«حامدرحیمپور» تحلیلگر حوزه روابط خارجی در یادداشتی برای گروه بینالملل و سیاست خارجی خبرگزاری فارس نوشت: تحلیلگران و مقامات سابق آمریکایی در دو ماه گذشته از طریق مصاحبهها، بیانیهها و نوشتههای متعدد، نظر خود را درباره اهمیت بازگشت دولت آمریکا به توافق هستهای با ایران اعلام کردهاند؛ استدلال های مختلفی که بایدن و تیم سیاست خارجی وی را تشویق به بازگشت سریعتر به توافق، قبل از بستهشدن درهای هماکنونباز میکنند.
نکته مشترک بیانشده در تمامی اظهارات، نفع بیشتر داشتن توافق هستهای برای آمریکا نسبت به نبودن آن است. این افراد که از مشاور ارشد اوباما تا سازمانهای سیاسی و مسئولان سابق وزارت خارجه را شامل میشود بر خطر نابودی کامل برجام برای منافع ملی آمریکا تأکید دارند. از طرف دیگر ایران نیز پس از سه سال صبر راهبردی در مقابل یک دولت دیوانه در آمریکا و حدود یک ماه و نیم در مقابل این دولت، نشان داده است که برجام را در کلیت به نفع منافع ملی خود میداند و همان طور که قبلاً هم تصریح شده است تا زمانی که برجام سودی برای منافع ملی کشور داشته باشد در آن میماند اما این نفع را صرفاً در اجرای کامل آن و غیرقابل مذاکرهبودن توافق صورتگرفته در 2015 میبیند.
حال سؤال اینجاست که مشکل اساسی برای بازگشت دو طرف به مفاد این توافق کجاست؟ قطعا مسئله به سادگی یک مکالمه برای برداشتن قدم اول نیست. اینکه کدام طرف تعهدات خود را شروع میکند به معنای تعیین مسیر آینده برجام بین ایران-آمریکا خواهد بود. به همین دلیل است که بایدن سعی داشت قبل از هرگونه بازگشت عملی، نوعی مذاکره را برای تعیین پیششرطها و ریلگذاری توافقات بعدی به ایران تحمیل کند؛ هدفی که ترامپ نتوانسته بود با فشار حداکثری به آن نایل شود. این هدف پس از هوشمندی طرف ایرانی از طریق تهدید مضاعف و قطعنامه در شورای حکام پیگیری شد که باز هم با هوشمندی ایران راجع به پوچبودن آن و تلاش دیپلماتیک، نتوانست به نتیجه برسد اما اگر کمی عمیقتر شویم و به موضوع، از زاویه دیگری نگاه کنیم متوجه میشویم که تفاوت مواضع ایران و آمریکا در قبال بازگشت به برجام، به نوع نگاه دو کشور نسبت به آینده بستگی دارد. آمریکاییها پس از برجام به دنبال نسخههای بعدی چنین توافقی در زمینه موشکی و منطقهای هستند، به همین دلیل گامهای بعدی را برای خود تعریف و معرفی کردهاند. این گامهای بعدی از یک طرف به آنها یک مسیر روشنتر در قبال آینده را میدهد و رفتار آن ها را در همان جهت تنظیم میکند و از طرف دیگر طرف مقابل -یعنی ایران- را نسبت به آن در موضع انفعال برده و راضی به همین توافق موجود میکند. به بیان دیگر رویکرد پسینی آمریکا به برجام، فضای مذاکراتی را در چارچوبی از امید به وضع موجود و نگاه به وضع مطلوب (از نظر آمریکاییها) برده است. چنین فضایی سعی دارد به مرور ایران را به سمت همان وضع مطلوب آمریکایی سوق دهد. یعنی نخبگان و مسئولان ایرانی را به این نتیجه برساند که در نهایت باید درباره موضوعات موشکی و منطقهای نیز مذاکره کنیم؛ درحالی که موضع کنونی مردم، عموم مسئولان و نخبگان غیر قابل مذاکره بودن این عناصر حیاتی برای کشور است.
راهحل خروج از چنین فضای مذاکراتی ساختهشده، تعریف اهداف جدید در پسا برجام توسط ایران است. ایران در وضعیت کنونی باید برای پس از بازگشت آمریکا به برجام گام پسینی برای خود تعریف کند و مسیرش را روشن سازد تا مفتون فضاسازی دیپلماتیک آمریکا نشود لذا بهترین گزینه در مقابل ادعاهای متعدد آمریکاییها درباره توافقی محکمتر یا عامتر از برجام، مطرحکردن خروج آمریکا از منطقه و خلع سلاح اتمی اسرائیل و کاهش فروش سلاح به کشورهای منطقه توسط آمریکا و... است. در واقع زمانی که آمریکا حرف از مذاکره درباره موشک و فعالیت منطقهای ایران میزند، پاسخ آن میتواند گذاشتن مطالباتی جدید بر روی میز باشد. در اینجا ایران دیگر یک بازیگر منفعل که صرفاً سلبی برخورد میکند نخواهد بود؛ بلکه کاملاً ایجابی و با نگاهی عمیق به آینده و با روحیه طلبکارانه سخن میگوید. اگر درباره موشک سخن گفته شد، جوابش خلع سلاح کامل هستهای رژیم صهیونیستی و ورود به انپیتی و انجام بازرسیها خواهد بود. اگر درباره فعالیت ایران در منطقه سخن گفته شد، جوابش جدول زمانبندی خروج کامل نیروهای نظامی آمریکا و بستهشدن پایگاههای ارتش تروریستی آمریکا در منطقه خواهد بود و البته این مثالها پیشنهاد نگارنده هستند و میتوان آنها را دقیقترکرد اما اصل حرف، گذاشتن مطالباتی کاملاً ایرانپایه دربرابر ادعاها و زیادهخواهیهای آمریکا بر روی میز است. چنین مواردی گرچه ممکن است بهسادگی رخ ندهد اما مهم آن است که وضعیت کشور را از انفعال خارج میکند و طرف مقابل را به سمت راضیبودن به توافق موجود برجام سوق میدهد.
انتهای پیام