مهدی نصیری، مدیرمسئول سابق روزنامه کیهان، این روزها در قالب برنامه «عصر حیرت» مصاحبههایی را با چهرههای سیاسی کشور انجام میدهد. بخش کوتاهی از تازهترین گفتوگوی مهدی نصیری با لطفالله، میثمی فعال سیاسی و مدیرمسئول نشریه «چشم انداز ایران»، درباره مجاهدین خلق را در ادامه میخوانید:
میثمی: رجوی که متوجه شد ما داریم تجدیدنظر میکنیم دیگر ما را متهم کرد به تجدید نظر در کلیه اصول و رویههای مجاهدین. یک بار گفتم این حرف که مسعود میزند به بردهداری تشکیلاتی منجر میشود.
نصیری: چه پیشبینی دقیق و خوبی کرده بودید.
میثمی: آقای هاشمی سال ۵۴ از ایران به عراق میروند. آیتالله خمینی میگویند که تا به حال همه به من فشار آوردند از جمله آقای منتظری، حاج آقا مصطفی، آقای مطهری که مجاهدین را تایید کنم اما مقاومت کردم ولی حالا میخواهم تایید کنم. آقای هاشمی میگوید همان نه تایید نه تکذیب را ادامه بدهید. چون من اخیرا با بعضی از آنها تماس داشتم یک انحرافات فکری در آنها مشاهده کردم.
آقای خامنهای فدائیها (نیروهای مبارز با شاه) را خیلی تایید میکرد. مثلا توی یک خانهای بود که مسعود آمده بود، پدرش را ببیند. آقای خامنهای هم آنجا بودند مثلا پایش کثیف بوده، پتو را رنگی میکند. ایشان میگوید این جای پنجههای شیر است. قبل از آغاز انحرافات مجاهدین، همه بزرگان آنها را تایید میکردند.
۱۰ بهمن ۵۷ بود ما بهشت زهرا بودیم، آقای خامنهای آنجا ما را بغل کردند و گفتند من خامنهای هستم. این اولین باری بود که من چشم نداشتم و با ایشان ملاقات میکردم.
جنگ که شروع شد بلافاصله رفتیم جبهه که شهدایی هم دادیم اما ما را از جبهه اخراج کردند.
نصیری: چه کسانی؟
میثمی: بچههای سپاه. یک عده آنها از توی زندان حساسیت داشتند. مثلا خود برادر حسین (شریعتمداری) روی ما خیلی حساس بود. حتی به آقای خامنهای یک بار گفتیم اینها نمیگذارند ما توی جبهه باشیم. ایشان گفتند انحصار توی همه جا دیده بودیم جز در خون دادن.
نصیری: بعد از انقلاب شما بازداشت شدید. چه زمانی و به چه دلیل؟
میثمی: آقای لاجوردی آبان ۶۱ ما را بازداشت کرد. ما یک سری اسلحه داشتیم که در بهمن ۵۷ از پادگانهای نظامی به دست آورده بودیم. ما معتقد بودیم که برای مقابله با کودتای احتمالی باید اسلحه در دستمان باشد. حتی وقتی رفتم دیدار آقای خامنهای با اسلحه رفتم. اسلحه را دم در تحویل دادم، بعد موقع بیرون آمدن به من نمیدادند. آقای خامنهای گفتند که بدهید. بعدا دولت اعلام کرد که همه باید اسلحهها را تحویل بدهند. ما داشتیم به کمیته بازار تحویل میدادیم که آقای لاجوردی دستور بازداشت من را داد و بردند اوین.
نصیری: رفتار با شما در این ۹ ماه توی زندان چگونه بود؟
میثمی: همین که وارد شدیم آقای لاجوردی دوست قبل از انقلاب و هم بند من، گفت: مهندس! قائم آمدی، افقی برمیگردی!
بعد از زندان، رفتم به آقای مقتدایی گفتم که مثلا متهم را میبرند پیش حاکم شرع. او هم میگوید ۸۰ تا شلاق به عنوان تعزیر بزنند که ۱۰تا ۲۰ تا میزنند، بعد به طرف میگویند برو به سلولت. بعد دو روز دیگر با پای شکنجه شده و باد کرده میآورند دادستانی (دادستانی نزدیک و چسبیده به زندان بود) تا ۲۰ ضربه دیگر بزنند. شلاق روی شلاق خیلی درد دارد. آقای مقتدایی در پاسخ من گفت اگر حاکم شرع تشخیص بدهد اشکالی ندارد. به آقای مقتدایی گفتم: حاج آقا! شما متخصص دین هستید ما متخصص شکنجه شدن! ما سه بار زندان (دو بار قبل از انقلاب و یک بار بعد از انقلاب) رفتیم. این کاری که توی اینجا میشود اسمش شکنجه است. بعد با عصبانیت در را زدم و آمدم بیرون.
نصیری: شما با دفتر رهبری یا با خود رهبری مکاتباتی داشتید؟
میثمی: بله.
نصیری: چه تعداد؟
میثمی: دو بار من نامه نوشتم
نصیری: بازخوردی داشت؟
میثمی: بازخورد خیلی آشکاری نه
نصیری: هیچ وقت تقاضای ملاقات با ایشان را کرده بودید؟
میثمی: نه، در دوران ریاست جمهوری ایشان که دو بار ملاقات کردیم ولی بعدا گفته بودند که بیت تمایلی ندارد شما بروید و بیایید و اگر نامه ای دارید نامه بنویسید. یک وقتی مقام رهبری گفتند که آرای مردم حقالناس است، آقای هاشمی گفت که اگر ما نه انقلاب داشتیم و نه قانون اساسی و همین حرف آیت الله خامنه ای در سرلوحه حکمرانی ما قرار بگیرد هیچ مشکلی نداریم.
ایران آینده خوبی دارد اما من برای جمهوری اسلامی نگرانم.
1727215