نرگس کیانی: آنچه ساسان حیدرییافته ملقب به ساسیمانکن با «تهران- توکیو» کرده، نظرات مختلفی را برانگیخته است؛ از بیاهمیتبودنش در شرایط بد اقتصادی و مشکلات ناشی از همهگیری کرونا تا کالبدشکافی و آسیبشناسی بستر فرهنگی کشور که راه را برای توجه مخاطبان به چنین آثاری باز کرده است.
آنچه در ادامه میخوانید، نظر کیوان ساکت (آهنگساز و نوازنده تار و سهتار) ، پیروز ارجمند (آهنگساز، پژوهشگر و استاد دانشگاه)، حمیدرضا عاطفی (پژوهشگر و مدیر اجرایی خانه موسیقی) و مهران مهرنیا (آهنگساز، نوازنده و مدرس تار و سهتار) در باره موج اجتماعی و فرهنگی ناشی از انتشار قطعات هنجارشکن در موسیقی و خوانندگی به زبان فارسی است.
دست کم سه سال است، سه اسفند، که ترانههای ساسیمانکن از یک سو وِردِ زبان کودکان و نوجوانانمان میشود و از سوی دیگر ذهن خانوادهها، فعالین اجتماعی و مسئولین قضایی را، هر یک به طریقی، آشفته میکند.
کیوان ساکت، در پاسخ به اینکه برای آرام کردن این آشفتگی چه باید کرد، گفت: «در این مسئله که موسیقی ساسی مانکن از چه نوعی است و چه کیفیتی دارد، سخنی ندارم چون هر صاحب اندیشهای پاسخش را به روشنی میداند اما در سرزمینی که بخشی از مردمش به نان شب محتاجند و روزبهروز بر تعدادشان افزوده میشود، بیکاری و ناامنی بیداد میکند و همه ناشی از فقر اقتصادی و درماندگی است، برجستهکردن چنین مسئلهای از نظر من محلی از اعراب ندارد.»
او ادامه داد: «ضمن اینکه اصرار بر ایجاد چنین ممانعتهایی، عملا به فاصله میان مردم و نگاه رسمی میافزاید و گروه مخاطبینی را شکل میدهد که نه از سر علاقه، که به عنوان اَبزاری برای اِبراز مخالفت با این نگاه رسمی و از سر لجاجت با آن، شنونده چنین آثار نازلی میشوند.»
این موسیقیدان افزود: «به گمان من کاری که ساسیمانکن انجام داده است، با تاکید دوباره بر سطح نازل آن، چیزی نیست که واکنشهایی در این حد برانگیزد و اگر تلاش متولیان فرهنگی برای مقابله با آن را، صرف امور دیگر و از جمله بهبود اوضاع زندگی مردم در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و آموزش فرهنگ شنیداری و مقابله با فسادهای گسترده میکردیم، اوضاعمان این گونه که اکنون هست، نبود.»
پیروز ارجمند، در برابر این سوال که چه کردیم که اکنون چو بید بر سر آنچه بر ذهن و روان کودکان و نوجوانانمان آوار میشود، میلرزیم، با اشاره به این که «در کمبود آثاری درجه یک و فراگیر برای تمامی اهالی جامعه و معرفی آنها از کانالهای رسمی مثل صداوسیما، طبیعی است که سبد فرهنگی خانوادهها با ساسیمانکن پُر شود»، ادامه داد: «همچنین فراموش نکنیم هنوز مشروعیت موسیقی مورد سوال است و برنامهای جامع و رسمی برای مدیریت و توسعه این هنر وجود ندارد.»
حمیدرضا عاطفی هم با بیان این که «تنها باید خود را شماتت کنیم و نه دیگری را»، افزود: «گوش کودکان ما، همچون ضمیرشان، الواح سفیدی است که میتوان بهترینها را بر آن نقش زد و ایراد ماست اگر این لوح را در خاموشی و سکوت، سفید رها کردهایم تا اکنون در نوجوانیشان هر نقشی بر آن بنشیند. این خواننده از خلاء موجود سوءاستفاده کرده است و شک نکنید اگر این خلاء نبود، هزاران ویدئو مشابه نیز نمیتوانست نگرانمان کند. معروفشدن از طریق حاشیهسازی چیزی است که این جوان به دنبال آن است و ایران بهشت حاشیهسازانی است که در جستوجوی معروفشدن هستند.»
ساکت با بیان این که در شرایط فعلی که ذکر آن رفت، چه باید کرد، گفت: «بارها گفته و همچنان میگوییم آنچه باید به جای حذف و بگیر و ببند انجام داد، آموزشدادن است و بس. آموزشی برای موسیقی خوب گوش دادن و ارتقای سطح سلیقه.»
ارجمند نیز در این خصوص، گفت: «به باور من با شیوههای سلبی مثل فیلترینگ نیست که مشکلات حل میشود و یکی از مهمترین راهحلهای موجود، جراحی پیکره سیاستگذاری فرهنگی همراه با آگاهیبخشی و ایجاد زیرساختهاست.»
او ادامه داد: «ساسیمانکن نه نخستین است و نه آخرین و تنها راهکار ما در برابرش جراحیای است که انجامش در کنار دردناکبودن و احتمال خطر، نیاز به متخصص دارد. متخصصینی از حوزه موسیقی، جامعهشناسی و روانشناسی که نسخهای درست برای سیاستگذاری در عرصه موسیقی تجویز کنند. مدیران دستگاههای موسیقی نیز باید از متخصصین این رشته باشند و با نگاهی عملگرا، ضمن به رسمیتشناختن فضای مجازی، آگاهیبخشی کنند و همتشان را بر ایجاد زیرساختهایی برای تولید آثار موسیقایی مناسب بگذارند.»
عاطفی هم با تاکید بر این که «کار فرهنگی کردن، امری زمانبر است»، افزود: «گوشی را که هرز رفته است، دشوار میتوان سلامت کرد. انحراف ممکن است ظرف ۶ ماه ایجاد شده باشد اما اصلاح آن سالیان سال زمان میبَرَد مانند صعودی که اتفاق افتادنش زمان میخواهد و سقوطی که در ثانیهای رخ میدهد.»
همچنین مهرنیا از امکانی گفت که باید از آن استفاده کرد. او توضیح داد: «استفاده از امکان ریپورتکردن در اینستاگرام و تویئتر، نکتهای است که ما فراموشش کردهایم. امکانی که میتواند از موقعیت بازدیدکننده صرف به جایگاه مخاطبی کنشگر با امکان اعمال نظر ببردمان و نه تنها منجر به حذف پست شود که تا حذف حساب کاربری هم پیش رود. روی دیگر ماجرا این است که از وجود چنین امکانی مطلع بوده اما به شکل مشخص در مورد این ویدئوکلیپ، میلی به استفاده از آن نداشتهایم. ویدئوکلیپی با حضور کسی که شاید دیگر در حوزه خود رنکینگ بالایی نداشته باشد اما جامعه ایرانی، همچنان مایل به دیدنش است و در نتیجه شاید نه از سر ناآگاهی که به میل خود از امکان ریپورتکردن آن چشم پوشیده است.»
۵۷۲۵۹