خبرگزاری تسنیم- حمید روشن ضمیر
طی روزهای اخیر و در میان امواج خبرهای اقتصادی و بهداشتی و سیاسی این روزهای ایران دو خبر کوتاه فرهنگی نیز جلب توجه میکرد. دو کشور آلمان و فرانسه به عنوان دو قطب صنعتی اروپا و در زمره درگیرترین کشورهای اروپایی با کرونا، کتابفروشی را در زمره مشاغل ضروری در کشور خود به ویژه در ایام پاندمی معرفی کردند و به طبع آن این رسته شغلی از مزایای مشاغل ضروری ومورد نیاز جامعه در دوره پاندمی نیز برخوردار شده است.
این چنین تصمیمی بیش از هر چیز ناشی از نوعی باور در میان عالیترین رده مدیریتی این کشورها درباره اثرات و امکاناتی است که مطالعه در میان اقشار مختلف جامعه آنها ایجاد و از خود به جای میگذارد. البته در کنار این باور فرهنگ و سنت نهادینه شده مطالعه در این کشورها را نیز باید مورد توجه قرار داد. سنتی که بر پایه آن کتابهایی ولو با کیفیت متن و محتوای متوسط نیز با شمارگان چند ده هزارتایی در انتشار مواجه هشتند و بازار هم البته با وجود تمامی جوش و جلای تکنولوژیهای تازه، سهم خود را در میان مشتریان حفظ کرده است. به عبارت سادهتر کتاب در فرهنگ این جوامع یک نیاز مدام و نه یک تفنن و دلخوشی زودگذر تعریف شده است و بر همین اساس سهم مشخصی از بازار همواره به آن اختصاص دارد و در زمره ضروریات روزمره زندگی حتی در ایام خاص شمرده میشود.
هرچند که نمیتوان بدون نگاه به پیشینه و نیز برنامههای کوتاه و بلند مدت فرهنگی جوامع در ین زمینه دست به مقایسه درباره آنها زد اما بدون شک میتوان حس کرد که راههای طی شده در تجربههای مختلف در جوامع گوناگون به کدامین سوی منتهی خواهد شد.
در سال گذشته میلادی و البته شمسی، نمایشگاه کتاب فرانکفورت توانست بزرگترین رویداد جهانی سالانه نشر را در قالب تجربه همزمان حضوری و بین المللی به انجام برساند و با وجود انتقاداتی که بر آن وارد بود، نمره قابل قبولی از منظر برنامه ریزی، تلفیق تکنولوژی با نیاز و در نهایت درآمدزایی به دست بیاورد و جالب تر اینکه این روزها فراخوان ثبت نام برای حضور در این رویداد طی سال آینده میلادی را نیز منتشر و از ناشران خواسته برای حضور در این رویداد اعلام حضور کنند.
این اتفاق در حالی شکل میگیرد که پس از پروپاگاندای رسانهای در زمینه برگزاری نمایشگاه کتاب مجازی در ایران تاکنون به برخی از مهمترین موضوعات درباره آن پاسخ داده نشده است. فیالمثل چرا مبلغ فروش رفته ناشران در این رویداد بسیار دیر و در نوبتهای مختلف به صورت علی الحساب به آنها پرداخت میشود و هیچ توضیحی درباره آن وجود ندارد و بازه زمانی پرداخت نا مشخص است. یا اینکه چرا به ادعان بسیاری از فعالان فضای مجازی سامانه نمایشگاهی طراحی شده با وجود زمان کفی در اختیار برای طراحی آن به شکلی طراحی شده که نیازهای ناشران و مخاطبان را به شکل دلپسند و به اصلاح یوزر فرند به آنها تحویل نمیدهد.
مساله اما به طور مشخص کلانتر از این مساله است. اگر در بطن سیستم مدیریتی و سیاستگذار برای این رویدادها که وابسته به دولت است، اعتقادی به کارکرد آکتابو تاثیرگذاری و ضرورت آرونق فروش و انتشار وجود داشته باشد، نوع نگاه و سیاستگذاری و تصمیمگیری در این زمینه تغییر خواهد کرد و باز هم فیالمثل طرح فروش یارانهای کتاب موسوم به زمستانه کتاب در زمانهای برگزار نمیشود که بخش عمدهای از مخاطبان با هر کیفیت، از نمایشگاه مجازی خریداری کردهاند و توان مالی برای حضور در این طرح را ندارند. و باز هم فیالمثل کسی پیدا میشود که به جامعه کتابفروش توضیح دهد که یارانههای تخصیصی به آنها برای حضور در این طرح با چه متر و معیاری سنجیده و اختصاص داده میشود.
این موضوعات و موارد مشابه در نهایت این مساله را به ذهن متبادر میکند که کتاب و مدیریت کتاب و سیاستگذاری برای آن حتی در صورتی که در ایران در زمره ضروریات باشد از آن جنس ضروریات است که بودنش نه برای مخاطبان و جامعه برای مدیریت فرهنگی یک امر ضرور پنداشته میشود و البته بخش قابل توجهی از جامعه مخاطب کتاب میدانند که معنای این چنین اموری چیست؟
انتهای پیام/