همشهری آنلاین _ رابعه تیموری: اما وقتی قلمش را برای روایت اتفاقات دوران دفاعمقدس و آثار آن بر مردم کشورمان روی کاغذ میدواند، بدون آنکه فرصت سربرگرداندن به خودش و قلمش بدهد، مینویسد و مینویسد. او نویسنده بیش از ۱۹ کتاب داستان و رمان دفاع مقدس، داور جشنواره فیلم دفاعمقدس در سال ۱۳۷۷، داور ۳ دوره جشنواره کتاب دفاع مقدس، عضو گروههای تلویزیونی جهادسازندگی و روایت فتح، از نویسندگان مجله سوره، عضو پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی و صاحب دهها عنوان و مسئولیت ادبی و فرهنگی دیگر است.
- الفبای نوشتن
در روستای کوچک «دهق» که اکنون شهری در استان اصفهان است، پدر جهانگیر خسروشاهی تعزیهخوانی بنام و پدربزرگ و دایی او روحانیونی مورد احترام بودند. آن زمان پیرمردی که مردم «ملاخلیل» صدایش میزدند، به بچههای روستا خواندن و نوشتن و روانخوانی قرآن یاد میداد. خسروشاهی در مکتبخانه او با حروف و کلمات آشنا شد و در مجالس تعزیهخوانی پدر وزن و زیر و بم دادن به کلمات را یاد گرفت. او در مجالس پدر نسخهخوانی میکرد و برای اینکه به خوبی از پس کار برآید، دیوان حافظ و گلستان و بوستان سعدی را مرتب میخواند. تحمل محیط خشک و رسمی مدرسه برای خسروشاهی آسان نبود و او بعد از تحصیلات ابتدایی که بیشتر پایههای آن را به تنهایی و در خانه خوانده بود، به کلی با میز و نیمکت مدرسه خداحافظی کرد.
آن زمان تنها نشریه مخصوص کودکان، مجله کیهان بچهها بود که «عباس یمینی شریف» آن را اداره میکرد. وقتی روز انتشار نشریه میرسید، خسروشاهی ۹ ساله اول صبح جلو دکه کوچک روزنامهفروشی روستا حاضر میشد و انتظار میکشید تا مجله زودتر به دستش برسد. بعد با عجله به خانه میرفت تا با بازنویسی مطالب آن در دفترچهاش، تمرین نویسندگی کند. او چند سال بعد به حوزه علمیه رفت و در آنجا تحصیلاتش را ادامه داد.
- نفر پانزدهم
خسروشاهی به جای همه کتابهای درسی که علاقهای به حفظ معلوماتشان نداشت، عاشق کتابهای شعر و داستان بود. او از همان سنین نوجوانی که همراه خانوادهاش به شهرری آمد، به دنبال آثار داستایفسکی، گورکی، چخوف، کامو و دیگر نویسندگان مشهور ایرانی و خارجی به همه کتابخانهها و کتابفروشیهای شهر سر میزد و روز و شبش را به مطالعه کتابهای داستان و رمان میگذراند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خسروشاهی وارد فعالیتهای فرهنگی شد و در هر سازمان و برنامهای که نقل نوشتن از ارزشها در میان بود، قلم میزد. در سال ۱۳۶۵ که سیدمرتضی آوینی به تازگی به گروه تلویزیونی جهاد سازندگی پیوسته بود، خسروشاهی احساس کرد جنس حرفها و قلم او همان چیزی است که برای نگارش متن آثار این حوزه حکم طلا را دارد.
او وقتی به دفتر آوینی رفت و پیشنهاد همکاری داد، آوینی که سبک نوشتن و افکار او را میپسندید، از پیشنهادش استقبال کرد و تأثیرگذارترین دوره زندگی خسروشاهی در خلق آثار ادبیاش آغاز شد. پس از آن خسروشاهی پا به پای اعضای گروه تلویزیونی روایت فتح به مناطق جنگی میرفت و متن فیلمهای مستندی را که با صدای نجیب شهید آوینی از تلویزیون پخش میشد، مینوشت. او پاییز سال ۱۳۶۷ نخستین کتابش به نام «نفر پانزدهم» را منتشر کرد. این اثر تصویرسازی نوشتاری استادانهای از فعالیت گروهک منافقان در غرب کشور بود و نام این نویسنده جوان را در محافل ادبی کشور مطرح کرد.
- از کوچههای بیخبری
بعد از پایان جنگ دوستی و رفاقت آوینی و خسروشاهی در همکاری با مجله سوره ادامه پیدا کرد. در آن سالها که دیگر جنگ تحمیلی به پایان رسیده بود و زخمهای این دوران بر روی مردم کشورمان بیشتر از گذشته خودش را نشان میداد، خسروشاهی به نوشتن آثاری با دستمایه این زخمها پرداخت.
«زخمدار» که حاصل سالها تحقیق این نویسنده بر روی جانبازان جنگ تحمیلی است، تا جایی مورد توجه صاحبنظران قرار گرفت که متخصصان علوم پزشکی و روانشناسی آن را بهعنوان منبعی برای شناخت و درمان بیماری «آفازیا» معرفی کردند.
خسروشاهی درباره موضوعات و شیوه نوشتنش میگوید: «رنجهای زندگی الهامبخش نویسنده است و کسی که این رنجها را به خوبی لمس کند، میتواند آنها را روی کاغذ بیاورد.» او نوشتن را عشقی مقدس میداند که برای حفظ حرمتش باید مشکلاتی مانند مضیقههای مالی را به جان خرید. هممحلهای اهل ادب ما که سالها در شهرری زندگی کرده، فرهنگ کهن این شهر را مایه مباهات اهالی ری ذکر میکند: «شهر ری تاریخچه و پیشینهای درخشان دارد که در هر مقطع تاریخ اصالت و هویتی باارزش به آن بخشیده است.»
خسروشاهی چندان اهل رفتوآمد به جمعها و محافل مختلف نیست، اما در دورهمنشینیهای ادبی نویسندگان منطقه گاهی حاضر میشود تا تجربیات و اطلاعاتش را در اختیار نسل نو بگذارد. حفظ آثار و ارزشهای دوران دفاعمقدس و انتقال آن به نسل بعد، مهمترین دلمشغولی خسروشاهی است که از هر زمینهای که برای این هدف فراهم شود، استقبال میکند.
- تعدادی از آثار جهانگیر خسروشاهی بهترتیب سال انتشار
نفر پانزدهم سال ۱۳۶۷
دوشنبهای که میآید سال ۱۳۶۷
صخرهها و پروانهها سال ۱۳۶۸
نفوذ از کوهستان سال ۱۳۶۹
خلفههای وحشی سال ۱۳۷۰
باغ باور سال ۱۳۷۳
زخمدار سال ۱۳۷۴
بیرون قلعه امن نیست سال ۱۳۷۶
خیابان رؤیت سال ۱۳۷۹
غروب آبی رود سال ۱۳۷۹
پدربزرگ، برکه و درخت گردو سال ۱۳۷۹
به کلی سری سال ۱۳۸۱
از کوچههای بیخبری سال ۱۳۸۱
رویای داغ سال ۱۳۸۳
بر ستیغ جبال فتح سال ۱۳۸۴
باران در راه است سال ۱۳۸۹