داریوش مهرجویی؛ مرگ روی دست سینما

خبرآنلاین شنبه 21 مهر 1403 - 19:01
آثار مهرجویی فراتر از زمان حرکت می‌کند، البته این اتفاق در همه فیلم‌هایش رخ نمی‌دهد اما در اکثر آن‌ها وجود دارد. آثار او مقید به یک دوره خاص نیست و مفهومی که در فیلم‌ها بیان می‌شود به همه زمان‌ها تعمیم پیدا می‌کند؛ به قول ژان پل سارتر انسان تلفیقی است از فرشته و شیطان و فضیلت انسانی در این است که بتواند آن نیم شیطانی را تحت کنترل نیم فرشتگی در بیاورد و ما این ماجرا را در چندین فیلم مهرجویی می‌بینیم.

مهسا بهادری: در فیلم «موج نو» که احمد طالبی‌نژاد آن را ساخته، اصغر فرهادی و داریوش مهرجویی دو سر گفت‌وگو هستند. فرهادی از مهرجویی می‌پرسد که در فیلم‌های شما چه چیزی وجود دارد که هم در آن نظام و هم در این نظام سانسور می‌شوند؟ پاسخی که مهرجویی می‌دهد مفصل است اما در بخش کوتاهی مهرجویی می‌گوید فیلم‌های من ایرادی ندارد، ایراد از ممیزها و سانسورچی‌ها است که معلوم نیست سوادشان چقدر است؟ چقدر سینما را می‌شناسند؟ اصلا چه کسانی هستند؟ و در نهایت اگر این فیلم‌ها سانسور می‌شود، مشکل از ممیزان است نه از فیلم‌های من.

اگر دنبال این باشیم که چرا ممیزان دائم به فیلم‌های مهرجویی نقد وارد می‌کنند، به این نتیجه می‌رسیم که ممیزان دائم می‌کوشند که در پس فیلم‌های مهرجویی چیزی را ببینند یا چیزی را بگنجانند که خودشان تصور می‌کنند، چون می‌دانند که مهرجویی انسان روشنفکر، فرهیخته و باسوادی است و در فلیم‌هایش نگرش فلسفی، سیاسی و اجتماعی دارد و فکر می‌کنند هر عنصر و هر پلان کوچکی در فیلم‌هایش ممکن است یک مفهوم دیگر به غیر از آنچه به نمایش درآمده داشته باشد؛ بنابراین سعی می‌کنند کل فیلم را به نوعی نقص عضو کنند تا زهرش را بگیرند.

بیشتر فیلم‌های مهرجویی، ناخواسته تیغ دردناک سانسور را پذیرفته‌اند»، او احتمالاً تنها فیلمسازی است که هم پیش از انقلاب فیلم‌هایش توقیف شده، و هم پس از انقلاب. اگر نگاه کنید بعد از انقلاب هم «هامون» و «پری» را سانسور کردند، حتی «لیلا» هم که یک ملودرام خانوادگی بود سانسور شد، «سنتوری» هم که تکلیفش مشخص است، فیلم «درخت گلابی» را هم چون نتوانستند ابتدا و انتهایش را حذف کنند در بدترین فصل ممکن اکران کردند و متاسفانه خیلی‌ها آن را ندیدند، در مجموع با این اتفاق‌هایی که برای فیلم‌های مهرجویی افتاد به این نتیجه می‌رسیم که چون مهرجویی آدم روشنفکری بود درباره آثارش هم فکر می‌کردند پشت هر پلان فیلم‌اش یک منظوری دارد.

مجموع سال‌هایی که بعضی فیلم‌های مهرجویی در توقیف به سربردند به حدود ۲۵ سال می‌رسد ولی از بین همه آن‌ها، داغ توقیف «سنتوری» بیش از بقیه بر دلش باقی‌ مانده و هنوز می‌توان حسرت و رنج آن را در کلامش پیدا کرد. خود مهرجویی در گفت‌وگویی به تاریخ آذر ۱۴۰۰ و پیش از اکران لامینور درباره این ماجرا گفت: «من این روزها در حال نوشتن خاطراتم هستم، آنجا خیلی از مسائل را درباره آنچه بر سر فیلم‌هایم آمد می‌گویم، اما امیدوارم وضع بهتر شود، سانسور کم شود و جلوی فیلمسازها را هم نگیرند. متاسفانه آن‌ها اجازه می‌دهند یک فیلم آنقدر جلو بیاید، در فستیوال شرکت کند، جایزه بگیرد، با آن پُز هم بدهند ولی بعد، شب اکران توقیفش می‌کنند. بهتر است اگر می‌خواهند جلوی کاری را بگیرند همان اول که سناریو را می‌خوانند بگویند، نه وقتی که این همه جلو رفتی و کلی خرج کردی.»

اما چرا؟ چون کسی که فلسفه خوانده، نمی‌توانست اثر هنری‌اش را جدا از تفکر و سلیقه‌اش تولید کند، همه شاعران و نویسندگان هم همین‌گونه بودند، این ماجرا از فیلم «گاو» به بعد هم مشهود است.

داریوش مهرجویی؛ مرگ روی دست سینما
فیلم گاو

ادامه دهنده یک جریان اقتباس 

مسئله اقتباس در سینمای ایران با مهرجویی و تقوایی شروع نشد، پیش از آن هم اقتباس‌هایی وجود داشته است، اما هیچ‌گاه تبدیل به یک جریان مستمر یا موج نشد، تا اینکه مهرجویی با فیلم «گاو» و ناصر  تقوایی با فیلم «آرامش در حضور دیگران» به میدان آمدند. دو فیلمی که هر دو اقتباسی از کارهای ساعدی بود، که باعث شد سینماگران جوان مخصوصا در اواخر دهه ۸۰ متوجه شوند که می‌تواند کمک بزرگی به سینمای ایران کند.

بعد از آن بود که «شازده احتجاب» بهمن فرمان‌آرا، «هامون»، «پری» و «مهمان مامان» مهرجویی که از آثار ادبی ساخته شده است. اقتباس از آثار سینمایی با تقوایی و مهرجویی تبدیل به موج شد و ادامه پیدا کرد، کما اینکه هر فیلم درستی در سینما از اثر ادبی اقتباس شده و ادبیات همیشه پشتوانه سینما بوده، البته گاهی هم سینما پشتوانه ادبیات بوده است.

داریوش مهرجویی؛ مرگ روی دست سینما
فیلم هامون

مهرجویی و دو دوره متنوع فیلمسازی

فیلمسازی مهرجویی به دو دوره تقسیم می‌شود؛ دوره اول دوره‌ای است که تحت تاثیر داستان‌های ساعدی است. دوره‌ای که متاثر است از تفکر چپ جدید از تفکر چپ آمریکای لاتین و بومی‌سازی که یک جور نفی مدرنیزاسیون است و ترویج رمانتیسیسم فرهنگ‌های بومی. در این تفکر فرهنگ غرب با فرهنگ امپریالیستی یکی گرفته می‌شود و تصور می‌شود که فرهنگ غرب پوششی است برای اهداف امپریالیستی. بعدها که روشنفکری متوجه اشتباهش شد سپانلو مقاله‌ای نوشت درباره فرهنگ امپریالیستی - فرهنگ غربی.

نگاه نمادگرایانه ساعدی در داستان‌هایش در هشت داستان عزاداران بَیَل، در ۴چهار داستان واهمه‌های بی‌نام و نشان، در ۶ داستان ترس و لرز، در ۱۲ داستان شب نشینی باشکوه، چهار داستان دَندیل و سه داستان گور و گهواره روی سینمای مهرجویی تاثیر گذاشت. روستای عزاداران بیل فقط روستا نبود. بیمارستان داستان «آشغالدونی» در مجموعه گور و گهواره فقط یک بیمارستان نبود. نمایش فقر در آثار ساعدی، آمد در آثار مهرجویی. مهرجویی هم عین ساعدی به ستایش فقر و فقیران نپرداخت اما به شدت متاثر شد از نمادسازی داستان‌های ساعدی.

علاوه بر «گاو»، در «دایره مینا» و «پستچی» و بعد «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» و «اجاره نشین‌ها» که بعد از انقلاب ساخته شدند نمادسازی دیده می‌شود. تمام فیلم‌های دوره اول فیلم‌سازی مهرجویی تلخی نوشته‌های ساعدی را دارد.

دوره دوم فیلمسازی مهرجویی بعد از آمدن گورباچف شروع شد در شوروی و شکست آرمان چپ. زمانی که روشنفکری مجبور شد به باز اندیشی و تجدیدنظر در عقاید و مفروضات پیشین خود، مهرجویی از نمادسازی به فردیت رسید در «هامون» و به بحران جامعه ایران آخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰.

او با «سارا» شورش زن سنتی علیه مرد سنتی را نشان داد و در «لیلا» به فردیت لیلا رسید که با رفتنش از خانه با سنت مبارزه کرد. بعد از «لیلا» و «درخت گلابی» فیلمسازی مهرجویی متاثر شد از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ایران و کمی بعد «سنتوری» را ساخت.

زنان در سینمای مهرجویی

مهرجویی و بیضایی هر دویشان چه در آثار نوشتاری و چه در آثار سینمایی‌ زنان را همسان با مردان می‌نگرند و می‌کوشند در یک جامعه مردسالار این برابری را تبیین کنند. مهرجویی پیچیده‌ترین مباحث هستی‌شناسی را با ساده‌ترین زبان هنری مطرح می‌کند، یعنی فیلم‌های مهرجویی خیلی فیلم‌های پیچیده‌ای نیستند، نشانه‌های زیادی دارند که قابلیت تحلیل آن را افزایش می‌دهد اما بیضایی برعکس مهرجویی، ساده‌ترین مباحث هستی‌شناسی از جمله موقعیت زنان را به پیچیده‌ترین شکل ممکن بیان می‌کند. این دو مورد متفاوت است و ناقض یکدیگر هم نیستند. هر کدامشان راه خودشان را می‌روند اما تنها چیزی که میان این دو مشترک است، این است که هر دو نسبت به زنان جامعه با احترام صحبت می‌کنند؛ در آثار بیضایی از «رگبار» گرفته تا «چریکه تارا» و «مسافران»، هر دو به نوعی زنان را محترم و دارای جایگاه نشان داده است.

مهرجویی هم در «هامون» این کار را انجام می‌دهد، درست است که در این فیلم شخصیت اصلی حمید است، اما در عین حال مهشید هم حضور داشته و دنیای خودش را دارد و جالب این است که مهرجویی یک فیلم ساخت در دفاع از مردان به نام «هامون» و چند فیلم در دفاع از زنان ساخت از جمله «پری»، «لیلا»، «بانو» و چند اثر دیگر.

در مجموع این دو دیدگاه وجود دارد و آدمی که مانند مهرجویی خردمند و نخبه‌گرا باشد و فلسفه بداند، طبعا نگاهش انسانی است نه جنسیتی و این ماجرا همواره در تعارض با شرایط اجتماعی قرار می‌گیرد.

داریوش مهرجویی، فیلم‌ساز و نویسنده ایرانی که از بنیان‌گذارانِ کانونِ سینماگرانِ پیشرو بود، یکی از فیلم‌سازان برجستهٔ ایران و از چهره‌های اصلی موج نوی سینمای ایران به‌ شمار می‌رود. او در نهایت در سن ۸۳ سالگی همراه با همسرش وحیده محمدی‌فر در شامگاه ۲۲ مهر ۱۴۰۲ در منزلشان به قتل رسیدند.

۲۴۵۲۴۵
 

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.