نوید لطیفی: ظریف فراتر از تراز معمول وزرای خارجهی ایران، فراتر از کلیشهی کارگزاران روابط خارجی ما، دیپلماسی عمومی را نیز مأموریت خود دانسته و افکار عمومی را راهبری کرده است و این نقطهی تمایز آشکار او با دیگران است. ظریف از وین و ژنو تا مونیخ و نیویورک، استادانه کنجکاویها را تحریک کرده و در مرکز توجه ایستاده، در دیپلماسی دیجیتال، دیپلماتی پیشرو بوده و فضاهای تازه برای ابتکاراتش آفریده و در نهایت فرصتها را برای برقراری ارتباط مؤثر با افکار عمومی خارج از ایران مغتنم شمرده است؛ فرقی هم نمیکند از بالکن هتل یا در گفتگویی داغ از قاب تلویزیونی انگلیسیزبان، یا با سخنرانیای پرشور در مجمعی جهانی و یا با توییتی بهنگام که فراسوی محدودیتهای سنتی، گفتگو بیافریند. ظریف نه فقط یک وزیر خارجهی متفاوت برای ایران که یک پدیده در سیاستمداران ایرانی است؛ حرفهای، چیرهدست و الهامبخش.
«حرفهای بودن» مؤلفهی بسیار مهم و وجه تعیینکنندهی «برند ظریف» در افکار عمومی است. عنصر «حرفهای بودن» در برند سبب شده تا جامعهی ایرانی، مرجعیت گزارههای مطرح شده از سوی ظریف را فراتر از لفاظیهای معمول در ایران، بپذیرد و یا حداقل، آن را جدی بگیرد آن هم در فقر مرجعیت این روزها. حرفهای بودن، آن وجه برند است که نباید از دست برود چراکه جامعهی ایرانی پس از دههها شعارزدگی، به کارآمدی فنسالاران باور بیشتری یافته است. در غوغای حرافیها و پرشماری بحرانها، حرفهای و چیرهدست بودن، تکیهگاه اعتماد شهروندان و نشان اعتبار سیاستمداران است؛ از این تکیهگاه باید و باید برای شکلدهی به تصویری کلان از واقعیت بهره جست و در برابر رسوب اطلاعات جعلی، حقایق جایگزین و روایتهای گمراهکننده در قضاوت عمومی ایستاد.
ظریف در ارائهی «روایت» برای افکار عمومی غیر ایرانی، چه در ایام مذاکرات، چه در دفاع از توان متعارف تسلیحاتی ایران، چه در برابر جنون ترامپ/پمپئو و چه در برابر شهرآشوبی رقبای منطقهای، موفق بوده است اما آنچه بهانه این یادداشت است نه پرداختن به حضور ظریف در رویدادها و تریبونهای بینالمللی بلکه نقد فقدان «روایت فارسی» از سیاست خارجی سالهای متأخر ایران است؛ روایتی غالب و راستین که ظرفیت اقناع افکار عمومی را داشته باشد، از حیرانی ایرانیان و تراکم پرسشهای پاسخنیافته بکاهد و ویرانگری خوانش افراطی و صلحستیز را ترمیم نماید. بهانهی این یادداشت، پیشنهاد مهمی است و آن به میدان آوردن مؤلفههای مورد توجه برند ظریف برای شکل دادن به روایت فارسی از سیاست خارجی است، برای آگاه کردن جامعهای است که چند سالی است که در هجوم روایتهای جعلی قرار گرفته است.
در آستانهی شتاب گرفتن تحولات دیپلماتیک در هفتههای آینده، ظریف و وزارت خارجه نیازمند ایدهپردازی و نوآوری در الگوهای ارتباطی و تمرکز بیشتر بر افکار عمومی داخلی هستند. شاید معمول نباشد که از وزارت خارجه خواسته شود که بر افکار عمومی داخل متمرکز شود اما وقتی تحریم و مهمتر از آن طولانی شدن تحریم، تمام ابعاد زیستن در ایران را متاثر کرده، هر تغییری در مناسبات بیرونی و البته چرایی و چگونگی این تغییر، مورد توجه شهروندان خواهد بود و بر تشنگیِ همگانی برای شنیدن خواهد افزود.
«روایت فارسی» مهم است چراکه در نبود روایت دقیق، قانعکننده و مبتنی بر حقیقت، میراث ناگوار تحریم، نه فقط تغییرات سخت اقتصادی که تغییرات ژرف در افکار عمومی و تغییرات مهیب در آرایش تصمیمسازان داخلی خواهد بود. ماندگارتر از ضربات وارد بر اقتصاد و معیشت، از دست دادن دستاوردهای مدنی و تغییر تحمیلی در میدان سیاست ایران است؛ به کیمیای معکوس تحریم، بازندگان به برندگان بدل شده و بنیادگرایان به جای عملگرایان، و انزواجویان به جای صلحطلبان، صدارت خواهند کرد. میدانیم که توسعه، محصول تصمیمهای سترگ سیاسی است؛ توسعه محصول انتخابهای سخت است و برای انتخابهای سخت، چه مذاکره باشد، چه توافق، چه امتناع از دیپلماسی و چه جنگ باید شهروندان را، احزاب را، نهادهای مدنی را، افکار عمومی را در تصمیم، شریک کرد و همراه ساخت تا شانس تأمین منافع ملی ارتقا یابد و در این میان جز اهتمام بر روایت، راه دیگری نیست. تمرکز بر روایت فارسی، «توسعه» را ممکن میکند چراکه افکار عمومی را پشتوانهی تصمیمات سخت خواهد ساخت و بر مانایی ارادهها و دستاوردها خواهد افزود. در نبود روایت فارسی، جامعهای کوتاهمدت خواهیم بود که اشتباهات را تکرار میکند و دوباره سراغ از انزوا میگیرد.
برای کشوری که طاقت و شکیب شهروندانش در تحریم سرآمده و از اعتمادش کاسته شده، برای کشوری که افکار عمومیاش متاثر از طولانیشدن فشارها، مستعد پذیرش روایتهای مجعول است، برای کشوری که خبرهای بد بسیار بیشتر از خبرهای خوب خوانده میشود و برای کشوری که توپخانهی نفرتپراکنی در آن همچنان آتش میگشاید، مهم است که مرجعی قابل اعتنا، مرجعی حرفهای و قابل اتکا، روایتش را از پیچیدگیهای مذاکرات، جزییات توافق، بداقبالی تحریم دوباره و چرایی صبر راهبردی سه ساله، عرضه کند و این اطمینان را به شهروندان آزرده بدهد که راه پیموده شده، مسیری برای تأمین منافع ملی بوده است و نه بنبستی برای ارضای شعارزدگیها. ما نیاز داریم به شهروندان اطمینان دهیم که رها نشدهاند و قسمتی از این رهانشدگی میبایست در سیاستخارجی دیده شود، در راهبردها و در تاکتیکهایش.
وقتی از تریبون نمازجمعهی شهری کوچک تا مقامات غیرسیاسی منع شده از سیاست، از نمایندهای برآمده از پارامترهای محلی با چند هزار رأی تا گاندوسازان رسانهی ملی، از استادان کتابنخوانده تا کلاهبردارانی که ترکیبی از واژگان امنیت و راهبرد و ... را به هم ربط دادهاند، از انقلابیهای ایرکاندیشن تا ترامپیستهای سلطنتطلب، همگی در حال اعلام موضع دیپلماتیکاند و با اعتماد به نفس از برجام و مذاکره و خیانت و غربزدگی و مالهکشی میگویند، چرا وزارت خارجه سخن نگوید؟
در این ازدحام صدا که طرفهای خارجی را سرگردان و شهروندان خودی را گمراه میکند، وزارت خارجه نمیتواند، «تعلیقِ کنش» در فضای داخلی را ادامه دهد. در این شلوغی پر سرو صدا، سپردن مجالِ روایتِ واقعی به آینده، توجیه نخواهد داشت خاصه اینکه فرصتها همیشه در گذرند و هر آیندهای متضمن فرصت نخواهد بود. وقتی روایتهای جعلی، فرصت تکرار پیدا کنند، تأمین منافع ملی که هیچ، حتی تبیین منفعت ملی هم ناممکن خواهد شد. وزارت خارجه، نهاد دارای صلاحیت حرفهای و آگاه به تمامی جزییات این روایت فارسی است و به دلیل شرایط متفاوت ایران، میتواند مسؤولیتی متفاوت را بر دوش بکشد تا در این آلودگی صوتی نگرانکننده، در این ارسال بدون توقف صداهای متناقض به بیرون، مرجعی برای انتشار حقیقت و هدایت افکار عمومی باشد.
۴-۱ گفتگو
ظریف در ماههای گذشته بر تعداد گفتگوهای فارسیاش با چهرهها و رسانههای داخلی خاصه رسانههای غیر جریان اصلی افزوده است اما متاسفانه تفاوت معناداری بین توانایی و مهارت طرف گفتگوکننده با ظریف در تلویزیونهای معتبر بینالمللی و طرف گفتگوکننده در رسانههای داخلی دیده میشود. تفاوت معناداری که از کیفیت و اهمیت گفتگوها میکاهد و مانع نشرپذیری آن در شبکه میشود. سوی دیگر گفتگو با ظریف، نقشی اساسی در شنیده شدن روایت و یا حتی در شکلپذیری روایت دارد اما به دلیل وجود انحصار مطلق صداوسیما در دهههای پیشین، رسانههای بصریِ دیگر، هنوز رشد نیافتهاند و امکانی برای تربیت گفتگوکنندههای مسلط، متبحر و جذاب در سیاست نبوده است؛ تلویزیون نیز نه ارادهای برای مشارکت در ارائهی روایت خواهد داشت و نه استعدادش را. فقر رسانههای خصوصی به معنای غنای رسانهی ملی در منابع انسانی نیست و از هر سو بنگریم شوربختانه کاستیها مشهود است.
پیشنهاد میشود وزارت خارجه، افزون بر استقبال از درخواستهای دارای کیفیت برای گفتگو با وزیر، خود مجموعهای از گفتگوها را پیریزی نماید، گفتگوهایی چندرسانهای با هدف اشتراک در شبکه و منطبق با اقتضائات هر شبکهی اجتماعی. گفتگوهایی مبتنی بر پرسشهای اساسی افکار عمومی، گفتگوهایی که بستر شکلگیری روایت و بخشی از «تاریخ شفاهی» سیاست خارجی در هشت سال گذشته باشد. وزارت خارجه با دادن فرصتهای نظاممند به نخبگان سیاسی و یا چهرههای برجستهی رسانهای، سردبیران برجسته و دبیران ممتاز سرویس سیاست خارجی، محتوای گرانسنگی را به افکار عمومی عرضه نماید.
وزارت خارجه میتواند برنامهی زمانی منظمی را برای گفتگوهای وزیر سامان دهد و اساسا گفتگو با ظریف را به یک «رویداد» بدل کند. رویدادی منظم که بسان قطعات پازل، روایت را کامل میکند و به پرسشها پاسخ میدهد. گفتگوهایی تصویری با محدودیت زمانی از پیش تعیین شده که شتابدهندهی گفتگو باشد. رویداد گفتگوهای ظریف، میتواند محرک گفتگو در فضای عمومی هم باشد و گزارههای مطرح شده را بهانهی گفتگوهای فراگیرتر نماید، آنچه به آن محتاجیم.
حساب کاربری توییتر وزیر خارجه، کارکردی ممتاز یافته و از پویایی و تأثیرگذاری قابل تحسینی برخوردار است و نسبت به وزرای خارجهی دخیل در مذاکرات هستهای، دنبالکنندگان قابل توجهی دارد. کاستی توییتر ظریف در بکار نبردن گرافیک است خصوصا در مواقعی که ارجاعات متعدد و پسزمینههای تاریخی مورد نیاز است. دیپلماسی دیجیتال وزیر خارجه، میبایست بیش و پیش از این از ابزار تولید محتوای دیجیتال بهره ببرد.
اما صفحهی اینستاگرام ظریف هویت دیگری دارد، رسانهای شخصیتر و غیررسمیتر است و قابلیت این را دارد که پویاتر از گذشته، نقشی تازه را به عهده بگیرد. صفحه اینستاگرام ظریف میتواند میزبان «روایت فارسی» باشد در قالب پیامهایی شخصیتر، ویدیوهایی کوتاه و مونولوگهایی رو به دوربین. «مونولوگ ظریف» خطاب به مخاطبان اینستاگرامیاش، گرچه با نظرات کاربران به دیالوگ تبدیل خواهد شد اما امکان متفاوتی است برای ارسال پیامهایی دقیق و روشن به مخاطب، پیامهایی که گاه در گفتگوهای سخت هم فرصت انتقال نمییابند. مونولوگهای ظریف میتواند «خردوهروایت»هایی باشد که بیواسطه به مخاطب میرسد گاه از دل تحولات دیپلماتیک و یا در قالب جملاتی طراحی شده که روشنگری میکند. میتوان برای ایستاگرام ظریف ایدهپردازی کرد تا وزیر خارجه، در دسترس تر از گذشته باشد و دغدغههایش، قابل درکتر.
ماراتن مذاکرات ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ و انتخابهای سخت و رخدادهای تاریخساز این هشت سال، وجوه دراماتیک بسیاری دارد که میتواند به انگیزههای جدی برای مستندسازی تبدیل شود؛ مستندهایی که روایتگر خواهند بود برای تمامی زمانها و تمامی نسلهایی که اشتیاق شنیدن دارند. بخش دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت خارجه در ماههای پایانی مسؤولیتش میتواند پویشی برای مستندسازی را پیریزی نماید و با دادن امکان، داده و فرصت به مستندسازان، پنجرههای تازه به روایت فارسی بگشاید. به نظر میرسد تنها در برجام و البته اینک در بازیابی برجام، دهها و صدها ایده برای ساخت مستندهایی باکیفیت وجود دارد که ارزش افزودهی آنها با گذشت زمان بیش از امروز مشخص خواهد شد.
به نظر میرسد زبان بدن ظریف، حالات چهره و لحن صحبت و توییتهایش متاثر از تحولات سه سال گذشته، دچار تغییرات ملموس شده است. تغییر زبان بدن ظریف، پیامی برای افکار عمومی است و پیشنهاد میشود همزمان با تغییر زمین بازی از ژانویه گذشته، افکار عمومی نیز نشانههای تغییر در لحن و زبان بدن ظریف را دریافت نماید. بازگشت دیپلمات روزگار مذاکره با تمام نشانههایش میتواند گفتگو با افکار عمومی را تسهیل نماید؛ دقیقا آنچه برای ارائهی روایت فارسی به آن محتاجیم.
چهرههای کلیدی دولت چه در مذاکرات و چه در مقابله با تحریم، میتوانند مشارکتکنندگان در ابَرپروژهی «روایت فارسی» از سیاست خارجی ایران باشند و البته توأمان ظرفیتهای برای بسط دادن دیپلماسی دیجیتال. ظریف میتواند در ماههای آینده، هم «کارزار روایت» را راهبری کند و از برندهای دیگر دولت و خردهروایتهایشان درباره برجام و تحریم بهره بجوید و هم دیپلماسی دیجیتال را عمق ببخشد و کنش ارتباطی چهرههای دیگر را برای پژواک مواضع ایران در هفتههای سرنوشتساز آینده، رهبری کند. تعامل با بخشهای رسانهای دیگر وزارتخانهها و ایجاد یک اتاق فکر تازه در ساختار رسانهای دولت، میتواند نخستین گام برای راهاندازی این کارزار باشد.
معمولا آهنگ تحولات در سیاست داخلی در نزدیکی انتخابات، پر شتابتر از تحولات سیاست خارجی است اما به نظر میرسد ماههای باقیمانده تا انتخابات ۱۴۰۰، افزون بر ماههای شلوغ سیاست داخلی، ماههای داغ سیاست خارجی هم خواهد بود و این درهمتنیدگی، نیاز به روایت فارسی را فزونی میبخشد. در هر پیشفرضی از آیندهی نزدیک، دیپلماسی ایران، نیاز به تعامل نزدیکتر با افکار عمومی دارد و «کارزار روایت فارسی»، تکاپویی است برای این تعامل نزدیکتر.
تأکید چندبارهی ظریف بر امتناع از کاندیداتوری و تمرکز بر وزارت خارجه تا پایان دوران مسؤولیت، فارغ از پیامدهایش در سپهر سیاست ایران، امکان مهمی است تا ابَرپروژهی روایت فارسی از دیپلماسی ایرانی، رها از پیشانگارههای داخلی و قضاوتهای عجولانهی انتخاباتی، پیش برود و میراثی ارزشمند باشد از اکنون برای آیندهی در راه؛ میراثی که با تبیین اصول سیاست خارجی سالهای متأخر، ارزشهای حرفهای خلق شده را محافظت کند و انباشت تجربهی ایجاد شده را به افکار عمومی و سکانداران آتی سیاست خارجی، منتقل کند. کارزار روایت فارسی، پاسداری از تجربهی تاریخی ایران از ۹۲ به این سو است که جز با به میدان آوردن برند ظریف، به کارزاری موفق و مفید بدل نخواهد شد.
۳۱۱۳۱۱