در گزارشی که تحت عنوان «برنامه اقدام برای احیای قدرت فراآتلانتیک» از سوی مرکز بلفر دانشگاه هاروارد و شورای روابط خارجی آلمان منتشر شده، بر ضرورت تجدیدنظر در جامعه فراآتلانتیک و تعهد به بازسازی عمیق آن با محوریت « توافق سبز » تأکید شده است. از منظر این گزارش؛ یک «توافق جدید» برای جامعه فراآتلانتیک امکانپذیر است. ازاینرو با توجه به منافع تجاری، سیاستگذاران ایالاتمتحده باید با همتایان اتحادیه اروپا یی که متعهد به احیای اقتصاد پس از کرونا خود هستند با یک توافق سبز، همراهی کنند.
«توافق سبز» شامل اقدامات مختلفی درزمینه تنظیم بازار مالی، تأمین انرژی، حملونقل، تجارت، صنعت، کشاورزی و جنگلداری است. توافقی که قرار است تا ۲۰۵۰ به شکل کامل از سوی آمریکا و اروپا عملیاتی شود. این توافق جدید با اقدام مشترک آمریکای متعهد
در سطح جهانی و اروپایی متکیبهخود و تواناتر برای پاسخگویی به چالشهای سلامت، امنیت و رفاه، عملیاتی خواهد شد.
طبق این گزارش، توافق جدید به دو سوی آتلانتیک کمک خواهد کرد تا بهاصطلاح مانع از اعتمادبهنفس و رویکرد تهاجمی بیشازپیش چین و روسیه در سطح بینالمللی شوند زیرا این دو کشوردر چهار سال گذشته از تنشهای فراآتلانتیک سوءاستفاده کردهاند. ازاینرو اروپا و آمریکا باید با برنامههای غیرلیبرال پکن و مسکو در اروپا، آفریقا، اقیانوس آرام و سراسر جهان مقابله کنند، زیرا اروپا و ایالاتمتحده در مقابله با تهدیدات مشترک و پیشبرد ارزشهای دموکراتیک در جهان باهم قویتر خواهند بود.
طبق این گزارش، با معیارهای ارزیابی کلاسیک، ایالاتمتحده و اتحادیه اروپایی دو اقتصاد بزرگ جهان هستند، اما بهاحتمالزیاد چین در این دهه از آنها پیشی میگیرد. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) همچنان قویترین اتحاد نظامی جهان است اما ازنظر فنی عقبماندگیهایی دارد که باید اصلاح شود. برنامه کنترل تسلیحات با روسیه در حال زوال است و جامعه فراآتلانتیک در مقابله با تهدیدات جدید مشترک، ازجمله امنیت سایبری و دیجیتال، امنیت بهداشت و چالشهای چین باید تقویت شود. همچنین مقابله با چین و روسیه باید در هسته اصلی پروژه مشترک فراآتلانتیک برای دفاع از یکپارچگی دموکراسیها باشد و همانطور که ایالاتمتحده متحدان خود را دوباره در آغوش میکشد، اروپا نیز باید در رویکرد خود در مورد برخی از مسائل اساسی تجدیدنظر کند.
درباره شرایط اقدام آتلانتیک برای مسئله ایران نیز بر کمک اروپا برای تسهیل بازگشت آمریکا به تعهدات برجامی اشاره شده است. نکتهای که ادامه رویکرد ترامپ از سوی بایدن و نبود اراده سیاسی در کاخ سفید برای جبران بیاعتمادی ایجادشده در ایران زمان ترامپ به اعتماد ایران در آن در نظر گرفته نشده است. راهحل ارائهشده در این گزارش چیزی فراسوی ایدههای مطرحشده از زمان استقرار بایدن در کاخ سفید و موضعگیریهای غیرواقعبینانه تیم جدید نیست. اینکه آمریکا به توافق بازگردد و ایران همه تعهدات برجامی را اجرا کند. اینکه با در نظر گرفتن نقش پررنگتر برای کمیسیون مشترک برجام از یکسو گفتوگو درباره افزایش زمانبند غروب توافق و از سوی دیگر برداشتهشدن برخی تحریمهای غیربرجامی از سوی آمریکا در دستور کار قرار بگیرد یا اینکه این بار مسئله ملاحظات منطقه در مذاکرات در نظر گرفته شود. اینکه فاصله میان تحلیف بایدن و انتخاب رئیسجمهوری جدید ایران فرصت دیپلماتیک اروپا است. مشکل این بخش از تحلیل درنظر نگرفتن کلیت توافق برجام در قالب یک رژیم سختگیرانه نظارت در قبال برنامه صلحآمیز ایران بوده است. جایی که ایران با اطمینان از مسیر خود در پیشبرد برنامه هستهای صلحآمیزش، برخلاف آمریکا و اروپا تمام تعهداتش را انجام داده بود و در عوض هیچیک از امتیازات و وعدههای غرب در این توافق به شکلی که قابلتوجه باشد، اجرا نشد.مشکل اساسی و توهم احیای قدرت فراآتلانتیک درنظر نگرفتن شرایط تغییرات مرتبط با نظم و نظام بینالملل و گذار به نظم و نظام جدید است. نظم و نظامی که اساسا محوریت غربی نخواهد داشت. شرایطی که در آن اعتبار بینالمللی غرب چه در قالب روابط فراآتلانتیک و چه در قالب ارزشهای لیبرال دموکراسی حتی از سوی متحدینشان الگویی کارآمد و موفق ارزیابی نمیشود. در شرایط فعلی حتی متحدین غرب، با ساختار نابرابر و معیوب سازمانی و نهادی و رژیمهای بینالمللی مشکل دارند. متحدینی که معضلات و ناکارآمدی در عملکرد سیاست خارجی اتحادیه اروپایی و نحوه عملکرد آمریکا بهعنوان بازیگر مدعی نظام بینالملل را بهصراحت مورد انتقاد قرار میدهند. حتی کشورهای اروپایی نسبت به آینده هویت اتحادیه و اراده برای ادامه زیست سیاسی در ذیل چتر واحد هویتی دچار تردید اساسی شدهاند. این استدلال با مسئله اوج گرفتن ملیگرایی و راست افراطی در اروپا متفاوت است و منظور اختلال در شکل رسمی تصمیمگیری در سطح رهبران اروپاست.
از سوی دیگر خوشخیالی و خوشبینی حاکم بر گزارش در همسویی کامل اروپا با آمریکا در مدیریت چین و روسیه تا حد زیادی واقعیتهای فعلی قدرت غیرنظامی سخت در نظام بینالملل را نادیده گرفته است. مؤلفه اجتماعی قدرت آمریکا و اروپا از سوی افکار عمومی دو طرف و سایر ملتها براثر ناکارآمدی در کمک به حلوفصل بحرانها بهخصوص بعد از شیوع و همهگیری کرونا بهشدت افول یافته است. این افول میتواند یکی از موانع اساسی برای عملیاتی شدن هرگونه برنامه اقدام مشترک باشد. افولی که نتیجه یکجانبهگرایی و تکیهبر رویکرد دستاورد نسبی در نظام بینالملل است.
عابد اکبری،کارشناس مسائل اروپا