به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، مردم اغلب، افرادی را که با عقاید آنها مخالف هستند را احمق فرض میکنند و البته کسانی که تحصیلات عالیه دارند نیز از این قاعده مستثنی نیستند و اغلب اوقات، همین کار را انجام میدهند.
در نمونهای از این پارادوکس، کاهان و همکارانش از داوطلبان خواستند که یک مجموعه داده کوچک را تجزیه و تحلیل کنند که در ابتدا، به آنها دادههایی نشان داده شد که گویا تاثیرات کرم برای درمان جوشهای پوستی را بازگو میکرد و نتیجه آن جای تعجب نداشت، چون افرادی که توانایی بیشتری در استفاده از اطلاعات کمّی داشتند، در تجزیه و تحلیل دادهها بهتر عمل میکردند.
با این وجود، گره و مشکلاتی در این پژوهش وجود داشت. زیرا زمانی که از برخی شرکتکنندگان آن خواسته شد تا برخی اطلاعات را ارزیابی کنند، مشخص شد که دیدگاه سیاسی آنها تأثیر بسزایی بر تفسیر دقیق نتایج ارزیابی آنها از اطلاعات گذاشته بود و کسانی که مهارت کمی بیشتری داشتند، در واقع بیشترین پاسخهای جانبدارانه را نشان دادند.
به عبارت دیگر، تخصص داشتن، تمایل به استدلال کردن با انگیزه سیاسی را بیشتر میکند؛ به طوری که کاهان در این مورد میگوید: " هر چه افراد تبحر بیشتری در استدلال انتقادی پیدا میکنند در راستای همسویی واقعیتها با موقعیت گروه خود شدت بیشتری میگیرند. "
این الگو در خارج از آزمایشگاه نیز حفظ میشود و در یک نظرسنجی ملی و کلان، کاهان و همکارانش دریافتند که به طور کلی، افرادی که از نظر علمی سواد بیشتری دارند، تا حدی کمتر میتوانند تغییرات آب و هوا را به عنوان یک تهدید جدی ببینند و هرچه آنها بیشتر میدانستند دو قطبیتر میشدند.
محافظه کاران، شواهد تغییر آب و هوا را رد میکردند و لیبرالها با افزایش سواد علمی و مهارتهای کمی، درمورد شواهد بیشتر نگران بودند.
بیشتر بخوانید:
۷ راه آسان برای انگیزه داشتن در هنگام سخت کار کردن
متیو هورنسی، استاد روانشناسی در دانشگاه کوئینزلند که فرآیندهای تحت تأثیر قرار گرفتن مردم با پذیرش یا رد کردن حقیقت های علمی را مورد مطالعه قرار داده است, می گوید: " تقریبا به نظر می رسد که رویکرد پیچیده به علم به افراد, ابزار بیشتری برای تصحیح احساس واقعیت خود می دهد. "
متأسفانه، به نظر میرسد فضای رسانهای مدرن ما عقبنشینی از حقایق را تقویت میکند. هورنسی در این باره میگوید: "این اوقات شگفتانگیزی برای استدلالکنندگان با انگیزه است. اینترنت تقریباً تعداد نامحدودی از اطلاعات را برای انتخاب واقعیت دلخواه فراهم میکند به طوری که یک اتاق اکو برای همه وجود دارد."
وبسایتهایی که اخبار جعلی منتشر میکنند با انتشار هر چه بیشتر اخبار فریبکارانه، نظریههای توطئه و اطلاعات غیر قانونی مبدل به اخبار را منتشر میکنند، در سالهای اخیر گسترش یافتهاند و این ها مشکلات را پیچیدهتر کردهاند.
برخی از کارشناسان میگویند تمرکز اخیر بر اخبار جعلی ممکن است بیش از فواید ضرر داشته باشد. کمپبل میگوید: "اکنون که ایده اخبار جعلی را داریم، میتوانیم هرچیزی را که دوست نداشته باشیم با اعتباری نسبت به اخبار جعلی نسبت دهیم."
در گذشته، مشکوکین به تغییر اوضاع ممکن است سعی کرده باشند، جزئیات یک تحقیق را جدا کنند یا تضاد منافع یک محقق را نشان دهند تا شواهد را شک کنند. اکنون، آنها به سادگی میتوانند ادعا کنند که نمیتوان به رسانهها اعتماد کرد تا واقعیت را گزارش دهند و واقعیتهای ناخوشایند را با یک ضربه پاک کنند. دیتو می گوید: "بی اعتمادی به رسانهها ابزاری قدرتمند برای استدلال با انگیزه است."
مجوز نادیده گرفتن واقعیت صرف نظر از گرایشهای سیاسی شما، یک مسیر خطرناک برای سفر است. کاهان اضافه میکند: "این چیز خوبی در فرهنگ سیاسی است که حقایق ارز گفتمان ما در مورد موضوعات مورد مناقشه بوده است. اگر واقعیتها به نوعی به عنوان ارز کاهش یابد، دستیابی به اهداف مشترک ما بسیار دشوارتر خواهد بود."
ریشه مشکل کجاست؟
سواد رسانهای جایی است که همه این مسائل باید آغاز شود. گزارشی از سوی محققان دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه استنفورد نشان داد دانشآموزان در مقطع راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه در ارزیابی کیفیت اطلاعات آنلاین وحشتناک هستند. اگرچه نویسندگان یافتههای خود را "مبهم" و "مأیوسکننده" توصیف کردند، نقره این است که میتوان به بچهها یاد داد که مصرفکننده بهتر اطلاعات باشند - برای مثال، با یادگیری توجه بیشتر به منبع، تعصبات یا انگیزههای احتمالی را در نظر بگیرید و فکر کنید که یک منبع خبری چه جزئیاتی را ممکن است کنار گذاشته باشد.
با توجه به تعصبات شناختی ما، آموزش فقط میتوان ما را تا این نقطه برساند.
بیشتر بخوانید:
آسانترین راه برای رسیدن به موفقیت چیست؟
کاهان میگوید: "استدلال با انگیزه چیزی نیست که بتواند از طریق نگرش درونی یا تلاش آگاهانه مشاهده شود و من امیدوارم که بیشتر به استراتژی بهبود محیط ارتباطات علمی بپردازم."
هرنسی هم تلاش خود را روی این نقطه متمرکز کرده است. وی در مقاله جدید آنچه را ریشه نگرش مینامد یعنی ترسها، ایدئولوژیها، جهانبینیها، منافع شخصی و نیازهای هویتی توصیف میکند که انگیزه ما برای پذیرش یا رد شواهد علمی است.
او استدلال میکند که ارتباطدهندگان باید کار بهتری در شناسایی این ریشهها انجام دهند و تلاشهای اقناعی خود را بر این اساس تنظیم کنند. هورنسی میگوید: "این همان چیزی است که ما آن را اقنا جوجیتسو مینامیم: کار باانگیزههای مردن به جای تلاش برای مبارزه با آنها."
بنابراین، به عنوان مثال، میخواهید یک فرد را که به واکسن شک دارد، متقاعد کنید که این کار برای بدن مفید است؛ در ابتدا میتوان فهمید که آیا آنها به تئوریهای توطئه Big-Pharma اعتقاد دارند، آیا از مداخله پزشکی ترس دارند یا اینکه میخواهند به محافل اجتماعی خود ثابت کنند که والدین نگران هستند.
هورنسی در این باره میگوید: "سؤال اصلی این نیست که چرا آنها با علم مخالف هستند، بلکه این است که چرا میخواهند با علم مخالفت کنند؟"
پاسخ دادن به این سؤال احتمالاً نیاز به انجام کاری دارد که مردم در فضای سیاسی که به طور فزایندهای قطبی شدهاند از انجام آن بیزار هستند: کمتر صحبت کردن، گوش دادن بیشتر.
این درسی است که کمپانیهای لوازم آرایشی از مدتها قبل آموختهاند و کمپبل گفته است: آنها فهمیدند که اگر قول دهند زیبایی طبیعی زن را افزایش میدهند و نه اینکه زن را زشت جلوه دهند، رژ لب بیشتری میفروشند. افرادی که اطلاعات را برقرار میکنند خوب است که به این مثال توجه کنند.
این به دانشمندان و ارتباطات علمی مربوط میشود، اما همچنین برای هر کسی که میتواند مقالهای را با کلیک یک دکمه با صدها نفر یعنی تقریباً در همه افراد در فضای دیجیتالی امروز به اشتراک بگذارد.
كمپبل میگوید: "یكی از مهمترین راههای تلقیح افراد از اطلاعات نادرست، دوستی با آنها است. برای هر چیزی زمانی وجود دارد و باید زمان درست را برای برقراری ارتباط و گفتن یک حقیقت بررسی کرد."
بیشتر بخوانید:
چگونه در هر گروهی محبوب باشیم؟
انتهای پیام/