گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ پارسال همین روزها بود که صحبت «فرشتههای در قرنطینه» سر زبانها افتاد. در روزهای خاکستری که ظهور یک ویروس هزارچهره، دنیا را گرفتار شوک بزرگی کرده و به مردم چهارگوشه این کره خاکی پیغام میداد باید خودشان را به شکل جدیدی از زندگی -زندگی در قرنطینه- عادت دهند، فراخوان یک پویش خاص در فضای مجازی، حال و هوای خیلیها را تغییر داد. «فاطمه، ابراهیم و زینب»، سه کودکی بودند که در یک ویدئوی صمیمانه با مردم ایران که تازه یکی دو هفته بود با پدیدهای به نام «قرنطینه» آشنا شدهبودند، حرف زدند و با روایت قرنطینههای 379 تا 653 روزه خود! دلها را لرزاندند. آنها به ابتکار خیریه «ترنم» و به نمایندگی از بچههای درگیر با بیماریهای خاص - که در دوره درمان، قرنطینههای طولانی را تجربه میکنند-، از پشت دیوار درد به مردم ایران مژده دادند که؛ «بالاخره این قرنطینه تمام میشود» اما کاش بچههای گرفتار در قرنطینههای دردآلود را فراموش نکنیم.
*من 422روز توی قرنطینه بودم...
ترنمیها حالا در آستانه سال جدید دوباره با یک ایده جذاب به فضای مجازی برگشتهاند؛ با پویش «باحالترین کار قرن جدید». این جوانان خوشفکر در هفتههای گذشته از مردم خواستهبودند در ویدئوهای کوتاهی که برای این خیریه ارسال میکنند، بگویند دوست دارند در قرن جدید چه کار بزرگ و حالخوبکنی انجام دهند. ویدئوی نهایی منتشرشده توسط اهالی ترنم، باز هم غافلگیرکننده و تکاندهنده بود. با گفتوگوی ما با «محمدحسین کلهر»، مدیر داخلی خیریه ترنم همراه باشید تا هم از راز این پویش باخبر و هم با این خیریه آشنا شوید.
از دل قرنطینه هم میشود لبخند کاشت
«سال گذشته که با پیدا شدن سر و کله ویروس منحوس کرونا، برنامههای دم عیدی ما و تمام گروههای خیریه به هم خورد، برخلاف خیلیها کار را تعطیل نکردیم. با خودمان فکر کردیم این تهدید در دل خودش یک فرصت ناب دارد و کلیدش، واژه «قرنطینه» است؛ همان واژه غریبی که مردم تازه داشتند ترس و استرس ناشی از آن را لمس میکردند. فکر کردیم الان بهترین فرصت است که به مردم بگوییم: حق دارید از چند هفته حبس شدن در خانه، گلایه داشتهباشید اما میدانید بچههایی هستند که 300، 400 روز و حتی چند سال مجبورند در قرنطینه باشند؟ میدانید بچههایی که با بیماریهای خاص دستوپنجه نرم میکنند، سالهاست زندگیشان با قرنطینه عجین شده؟... با این ایده، ویدئوی کوتاهی از صحبتهای 3 نفر از این بچهها آماده و منتشر کردیم و به مردم گفتیم: «حالا که دیگه همهمون مزه قرنطینه رو چشیدیم، بیاییم کاری کنیم برای این بچهها. آگه میخواید با این بچهها حرف بزنید و حالتون خوب بشه، شما هم یه کاری کنید و یه ویدئو از خودتون بگیرید و با هشتگ از_قرنطینه_به_قرنطینه منتشر کنید.»
*هنوز توی قرنطینهایم اما دیگه تنها نیستیم
خاطرات جذاب آن روزهای سخت ابتدایی روزگار کرونا در ذهن محمدحسین کلهر زنده میشود و لبخندبرلب در ادامه میگوید: «استقبال مردم بسیار خوب بود و تعداد زیادی از هموطنان، با محبت به فراخوان ما جواب مثبت دادند. بیش از هزار ویدئوی متنوع و حالخوبکن به دستمان رسید؛ یکی در ویدئویش برای بچهها حمد شفا خواندهبود، دیگری نقاشی کردهبود، یک نفر ساز زدهبود، آن یکی بخشهایی از قصه شازده کوچولو را خواندهبود، دیگری با یک شعبدهبازی باحال به بچهها روحیه دادهبود و... مشارکت چهرههای شناختهشده حوزههای هنر و ورزش ازجمله سردار آزمون، عموهای فیتیلهای، فرزاد فرزین، مهدی پاکدل، افشین هاشمی، مهدی سلطانی، فریبا نادری، شهره سلطانی و خیلیهای دیگر هم حال و هوای خاصی به این پویش داد. ما این ویدئوها را برای بچهها ارسال کردیم و آنها علاوهبراینکه خیلی خوشحال شدند، از هنرهای مردم ایده گرفتند و خودشان هم تلاش کردند مثل آنها نقاشی کنند، کاردستی درست کنند و... با آن پویش، خیلیها با خیریه ترنم و فعالیتهایش برای حمایت از بچههای مبتلا به بیماریهای خاص آشنا شدند و اعضای جدیدی به خانواده حامیان ترنم اضافه شد.»
مگه توی بیمارستان هم قرنطینه میشن؟!
اما ترنمیها از کی دور هم جمع شدند و زندگی آنها از چه زمانی با قصه بیماران خاص گره خورد؟ در جواب این سئوال باید بگوییم: «گاهی بسا عشق، خودش جور میشود.» تمام ماجرای اهالی خیریه ترنم در همین مصرع خلاصه شده. مدیر داخلی خیریه ترنم برمیگردد به حدود 9 سال قبل و میگوید: «سال 91 که دانشجوی مقطع کارشناسی دانشگاه علوم و تحقیقات بودیم، من فعالیتهای داوطلبانهای در موسسه محک داشتم. در یک مقطع، به همکلاسیهایم پیشنهاد دادم با هم پول جمع کنیم، اسباببازی بخریم و برای بچههای محک ببریم و شادشان کنیم. در همان روزهایی که داشتیم برای رفتن به محک آماده میشدیم، گزارشی در شبکه خبر دیدم از بخش بیماران خاص در بیمارستان شریعتی. از دیدن اتاقهای قرنطینه در بیمارستان که بچههای بیمار با مادرانشان در آن اقامت داشتند، خیلی ناراحت شدم. راستش را بخواهید اصلاً فکر نمیکردم در بیمارستان هم چنین بخشی وجود داشتهباشد. وقتی در تماس با یکی از آشناهایمان که در بیمارستان شریعتی فعال بود، اطلاعاتی درباره این بخش دریافت کردم، برنامهمان عوض شد.
15 نفری به بخش قرنطینه بیمارستان شریعتی رفتیم و از بدو ورود با دیدن فضای پر از غم آنجا، دلمان شکست. تصور ما از بیماری خاص، خلاصه شده بود در سرطان. نمیدانستیم مجموعهای از بیماریهای خونی وجود دارد که در فهرست بیماریهای خاص قرار دارند و تنها درمانشان، پیوند سلولهای بنیادی است؛ بیماریهایی که بهاندازه سرطان، درد و هزینه دارد اما برخلاف بیماران سرطانی که حامی بزرگی مثل محک دارند، این بیماران از طرف هیچ نهادی حمایت نمیشوند. آن روز با دیدن اتاقهای بخش قرنطینه که جز تخت بچههای بیمار هیچچیز نداشت، تصمیم گرفتیم هر ماه به این بیماران سر بزنیم و با پولهایی که جمع کردهایم، بهمرور اتاقهایشان را به وسایل رفاهی تجهیز کنیم. گروه ما از همان موقع با نام خیریه «تعالی راه نیکی و مهر» شکل گرفت و با نام اختصاریاش یعنی «ترنم» بین بیماران و خیّران معروف شد.»
رنگ پاشیدیم؛ به اتاقهای بیماران خاص و دنیای خودمان
«محل مصرف پولهای دانشجوییمان در بخش قرنطینه معلوم شد؛ تأمین هزینههای دارو، آزمایش و ترخیص بچههای بیمار. اما فقط این نبود. از همان ابتدا ماجرای این بیماران را با همدانشگاهیهایمان مطرح کردیم و آنها هم دوستانشان در دانشگاههای دیگر را خبردار کردند و جمعمان هر روز، جمعتر شد. و نمیدانید چه اتفاقهای قشنگی با محبت و همت بچههای دانشجو در بخش بیماران خاص رقم خورد؛ نقاشیهای رنگارنگ و شاد دانشجویان به دیوار اتاقهای بچههای بیمار روح داد. برای مادرانی که چند ماه باید همراه بچههایشان در قرنطینه میماندند، مبل تختخوابشو خریدیم تا حداقل ساعاتی راحت بتوانند استراحت کنند. کمکم برای هر اتاق، یخچال و وسایل گرمایشی تهیه کردیم. جلوتر که رفتیم، با کمک پدر یکی از بیماران، همه اتاقها را به تلویزیون مجهز کردیم. بعد هم خودمان برای هر اتاق یک دستگاه دیویدی خریدیم تا بچهها هر وقت خواستند، بتوانند کارتون و فیلم تماشا کنند و سرگرم باشند.»
ایدههای ما، سرمایه ما
برای محمدحسین کلهر و دوستانش، انگار کلاس درس از دانشگاه به بخش قرنطینه بیمارستان شریعتی منتقل شدهبود و هر روز چیزهای جدیدی یاد میگرفتند: «هر بار که به بخش قرنطینه میرفتیم، به نکته جدیدی در اراتباط با بچههای بیمار میرسیدیم و سعی میکردیم رفتارمان را کاملتر کنیم. مثلاً اوایل با دستزدن و شعر خواندن تلاش میکردیم بچهها را شاد کنیم. مدتی بعد، فکر کردیم اگر یکی از ما لباس دلقک بپوشد و برای بچهها بازی دربیاورد، نتیجه بهتری خواهد داشت. در این میان، دانشجویان روانشناسی هم با معرفی راههای ارتباط گرفتن با بچههای بیمار، کمکمان میکردند. در یک مقطع، تصمیم گرفتیم عروسکگردان به بخش ببریم تا عروسکها با بچهها حرف بزنند و آنها را راضی به خوردن داروهایشان کنند و... خلاصه ازآنجاکه دانشجو بودیم و دستمان خالی، و هیچ فرد و نهاد خاصی هم پشتمان نبود، ایدههایمان تبدیل به سرمایهمان شد و با همین ایدههای جذاب، هر روز بیشتر به بچهها نزدیک شدیم و به دلشان راه پیدا کردیم.
بعد از 7، 8 ماه که براساس برنامه ماهانه به دیدار بچهها میرفتیم، شرایط طوری پیش رفت که دیدارهایمان هفتگی شد. وعده ما با بچهها، چهارشنبهها بود و در اثر این ارتباط دائمی آنقدر ارتباطمان با بچهها عمق گرفت که تبدیل به یک خانواده شدیم. یکبار که گروه گزارش صداوسیما به بخش رفتهبود، مادر یکی از بچههای بیمار گفتهبود: «چشم ما به در است که چهارشنبه برسد و بچههای دانشجو بیایند و دل ما را شاد کنند.»
بعد از ترخیص، تازه شروع ماجراست...
برای بسیاری از بیماران، ترخیص از بیمارستان به معنای پایان نگرانیها و بازگشت به زندگی عادی است اما برای بیماران خاص، ترخیص تازه شروع ماجراست. این را مدیر داخلی خیریه ترنم میگوید و اینطور دربارهاش توضیح میدهد: «بیماران خاص بعد از عمل پیوند مغز استخوان و ترخیص از بیمارستان، باید 6 ماه تا یک سال، تحتنظر باشند. در خانه هم باید در شرایطی کاملاً ایزوله زندگی کنند.
ماسک برای ما یک پدیده جدید است اما این بچهها بعد از ترخیص باید تا یک سال و حتی بیشتر ماسک بزنند. تازه، عینک آفتابی را هم باید به ماسک اضافه کنید چون نور خورشید هم آنها را آزار میدهد. باید اتاق جداگانه داشتهباشند، حتماً روی تخت بخوابند و روتختی، روفرشی و لباسهایشان هر روز شسته و ضدعفونی شود. اگر این نکات بعد از ترخیص رعایت نشود، این بچهها ممکن است به مشکلات جدی مانند نارسایی کلیه و کبد، عوارض پوستی شدید، عوارض چشمی تا مرحله نابینایی دچار شوند و نهایتاً جانشان را از دست بدهند...»
عکس، تزیینی است
ماجرای «علی» و قصه پرغصه بیماران تنها در پایتخت
«بیماران خاص بعد از ترخیص، اوایل باید 4 نوبت در هفته به بیمارستان مراجعه کنند و وضعیت سلامتشان مورد بررسی قرار بگیرد و این یعنی زحمت و رنج مضاعف برای آنها و خانوادههایشان. با برنامه درمانی و مراقبتی بعد از ترخیص، عملاً این بچهها در تمام آن 6 ماه تا یک سال باید در تهران بمانند. اما ازآنجاکه 90 درصد این بچهها از شهرهای محروم کشور میآیند و بعضاً کپرنشین و مستأجر هستند، خانوادههای آنها بهطور طبیعی از عهده هزینه اجاره خانه در تهران و باقی هزینهها برنمیآیند. این بچهها تا وقتی در بیمارستان هستند، دولت و حوزه بهداشت و درمان برای هرکدام از آنها 250 میلیون تومان هزینه میکند اما بعد از ترخیص هیچکس از آنها حمایت نمیکند.
یک مثال برایتان میزنم. «علی» که از کرمانشاه آمدهبود، با اینکه خانهشان را اجاره دادند، نتوانستند در تهران خانه اجاره کنند. مجبور شدند در کرج خانهای بگیرند و دوره نقاهت بعد از ترخیص را آنجا بگذرانند. با این وجود، بهدلیل رفتوآمد زیاد بین کرج و تهران برای مراجعه به بیمارستان و استفاده از وسایل نقلیه عمومی، ویروس وارد بدن علی شد و متاسفانه از دنیا رفت! ما وقتی در جریان این مشکلات قرار گرفتیم، مصمم شدیم در این زمینه هم به این بیماران کمک کنیم.»
دوره نقاهت، مهمان ترنم باشید
«در یک مقطع متوجه شدیم یکی از بچهها بعد از ترخیص، مدام حالش بد میشود، بدنش عفونت میکند و دوباره مجبور میشوند در بیمارستان بستریاش کنند. تصمیم گرفتیم مشکلش را بررسی کنیم. وقتی به خانهای که اجاره کردهبودند رفتیم، دیدیم خانه پر از مورچه و مگس است و این بچه بیمار هم روی زمین میخوابد. وقتی معلوم شد منشأ آن عفونتهای مکرر چیست، کار ما شروع شد. یک تخت برای او و یک لباسشویی برای خانهشان تهیه کردیم. با شستوشوی مرتب روتختی و لباسهای او و استفاده دائمیاش از تخت، واقعاً مشکل حل شد. این تجربه به ما نشان داد با این قبیل مراقبتهای بعد از ترخیص، میتوان از اتفاقات تلخی مثل آنچه برای علی افتاد، جلوگیری کرد. بنابراین به رسالتهای 3 گانهای که برای خودمان تعریف کردهبودیم (دارو، آزمایش و ترخیص)، 3 مورد دیگر هم اضافه شد؛ اجاره خانه، تجهیز خانه و تهیه بستههای غذایی و بهداشتی ماهانه برای خانواده بیمار.»
کلهر مکثی میکند و در ادامه میگوید: «در حال حاضر، بیش از 30 خانه در تهران داریم که در دوره نقاهت در اختیار بچههای بیمار و خانوادههایشان قرار میگیرد. خانوادههای واجد شرایط که بعد از تحقیقات تیم مددکاری ترنم شناسایی میشوند، 6 ماه تا یک سال میتوانند بهطور رایگان در این خانهها اقامت داشتهباشند. درواقع، این خانوادهها در تمامی هزینههای دوران نقاهت، مهمان ترنم و حامیانش هستند.»
با فرشتههای ترنم حرف بزن!
«بعد از خدای مهربان، حامی ترنم و بچههای بیمار تحتپوشش آن که ما اسم «فرشتههای ترنمی» را برایشان انتخاب کردهایم، فقط مردم خیّر و نیکوکار هستند. یکی از راههای معرفی گروههای خیریه به مردم و جلب حمایتهای ارزشمند آنها، برگزاری بازارچههای خیریه است و ما هم بهخوبی از این ظرفیت استفاده کردهایم. سال 97 تصمیم گرفتیم در بازارچه خیریهای که قرار بود در باغ کتاب برگزار کنیم، با یک حرکت ابتکاری به استقبال مشتریان نیکوکار بازارچه برویم و غافلگیرشان کنیم. با این ایده، بازارچه را با شعار «با ترنم حرف بزن» برگزار کردیم.
قبل از شرح ماجرای آن بازارچه، خوب است برایتان کمی از فضای بخش قرنطینه بگویم. این بخش، شامل یک راهرو با اتاقهایی است که به دلیل سطح پایین ایمنی بدن بیماران، هیچکس جز همراه بیمار و تیم پزشکی اجازه ورود به آنها را ندارد. در این شرایط، تنها راه ارتباطی این اتاقها با بیرون، یک دیوار شیشهای و آیفون کنار آن است. ما هم که هر هفته به ملاقات این بچهها میرفتیم، تمام آن فعالیتها ازجمله شعرخوانی، دلقک بازی، اجرای نمایش و موسیقی و عروسک گردانی را از پشت همین شیشهها برایشان انجام میدادیم و صدایمان هم به وسیله آیفون به بچهها میرسید و از همین طریق آنها را شاد میکردیم.»
مردم در کنار اتاقک مشابه بخش قرنطینه در بازارچه خیریه ترنم
خاطرات آن بازارچه بهیادماندنی مثل فیلمی از جلوی چشم محمدحسین کلهر میگذرد و برای شریک کردن ما در حس خوب آن اتفاق، میگوید: «ایده «با ترنم حرف بزن» که مطرح شد، در بازارچه خیریهمان اتاقکی را شبیه اتاق بچهها در بخش قرنطینه درست کردیم و به مشتریان مهربان بازارچه میگفتیم: اگر دوست دارید با فرشتههای ترنم حرف بزنید، آیفون را بردارید. وقتی آنها آیفون را برمیداشتند، صدای بچههای بیمار که از قبل ضبط شدهبود، برایشان پخش میشد و غافلگیرشان میکرد. لحظات قشنگی پای آن آیفون ثبت شد. خیلیها با شنیدن صدای دردمند بچهها، تحتتاثیر قرار میگرفتند و اشک میریختند... هدف ما از اجرای این ایده، معرفی بهتر و ملموستر شرایط بیماران خاص به مردم بود. بیش از 10 هزار نفر ازجمله هنرمندان و چهرههای مشهور در 2 روز به آن بازارچه آمدند و به لطف خدا کمکهای خوبی به فرشتههای بیمار شد.»
بچههای ترنم در آموزش آنلاین از بقیه جلوترند
«خیریه ترنم در حال حاضر بیش از 300 عضو داوطلب از میان دانشجویان امروز و دیروز با میانگین سنی حدود 22 سال دارد. و مفتخرم بگویم به لطف خدا و حمایت مردم خیّر و نیکوکار، در عمر 9 ساله ترنم بیش از 500 کودک بیمار را تحتپوشش کامل داشتهایم؛ از حمایت در تأمین هزینه دارو و آزمایش و ترخیص گرفته تا اجاره خانه بعد از ترخیص و اهدای بستههای غذایی. البته ارتباط ما با بچههای ترنم بعد از پایان دوران نقاهت هم قطع نمیشود و از این عزیزان با اهدای لوازم التحریر، تأمین محل استقرار در تهران در زمان چکاپهای دورهای و موارد مشابه حمایت میکنیم. خوب است بدانید دانشجویان داوطلب خیریه ترنم هم از مدتها قبل از طریق فضای مجازی، اشکالات درسی بچههای بیمار که از همکلاسیهایشان عقب افتادهاند را رفع میکنند. به همین دلیل است که بچههای ترنم نهتنها در زمینه درک محدودیتهای دوران قرنطینه بلکه در آموزش آنلاین هم نسبت به همسالانشان بسیار جلوترند.»
مدیر داخلی خیریه ترنم میگوید برای تداوم این زنجیره حمایت و مهربانی، چشم اهالی این خیریه و بچههای بیمار تحتپوشش آن، هنوز و همیشه به دستهای پرمهر مردم خیرخواه ایران است: «چنانچه هموطنان عزیز و خیرخواه تمایل دارند به جمع خانواده ترنم بپیوندند یا با کمکهای صمیمانهشان ما را در خدمت به فرشتههای ترنم همراهی کنند، میتوانند به سایت ما به نشانی www.taranomcharity.com یا به صفحه اینستاگرام ترنم به نشانی https://instagram.com/taranomcharity مراجعه کرده یا به شماره 09120158154 در پیامرسان واتساپ پیام دهند.»
حالا بگو باحالترین کار قرن جدیدت چیه؟
«با توجه به تجربههای موفق 2 سال گذشته در اجرای طرح «با ترنم حرف بزن» و پویش «از قرنطینه به قرنطینه»، امسال هم تصمیم گرفتیم با اجرای یک پویش جدید، دلهای مردم را بیشتر متوجه بیماران خاص کنیم. اینطور بود که از ابتدای اسفندماه طی فراخوانی در فضای مجازی از مردم عزیزمان خواستیم در ویدئوهای کوتاهی بگویند باحالترین کاری که دوست دارند در قرن جدید انجام دهند، چیست و این ویدئوها را با هشتگ #باحال_ترین_کار_قرن_جدیدت_چطوریه؟ برای ترنم ارسال کنند. ویدئوهای متعددی به دستمان رسید که مردم از آرزوها و تصمیماتشان برای قرن جدید گفتهبودند؛ یکی میخواست ازدواج کند، دیگری آرزو داشت تلسکوپ بخرد، آن یکی میخواست گل بکارد و گلخانه راه بیندازد، برنامه یکی دیگر این بود که با تیم تحقیقاتیشان در مسابقات بینالمللی موفق شوند، آن یکی تصمیم گرفتهبود شرکت تأسیس و در زندگیاش تغییر ایجاد کند و یکی هم آرزو داشت واکسنی بسازد که مردم را از غم و غصه نجات دهد.»
*باحالترین کار قرن جدیدت چیه؟
محمدحسین کلهر نفسی تازه میکند و در پایان، از جان کلام این پویش اینطور میگوید: «در ویدئوی نهایی که 2 روز مانده به سال نو منتشر کردیم، در کنار حرفهای شوخی و جدی مردم درباره برنامههای قرن جدید، از باحالترین کار از نظر بیماران خاص هم گفتیم که خلاصه میشود در «خوب شدن». جان کلام اینکه میخواستیم به مردم بگوییم کمی آنطرفتر از شما، بچههایی هستند که بزرگترین دغدغهشان در قرن جدید، رسیدن به سلامتی است. درواقع این بچهها وقتی از بیماری رهایی پیدا کنند، تازه میتوانند به اهداف و برنامهها و آرزوهایی که شما دارید، فکر کنند. پس بیایید دست به دست هم بدهیم و کمک کنیم بزرگترین آرزوی این بچهها برآورده شود و بتوانند بیماری را شکست دهند. بزرگترین و باحالترین کار قرن جدید ما، شاید همین باشد.»
انتهای پیام/