روایت تسنیم از 3 نسل میراث‌داران طب سنتی در اردبیل / «علی دایی» هم سراغ «آقابابا» را می‌گیرد

خبرگزاری تسنیم چهارشنبه 27 اسفند 1399 - 16:44
گروه استان ها ـ طب سنتی در اردبیل و آذربایجان به واسطه قدمت دیرینه خود همچنان قوام و دوام داشته وتوان آن از مرزها عبور کرده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل، میدان عالی قاپو، محله زینال، نرسیده به قبرستان غریبان، آدرسی که همه اردبیلی‌ها از کوچک تا بزرگ می‌شناسند و به غریبه‌هایی که با هزار امید به این شهر سفر کرده‌اند نیز آدرس پیرمردی را نشان می‌دهند که گفته می‌شود دستش شفاست.

یک اتاق ساده است که شبیه مطب پذیرش بیماران اما به شکل سنتی چیده شده است. با آن تکه قالی‌هایی که روی صندلی‌های دراز چوبی انداخته‌اند، اصالت خود را حفظ کرده است. با تصویری از قنبر فروزش فرد. و آیات قرآن. یک تلویزیون که سر مراجعان تا رسیدن نوبت گرم شود. یک میز کوچک برای کسی در کسوت منشی. هر چند که آقا بابا که باشد خود به آن میز تکیه می‌زند و خیلی قاعده رئیس و مرئوس در فضای اتاق حاکم نیست.

در دفتر کوچکی اسامی با خودکار بدون هر رنگ و بزکی نوشته می‌شود و بیماران یکی پس از دیگری به اتاق معاینه کوچکی هدایت می‌شوند.

آقابابا شکسته بند شناخته شده  اردبیل، نمی داند تا به امروز چند صد بیمار را معالجه کرده است اما تا دست به استخوانت بکشد قادر به تشخیص بیماری است.

می‌گوید ارث پدری است. از کودکی آموخته و امروز که به 90 سالگی رسیده همچنان درمان می‌کند.

دکتر جورج هندوستانی امداد خواست

از سه فرزند قنبر فروزش فرد، علی اکبر، آقابابا و علی اصغر، آقابابا کمر همت می‌بندد تا این آموخته سینه به سینه را برای درمان مردم به کار گیرد.

به یاد دارد که بیماری با فک شکسته را به سراغش آورده بودند که از 11 صبح تا یک شب در بیمارستان شیر و خورشید سابق ( فاطمی) بستری بوده و نتوانسته بودند درمان کنند. نیمه شب زنگ درخانه را می‌زنند و بعد از معاینه درمان انجام می‌شود.

آقابابا از ابتدا خبرگی خود را حتی به پزشکان اثبات می‌کند. می‌گوید یک پزشکی بود هندوستانی به نام جورج که در شیر و خورشید کار می‌کرد. پای یک جوان را سه بار در گچ گذاشته بود و هر سه اشتباه. فرستاده بودند دنبالم.

رفتم و پای پسرک را جا انداختم. پزشک،من را در اتاق نگاه داشت تا گچ بندی خاتمه یابد و اگر مشکلی بود مداخله کنم. با یک تکه چوب استخوان پای جوان را سرجایش انداختم وپایی که قادر به حرکت نبود را توانست تکان دهد.

احمدی نژاد استاندار وقت، من را احضار کرد

شهرت آقابابا با تبلیغ و بوق و کرونا حاصل نشده است. مردم رفته‌اند و دیده‌اند و از نزدیک توان پزشکی وی برایشان ثابت شده است. تا جایی که احمدی نژاد زمانی که استاندار اردبیل است سراغی از او می‌گیرد.

آقابابا به یاد دارد که به دفتر کارش می‌رود و احمدی نژاد پای خود را که از قضا شکسته است به او نشان می‌دهد. به مدت سه روز پزشکان آمده و رفته بودند و قادر نبودند پای استاندار را درمان کنند. آقابابا با یک نگاه می‌گوید پایت شکسته.درمان می‌کند و بعد از درمان، یک قرآن هدیه می‌گیرد.

این موضوع مقدمه‌ای می‌شود که در زلزله سال 1375، احمدی نژاد دستور می‌دهد کوچه منتهی به دفتر آقابابا به صورت کامل برف روبی شود تا او بتواند به مصدومان زلزله رسیدگی کند.

سال‌ها است آقابابا پسران خود فاضل و ابراهیم را نیز وارد این عرصه ساخته و امروز مراجعان آن‌ها محدود به اردبیل نیستد. حتی از اصفهان و شیراز مراجعه کننده داشته است. و حتی خارجی‌ها هم به سراغش رفته‌اند.

از درمان پزشکان تا ورزشکاران

روایت است که دکتر جعفری زارع هم به سراغ آقابابا آمده است. برخی پزشکان آمده‌اند  خواسته‌اند مدتی تلمذ کنند اما آقابابا نمی‌پذیرد. می‌گوید کار من درمان است، نه آموزش.

درمان‌های آقابابا شامل حال ورزشکاران هم شده است. سال 86 است که علی دایی تماس می‌گیرد و می خواهد که با خودش صحبت کند. می‌گوید به کمک احتیاج دارد و به خاطر صدمه به پایش از بازی روی زمین منع شده است.

آقابابا فرزندش ابراهیم را به تهران اعزام می‌کند. دررفتگی پای اسطوره فوتبال ایران و جهان درمان می‌شود و علی دایی درست یک هفته بعد در زمین بازی حاضر می‌شود.

شعارش این است که از سرباز جماعت پولی نمی‌گیرد و حتی در نوبت نگاه نمی‌دارد اما بارها شده که مریض ندار را هم راهی کرده است.

آقابابا درمان خودش را با بسم الله و به زبان آوردن الله، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین آغاز می‎کند. آموزه ای که از پدر و مادرش به ارث برده است. هم پدرش قنبر و هم مادرش فاطمه شکسته بند بودند. می‌گوید هیچ چیزی به اندازه روزی حلال ارزش ندارد و وقتی مردم در فشار اقتصادی هستند، حالشان را باید درک کرد وگرنه آن پولی که می‌گیری برکت ندارد. اول درمان می‌کنیم بعد هر قدر بتوانند پول می‌دهند. اما هر گاه موردی بوده که قادر به درمان نبوده و یا نیازمند جراحی بوده، به بیمار اعلام کرده است.

دستمزد از 5 ریال تا 30 هزار تومان

آقابابا اولین دستمزدی که به یاد دارد 5 ریال است. بیشتر از 30 هزار تومان نمی‌گیرد. آن هم اگر بیمار توان مالی داشته باشد.

بارها شده بیمارانی را به سراغ پزشکان دیگر فرستاده و سفارش کرده از آن ها پول نگیرند.

شعارش این است که پول زیاد، یعنی مسئولیت زیاد. آدم نباید محتاج کسی باشد و از طرفی باید دنبال روزی حلال باشد.

بر خلاف بیمارستان‌ها که تا پول ندهی درمان نمی‌کنند، آقابابا و پسرانش بعد از درمان بیمار متناسب با توان مالی‌اش از او دستمزد می‌گیرند.

دل آقابابا از برخی پزشکان و بیمارستان‌ها هم که رعایت حال مردم را نمی‌کنند، خون است. می‌گوید اینکه برای یک شکستگی 3.5 میلیون پول می‌خواهند روا نیست. خیلی از مردم در فشار اقتصادی زندگی می‌کنند و نباید برای هزینه درمان هم دچار مشکل و قرض و بدهی شوند.

طب سنتی به حیات خود ادامه می‌دهد

بر خلاف دختران آقابابا به نام‌های اشرف، سکینه، فاطمه، شفیقه و رفیقه، دو پسرش فاضل و ابراهیم آموخته‌های خود از پدر را در درمان بیماران به کار می‌گیرند. امروز حتی نوه پسری‌اش، حمید نیز در حال یادگیری است.

حمید دانشجوی فیزیوتراپی در یکی از دانشگاه‌های ترکیه، در حیرت است که بسیاری از آموزه‌های دانشگاهی را در کار پدر، عمو و پدربزرگ دیده است. معتقد است این علم یک میراث ارزشمند است و امیدواراست در آینده آن‌ها را در دانش پزشکی خود به کار گیرد. به راستی که این حرف آقابابا که حفاظت از جسم، برآمده از ایمان فرد است، می‌بایست سرلوحه شود.

پدرآقابابا که به قول خودش ساکن روستای صلوات بوده، ارثی را به یادگار گذاشته است که همچنان به حیات خود ادامه می دهد. تعهد در درمان.

گفتگو  از ونوس بهنود

انتهای پیام/136/ش

منبع خبر "خبرگزاری تسنیم" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.