در این میان گروهی اصرار دارند که فقط سریال ببینند و میگویند حال و حوصله کتاب خواندن ندارند. هیچ اشکالی ندارد. هر کسی مختار است خودش برای عمرش برنامهریزی کند و آن را هر طور خواست بگذراند. مشکل زمانی پدید میآید که فرد مذکور ادعا میکند، هر سکانس بلکه هر صحنه از سریال بیپایان و متنوع و جذابی که میبیند، اندازه یک کتاب یا مقاله علمی ارزش معرفتی و تحلیلی دارد. مثلا دوستی اصرار داشت تماشای سریال «خانه پوشالی» (2013) بیشتر از هر کتابی به فهم مناسبات سیاسی در کاخ سفید کمک میکند، یا رفیق دیگری مدعی بود، سریال «بورجیاس» (2011) نه فقط بهتر از هر کلاس و کتابی مناسبات ایتالیای عصر رنسانس را نشان میدهد، بلکه بهتر از هر استادی، آموزههای ماکیاولی در کتاب شهریار را میآموزد. آشکار است که دوست اول بعد از تماشای سریال اول، تحلیلگر مسائل سیاست داخلی ایالات متحده نشد و دوست دوم هم بعد از دیدن آن همه قسمت، حتی یک مقاله هم نه فقط درباره فلسفه سیاست بلکه راجع به ایتالیای قرن شانزدهم ننوشت!
واقعیت این است که هیچکس با دیدن سریال «ملکه شطرنج» (2020) شطرنج و فوت و فن آن را نمیآموزد، همچنان که تماشای سریال «چرنوبیل» (2019) کسی را متخصص مسائل روسیه نکرده. سریالهای داستانی که سهل است، حتی با دیدن سریالهای مستند هم نمیتوان در موضوعی صاحبنظر شد. معرفت عمیق و گسترده، با مطالعه جدی و سختکوشی حاصل میشود، ضمن آنکه سریال برای متخصص شدن ساخته نشده و هدف اولیه و اصلی آن سرگرم کردن مخاطب است، از طریق قصه گفتن و ایجاد حس تعلیق و بهکار بستن ترفندهایی برای ترغیب مخاطب به تماشای بقیه ماجرا. ای بسا کل ماجرای بسیاری از این سریالها را بتوان در کمتر از پنج دقیقه توضیح داد، اما هنر برنامهسازان آن است که با زرق و برق و جلوههای ویژه و روشهای سینمایی، مخاطب را ساعتها (گاهی صدها ساعت) پای سریال بنشانند. سریال دیدن و سرگرم شدن نه فقط اشکالی ندارد، بلکه در شرایط کرونایی اخیر خیلی هم خوب است. انتظار این هم نیست که همگان بیست و چهار ساعته کتابهای سنگین فلسفی و تاریخی و علمی بخوانند. روانشناسان و مربیان تربیتی به ما آموختهاند که آدمیزاد برای یک زندگی عادی و متوازن و متعادل، هم به تفریح و سرگرمی نیاز دارد، هم به کار و هم مطالعه جدی و عمیق. مهم این است که بدانیم فیلم با سریال و این هر دو با کتاب و این هر سه با مجله و... فرق میکند و کارکردهای هر کدام متفاوت است.
مهمتر اما روشننگری و رهایی از توهم دانایی است. معمولا دیگران به اطلاعات و تحلیلهایی که برمبنای این یا آن سریال ارایه شود، چندان وقعی نمیگذارند. مهم خود آدم است که متوهم نباشد و خیال نکند که با تماشای یک سریال یا فیلم، از مطالعه عمیق و گسترده راجع به موضوعی که به آن علاقه دارد، مستغنی و بینیاز شده و این سریال میتواند نیازهای معرفتی او را برطرف کند.
۵۸۵۸