش مهمی ایفا میکند و بر اساس درآمدهای ارزی میتوان به عنوان بخش مهمی از صادراتی غیرنفتی به آن نگاه کرد.
* بهنظرتان ایدههای خلاق تا چه اندازه در حوزه صنایع فرهنگی مؤثر هستند؟
یکی از وجوه تمایز صنایع فرهنگی نسبت به محصولات ماشینی، صنعتی و کارخانهای، ذوق، خلاقیت و تخیل سازنده است که به شکلهای مختلفی در اثرش تجلی مییابد. کشور عزیزمان ایران به واسطه تنوع اقلیمی، فرهنگی، قومی و… دارای ظرفیتهای بیشماری در این حوزه است.
صنایع دستی، هنرهای صناعی و سنتی، موسیقی، هنرهای تجسمی، نمایشهای آیینی، خوراک، پوشاک در ایران از تنوع بینظیر و بیشماری برخوردار است که گواه ذهن خلاق هنرمند ایرانی است. ایرانیان از دیرباز تاکنون متناسب با منطقه جغرافیایی خود، ویژگیها و خصائص فرهنگی، هویتی، دینی و زیستبوم خود در این زمینه به تنوع بینظیری دست یافتهاند و تمدن ایرانی - اسلامی در این راستا دارای آفرینشهای والایی است. تاریخ تمدن ما گواه و یادآور ظرفیتهای والا و ارزشمندی در این زمینه است که برای دوران حاضر جهت رشد اقتصادی کارآمد است.
یکی از مباحث مهم در عصر حاضر، بحث دیپلماسی فرهنگی و روابط بینالملل است. یکی از مسیرهای موفقیت در حوزه دیپلماسی فرهنگی توجه به صنایع فرهنگی استحتی میتوان بسیاری از صنایع فراموش شده یا رو به فراموشی را متناسب با نیازهای امروزمان احیا کرد. آنچه که اهمیت دارد، منحصر به فرد بودن و متمایز بودن این دستاوردها و آفرینشهای فرهنگی است. در واقع تولیدات صنعتی کالاها کاملاً شبیه به هم و تکراری است و پس از مدتی به لحاظ سرمایهای و اقتصادی هم افت شدیدی دارد، در حالی که در تولیدات دستی و اساساً حوزه صنایع فرهنگی تک بودن، متمایز و خاص بودن اثر را شاهد هستیم که همین امر ماحصل خلاقیت سازندگان این آثار است.
به عبارتی به هر حوزهای از آفرینشهای فرهنگی کشورمان بنگریم، متوجه این تمایز و خلاقیت میشویم. مصداق و نمونه بارز این مسأله، فرش ایرانی است که در استانهای مختلف کشورمان، شاهد تنوع گستردهای در طرح، رنگ و نقش هستیم. در کجای دنیا میتوان چنین تنوع بیاندازه و خلاقیتی را تنها در یک حوزه یافت؟! در نهایت میتوان گفت در زمینه صنایع فرهنگی پشتوانه غنی و ارزشمندی داریم و با برنامهریزیها و سیاستگذاریهای صحیح میتوان به نتایج ارزشمند و مطلوبی دست یافت.
* توجه به صنایع فرهنگی میتواند چه دستاورهای مطلوبی داشته باشد؟
یکی از نتایج مهم توجه به صنایع فرهنگی، کاهش مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ است. در واقع یکی از دلائل مهم مهاجرت، مشکلات اقتصادی است. توجه ویژه به صنایع فرهنگی در سراسر کشور و شناسایی و حمایت از کسب و کارهای محلی، سبب اشتغالزایی و رفع معضل بیکاری، مهاجرت معکوس، صیانت از هنرهای بومی و حتی جذب گردشگر میشود که همه این عوامل منجر به رسیدن به اقتصاد پایدار میشود.
همچنین فارغ از دستاوردهای ملی، افراد میتوانند در سطح بینالمللی به معرفی، تبلیغ و ترویج صنایع فرهنگی سرزمین خود پرداخته و جهانیان را با نگرش، فرهنگ، آداب، آیین و ویژگیهای محلی اقصی نقاط ایران عزیز آشنا کنند. به بیانی دیگر توجه ویژه به این حوزه فارغ از دستاوردهای اقتصادی، در زمینه حفظ هویت و فرهنگ بومی نقش حیاتی دارد و منجر به حفظ ارزشهای فرهنگی میشود. پس میتوان گفت یکی از راههای حفظ سنتها و فرهنگ بومی، توجه به صنایع فرهنگی کشور است.
در واقع هنرهای سنتی به تعبیر محمدرضا ریختهگران مواریث فرهنگی یک قوم و حوالت تاریخی آنها را به ظهور میرساند. یعنی اینکه در هر دورهای یک حقیقتی به صورت تقدیر تاریخی داده میشود و قومی آن حوالت داده شده را تحویل میگیرد. به همین دلیل هنرهای سنتی دارای یکسری ویژگی است که خاص یک قوم و تمدن است. ارباب هنر و صنایع با ارائه اثر خود، فارغ از درآمد اقتصادی، فرهنگ و هویت خود را به نمایش گذاشته و به جهان صادر میکنند.
نکته مهم دیگر ارتباط محیط زیست و صنایع فرهنگی است. یکی از مسائلی که امروزه جهانیان بر آن تأکید دارند، حفظ طبیعت و محیط زیست و توسعه پایدار است. دستاوردهای ما در حوزه هنر از گذشته تاکنون دقیقاً هم سو با ویژگیهای اقلیمی و محیط زیست بوده و هیچگونه تقابل و تعارضی با محیط زیست نداشته است. مواد و مصالح شکلدهنده این آثار از دل طبیعت آمده و برای انسان نیز فاقد ضرر است. نمونه آن معماری، سفال، حصیربافی، فرش و دست بافتهها، پوشاک است که همه مواد و مصالح از همان اقلیم اخذ میشود. در نتیجه صنایع فرهنگی را میتوان در حوزه اقتصاد، محیط زیست، هویت ملی و مسائل فرهنگی پیشران و مؤثر دانست.
* به بحث فرهنگ و مقیاس بینالمللی و جهانی اشاره کردید. کمی بیشتر در این زمینه صحبت کنیم!
یکی از مباحث مهم در عصر حاضر، بحث دیپلماسی فرهنگی و روابط بینالملل است. یکی از مسیرهای موفقیت در حوزه دیپلماسی فرهنگی توجه به صنایع فرهنگی است. در واقع از آنجایی که دیپلماسی فرهنگی بر تبادل انگارها، اندیشهها، باورها، سنتها، مسائل فرهنگی و بومی تأکید دارد و همین مفاهیم و مؤلفهها نیز تا حد زیادی در صنایع فرهنگی متجلی است، میتوان اینگونه بیان کرد که میان صنایع فرهنگی و دیپلماسی فرهنگی ارتباط وجود دارد و یکی از ابزارهای موفقیت در دیپلماسی فرهنگی همین حوزه صنایع فرهنگی است.
از طرف دیگر در جهان کنونی مبحث قدرت نرم اهمیت زیادی دارد و فکر میکنم از طریق صنایع فرهنگی و صنایع نرم بتوان تا حدودی در این زمینه موفق عمل کرد و در برابر نفوذ در هویت فرهنگی و دگرگونی در این زمینه، هوشمند بود. یعنی به جای تحت سلطه فرهنگی بودن و قرارگیری در حاشیه، با اقتدار و حفظ هویت در مرکز ایستاد. در زمانه فعلی و در عرصه سیاست خارجی، صنایع فرهنگی که حوزههای زیادی را در بر میگیرد، عاملی مؤثر در در زمینه دیپلماسی فرهنگی است و اساساً یکی از ابزارهای دیپلماسی فرهنگی را میتوان صنایع فرهنگی دانست؛ چراکه یکی از مسیرهای انتقال فرهنگ همین حوزه صنایع فرهنگی است که میتواند دستاوردهای ملی، بومی و ویژگیهای تمدنی را به نمایش گذاشته و در این فراگرد تأثیرات فرهنگی عمیقی را از خود بر جای بگذارد و از این رهگذر منافع ملی را نیز تامین کند.
از طریق رسانه و سایر نهادهای مهم فرهنگی و هنری میتوان تلاش کرد تا از تولیدات داخلی حمایت و این مهم به گفتمان غالب جامعه تبدیل شودبه نوعی در این فراشد، جنبههای فرهنگی، تمدنی، بومی و ظرفیتهای بیشمار فرهنگی را میتوان منتقل کرد و یکی از ابزارهای روایتگری فرهنگ و تمدن، همین حوزه صنایع فرهنگی است. در واقع با اتکا بر ظرفیتهای والای صنایع فرهنگی و آثار هنری میتوان با ملل دیگر ارتباط داشت و به عنوان یک زبان بینالمللی، نافذ و تأثیرگذار در این حوزه از آنها بهره گرفت و ارتباطات میان فرهنگی را تقویت کرد.
* بهنظرتان بزرگترین چالش ما در صنایع فرهنگی چیست؟
به نظرم یکی از مسائل و مشکلاتی مهمی که در این حوزه وجود دارد، عدم آشنایی عموم مردم با مقوله صنایع فرهنگی است. منظورم از عدم آشنایی، توجه ویژه، دغدغهمندانه و تعلق خاطر نسبت به این آثار است. به عنوان مثال شهروند ما نسبت صنایع فرهنگی آشنایی زیادی ندارد و به سبد فرهنگی اساساً توجه ویژهای نمیشود.
همچنین خرید این گونه آثار گویی فاقد ضرورت است و شاید یک کار تفننی و گذرا باشد. شهروند ما باید متوجه ضرورت و اهمیت جایگاه صنایع فرهنگی و تأثیرات مهم این آثار در زیست روزمره شود. متأسفانه در حوزه آموزش و فرهنگسازی ضعیف عمل کردهایم. آموزش زمان بر است و سریع و شتاب زده نمیتوان به نتیجه مطلوب دست یافت.
در صورتی که دریافت نتیجه مطلوب نیازمند برنامهریزی بلندمدت و سیاستگذاریهای صحیح است. به نظرم علاوه بر حضور مؤثر صنعتگران و هنرمندان، میبایست از مختصصان حوزه علوم انسانی نیز بهره گرفت و از دیدگاهها و پژوهشهای این متخصصان نیز بهرهمند شد.
* برای تقویت صنایع فرهنگی نیازمند چه مواردی هستیم؟
در راستای تقویت صنایع فرهنگی میتوان به موارد زیادی اشاره کرد که هر کدام از آنها به نوبه خود در این فراشد و کوشش میتوانند سهم قابل توجهی داشته باشند. یکی از موارد مهمی که نقش سازنده و بنیادینی دارد، بحث آموزش است. به عنوان کسی که سالهای زیادی به عنوان دانشجو و بعدتر معلم در دانشگاه حضور داشتهام و دانشگاه برایم همواره اولویت بوده است، بر این باورم که نهاد دانشگاه در حوزه فرهنگسازی و تمدنسازی تأثیرات مهم و سازندهای دارد و در حوزه تقویت، ارتقا و تحول صنایع فرهنگی هم میتواند نقش مهمی ایفا کند. بسیاری از رشتههای هنری در دانشگاههای ما در زمینه ارتقای کمی و کیفی صنایع فرهنگی نقش قابل توجهی داشته و دانشآموختگان دانشگاهی تا حدودی در این زمینه فعال هستند.
حمایت از دانشجویان و دانشآموختگان رشتههای هنری میتواند در این زمینه دستاوردهای مطلوبی به همراه داشته باشد، چراکه دانشآموختگان هم با فن، مهارت و تکنیک آشنا شده و هم با مسائل فرهنگی و نظری مانوس هستند. همچنین وجود واحد درسی تحت همین عنوان یعنی صنایع فرهنگی در مقاطع مختلف تحصیلی میتواند مؤثر و سازنده باشد. از طرف دیگر تقویت ارتباط دانشگاه با حوزه صنعت و همچنین حمایت از پژوهشهای کاربردی در زمینه صنایع فرهنگی میتواند پیشرفتهای در خور توجهی را به همراه داشته باشد.
همچنین آموزش برای همگان از طریق رسانههای ملی و نهادهای فرهنگی همچون فرهنگسراها و خانههای فرهنگ میتواند عموم مردم را نسبت به اهمیت صنایع فرهنگی بیشتر آگاه کند. آشنایی عموم مردم با صنایع فرهنگی از طریق معرفی این آثار در پلتفرمهای گوناگون، تولیدات تلویزیونی، فرهنگسازی از طریق فیلمها و سریالها تأثیر خیلی زیادی دارد.
* مصداقی برای این گفتهها وجود دارد؟
اخیراً در فصل سوم سریال زخم کاری یک اقدام ارزشمندی صورت گرفته و آن نمایش آثار هنرهای تجسمی در این سریال است. به نظرم این اقدام، نقش خیلی مهمی در توجه ویژه و جدی گرفتن آثار هنری و نقش این آثار در زیست روزمره و کاربرد آنها در منازل و محل کار دارد. وقتی مخاطب با چنین صحنهای مواجه میشود، به مرور برای او هم داشتن یک اثر هنری اصیل و دارای امضا، امری مهم و ضروری میشود و کم کم چنین فرهنگ و نگرشی در جامعه نهادینه میشود. یعنی به جای این که خانه با وسایل تزئینی وارداتی و عاری از هرگونه ارزش هنری، تزئین شود، فرد با انتخاب یک اثر هنری اصیل همچون نقاشی، عکس، مجسمه، هنرهای سنتی و صنایع دستی خانه خود را زیبا میکند. کما این که این آثار دارای ارزش اقتصادی زیادی است و به عنوان سرمایه مادی هم میتوان به این آثار نگاه کرد.
همچنین یک اقدام خیلی زیبا در شهر اصفهان دیدم و آن نامگذاری گذرها و معابر به نام صنایع دستی بود. همین تابلوها را نیز میتوان به عنوان یک رسانه دائمی در نظر گرفت که میتوانند بر مخاطبان و گردشگران تإثیر بگذارد و آگاهی بخش باشند.
* رسانهها چهقدر میتوانند در حوزه گفتمانسازی ایفای نقش کنند؟
گفتمانسازی در این مسیر باعث میشود شهروندان نسبت به کارکردهای صنایع فرهنگی در زندگی آشنا و آگاه شده و با علم و شناخت نسبت به ظرفیتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی صنایع فرهنگی در این بستر ورود کرده و در فراشد فرهنگی و اقتصادی نقش کلیدی ایفا کنند.
در واقع چنین اقدام و کنشی به یک رفتار و فرهنگ تبدیل شده و بازار صنایع فرهنگی و هنری تقویت و تضمین میشود. متأسفانه تمایل به اجناس و محصولات خارجی زیاد است و گرایش به تولیدات بومی کمتر است.
به نظرم یکی از عوامل چنین وضعیتی رسانهها هستند. به عنوان مثال در فیلمها و سریالهای خارجی به قدری یک کشور و محصولاتش و زیست روزمره مردمان آن زیبا و آرمانی نشان داده میشود و بر محصولات مختلف فرهنگی تاکید و تصاویر رویایی از آنها ارائه میشود که همین مسأله منجر به تمایل مردم نسبت به این آثار شده و حتی در سطحی وسیعتر منجر به جذب توریست یا حتی نیروی کار مهاجر میشود.
از طریق همین مسیر و با تکیه بر ظرفیتهای تأثیرگذار رسانه میتوانیم صنایع فرهنگی خودمان را به بهترین شکل معرفی کنیم و بر کارکردهای مادی و معنوی آن در زیست روزمره تأکید کنیم.
در واقع از طریق رسانه و سایر نهادهای مهم فرهنگی و هنری میتوان تلاش کرد تا از تولیدات داخلی حمایت و این مهم به گفتمان غالب جامعه تبدیل شود. با توجه به اینکه رسانهها نقش انکارنشدنی و بیبدیلی در آگاهسازی و ساخت نگرش عموم جامعه را بر عهده دارند و امروزه زندگی ما به شدت به رسانه پیوند خورده و زیستمان تحت تأثیر رسانههاست، میتوان از ظرفیتهای رسانه در معرفی هرچه بیشتر صنایع فرهنگی استفاده کرد و بر اهمیت و ضرورت این آثار در زیست روزمره تأکید کرد.