به گزارش اختصاصی رکنا، اصلا شما اینطور فکر کن که من یک مرد متعصب هستم، ولی خوب برای خودم یک چارچوب فکری دارم، برای خودم یک هدف دارم. دوست دارم زنم شرایطم را بداند و بپذیرد. اصلا اگر یک زن در این مسائل اولیه با مرد زندگیاش همخوانی نداشته باشد که آن زندگی نمیشود.
مادر دایم حرفهای خودش را تکرار میکرد:
- ببین احمدجان! این دختر که بیحجاب نیست. مادرش اهل چادر و نماز است. این دختر هم زیر نظر آن مادر بزرگ شده، خب الان سن و سالی ندارد که بد و خوب زندگی را بفهمد. زندگی مشترک را که شروع کند، همه چیز دستش میآید.
خیلی طول کشیده بود که به ازدواج با سعیده رضایت دهد، ولی وقتی خوب فکر میکرد، میدید مادر هم بیدلیل حرف نمیزند. سعیده در یک خانواده متشخص بزرگ شده بود. در محل همه از آنها خوب میگفتند و آزارشان به کسی نمیرسید.
فکر میکرد اگر این دختر زیاد اهل حجاب نیست و رعایت آنچه که برای او اولویت داشت را نمیکرد، حتما میتواند بعدها در زندگی مشترک، آنها را یاد بگیرد و از او فرمان ببرد. بعد از آنکه رضایتش را به مادر اعلام کرد، به خواستگاری سعیده رفته بودند. سعیده دختر آرام و خوبی به نظر میرسید. حجب و حیای خاصی را در او دیده بود. حالا بهتر علت اصرارهای مادرش را درک میکرد. با خودش فکر میکرد بعد از ازدواج همه آنچه را که انتظار دارد، از او خواهد خواست.
سعیده دختر قانعی بود که در هیچ کدام از مراحل ازدواج به او سخت نگرفته بود، به همین خاطر توانسته بودند به سرعت تمام موانع را از پیشرو بردارند.
روزی را به یاد آورد که جلوی پدر سعیده نشسته بود:
- پدرجان! من موفق شدم با پساندازهایی که داشتم، یک آپارتمان کوچک بخرم، البته کوچک است و لیاقت سعیده خیلی بیشتر از آن است، ولی تمام تلاشم را میکنم که تا چند سال دیگر بزرگترش کنم تا او در یک فضای بزرگ و دلباز زندگی کند.حالا اگر اجازه بدهید ما زودتر سر زندگیمان برویم. پدرزنش هم پذیرفته بود و خیلی ساده و دلپذیر سر زندگی مشترکشان رفته بودند. سعیده به تمام امور زندگی تسلط کافی داشت، هم از آشپزی میدانست و هم از مدیریت زندگی. با وجود سعیده اصلا متوجه نمیشد که چه چیزی در خانه کم است. از صبح که سر کار میرفت تا غروب که برمیگشت، تمام خرید و امور زندگی به دست زنش انجام شده بود.
در خانه هم جز استراحت و پذیرایی از او هیچ اتفاق دیگری نمیافتاد. گاهی با هم به خانه پدر سعیده میرفتند و گاهی هم به خانه مادر خودش. به همسرش علاقه زیادی داشت تا اینکه یک اتفاق، همه چیز را به هم ریخته بود و افکار جورواجور به سراغش آمده بود.
آن روز عصر تصمیم گرفته بود که زودتر از قبل به خانه برگردد. زیاد حال و حوصله نداشت، احساس میکرد بدنش داغ شده و سردرد دارد. اگر به خانه میرفت و استراحت میکرد، حتما بهبود پیدا میکرد. سر کوچه که رسید، متوجه شد همسرش از دور در حال حرکت است. از اینکه میدید و تا این اندازه آرایش کرده و موهایش بیرون است، به شدت ناراحت شد به خصوص وقتی جوانی که در حال عبور بود، با خنده به او متلک پرانده بود. به طرف همسرش دویده و یقه مرد را گرفته بود:
- نامرد مگر خواهر و مادر نداری که به زن مردم توهین میکنی؟
پسر جوان صدایش را بالا برده بود:
- نامرد تویی که به زنت راه و رسم بیرون آمدن را یاد ندادهای. اگر خواهر و مادر من اینطور بیرون بیایند، هر کسی خواست میتواند...
سیلی محکمی به صورت او زده بود.
به خانه که رسیده بودند، هنوز خشم بزرگی در وجودش زبانه میکشید:
- سعیده جان! تو نمیدانی که نباید با این ریخت و وضعیت از خانه بیرون بروی؟
نمیدانی که عدهای مثل گرگ بیرون از خانه هستند و...
سعیده تنها با رنگی پریده نگاهش کرده بود.
از روز بعد انتظار داشت تغییری در شرایط ظاهری زنش ایجاد شود، ولی سعیده بنا نداشت کوچکترین تغییری در ظاهرش و طرز پوشش خود ایجاد کند:
- من طوری لباس میپوشم که احساس راحتی کنم. من ناچار نیستم طبق خوشآمد کسی یا برای اینکه یک آدم بیشعور به خودش حق میدهد، هر طور که خواست با من برخورد کند، در خودم تغییر ایجاد کنم.
بگومگوهایشان شروع شده بود. سعیده به هیچ عنوان قصد کوتاه آمدن نداشت و به حرفهای او توجه نمیکرد.
ناچار دست به دامان پدر و مادرزنش شده بود:
- پدرجان شما که تا این اندازه به هر چیزی مقید هستید و برای هر چیزی اصولی را تعریف کردهاید و مادرجان شما که خودتان حجاب را رعایت میکنید، سعیده را متوجه اشتباهش کنید.
حرفهای آنها مایوسش کرده بود:
- تنها مشکل ما با این دختر همیشه سر همین مساله بود. تو هم اگر حجاب برایت در اولویت بود، باید این را به او میگفتی و با سعیده ازدواج نمیکردی تا اینکه در آینده شاید متوجه اشتباهش شود و بفهمد که حجاب برای او نوعی امنیت است و همیشه کسی را در کنارش ندارد که از او حمایت کند و اصلا این توهینها آیا ارزش دارد که به خاطر بدحجابی باشد؟
در بنبست قرار گرفته بود. همانطور که به سرعت کنار هم زندگیشان را آغاز کرده بودند، به همان سرعت هم از هم فاصله گرفته بودند.
هشت ماه از جداییشان میگذشت. جای خالی زنش را هیچ چیزی نتوانسته بود پر کند. آنقدر به روزهای با او بودن فکر کرده بود که احساس میکرد بدون او در یک جهنم بزرگ و عمیق قرار گرفته است.
هنوز هم زنش را دوست داشت، هنوز هم دلش میخواست کنار او زندگی کند، ولی انگار شدنی نبود. نمیدانست چطور باید این مساله را برای او روشن کند و اولویتها را بشمارد.
حجتالاسلام محمدعلی مطلبی فشارکی / استاد و مدیر حوزه حجه ابن الحسن تهران
یکی از موضوعاتی که جزو ضروریات دین اسلام به شمار میرود، مساله حجاب است. نقش حجاب در تحکیم خانوادهها امری است که تمام مذاهب بر آن صحه گذاشته اند. مساله حجاب از عوامل تحکیمدهنده خانوادهها به شمار میرود. انسانها هر آنچه را که دوست دارند و به آن علاقهمند هستند، آن را محفوظ نگه میدارند و از آن مراقبت میکنند. از سوی دیگر چون جنس زن لطیف و زود آفتپذیر است، به همین خاطر باید حجاب لازم به زنان توصیه شود تا خود را از آفتها و آسیبهای اجتماعی محفوط بدارند. آیات متعدد در این رابطه داریم و همچنین روایات زیادی دلالت بر حجاب میکند و هم از طرف دیگر جزیی از ضروریات دین اسلام شناخته شده است. همه مذاهب دینی در مورد حجاب سخنانی عنوان کردهاند، اگرچه به خاطر تحریف ادیان توسط برخی افراد مساله حجاب کمرنگ شده است، اما نسبت به این موضوع با اهمیت نظراتی داشتهاند. محفوظ بودن از صفات کماله زنان به شمار میرود و عفاف برای زن مومن یکی از وظایف دینی و انسانی محسوب میشود. زنان مومن برای حفظ پاکدامنی و کسب رضایت خدا و رسول خدا(ص) و ابراز بندگی خدا باید برای حفظ امنیت اخلاقی خود و اجتماع ملزم به رعایت مساله حجاب هستند. یکی از پیامهای صریح زندگی حضرت زهرا(س) که الگوی تمام زنان آزاده جهان بودند، اهمیت دادن به حجاب است. این بانوی بزرگوار فوقالعاده به مساله حجاب حساس بودند و اهمیت میدادند. زنان علاوه بر پوشاندن خود باید نسبت به رفتارهای خود دقت داشته باشند و زنان برای امنیت اخلاقی و امنیت اجتماعی و به خاطر اینکه خودشان محفوظ بمانند، باید حجاب را رعایت کنند که خانوادهشان دارای استحکام باشد تا تمام وجود زن محفوظ بماند.
چه بسا خانوادههایی بودهاند که به خاطر اختلاف در مساله حجاب شیرازه زندگیشان از هم پاشیده شده است و اگر به مساله حجاب زنان و مردان پایبند باشند، زندگی خانوادگی دارای پایه و اساس میشود، از این رو دین مبین اسلام به مساله حجاب در زنان اهمیت بسیاری داده است، زیرا عفاف زنان باعث وجود پاکدامنیشان میشود و نگهدارنده خانواده است، بنابراین خانوادهها زمینه پوسیدگی و از بین رفتنشان کاهش پیدا میکند. اما اگر بدحجابی وجود داشته باشد و زنان در اثر بدححجابی به انحراف کشیده شوند و حجاب را رعایت نکرده باشند، جامعه نیز با مشکلاتی روبهرو میشود و جوانان کمتر به مساله ازدواج و تشکیل خانواده اهمیت میدهند.
عاطفه کیانینژاد / روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه
بررسی تناسب و هماهنگی زوجین در تمام جنبهها چه در پوشش ظاهری، چه در عقاید و چه در سیستم تفکر و سبک زندگی مباحث بسیار مهمی هستند که در ثبات یا بیثباتی زندگی زناشویی تاثیر چشمگیری دارد. به علت زمینه مذهبی و فرهنگی ایرانیان مردان و زنان ایرانی به نوع پوشش و حجاب اهمیت فراوانی میدهند، در نتیجه این مساله میتواند در صورت عدم هماهنگی باعث اختلاف زیادی بین طرفین باشد، از طرف دیگر مساله حجاب معیاری است که فرد به فرد ممکن است تغییر داشته باشد و هر فردی به یک نوع پوشش خاص ممکن است عنوان حجاب دهد و نوع دیگری همان نوع پوشش را بدحجابی قلمداد میکند. با وجودی که از نظر مذهبی معیار مشخصی برای حجاب وجود دارد، اما از نظر فرهنگی و عرفی معیار مشخصی برای محجبه بودن یا غیر از آن وجود ندارد و این معیار خانواده به خانواده و فرد به فرد متفاوت است، در نتیجه لازم است زوجها قبل از ازدواج با یکدیگر عقاید خود را بیان کنند و هر کدام چه تعریفی از حجاب دارند را مبنا قرار دهند، از این رو باید نظر یکدیگر را کاملا جویا شوند. البته این موضوع به تنهایی کافی نیست و نیاز به مشاهده رفتاری در موقعیتهای مختلف وجود دارد.
به طور مثال باید در میهمانی، جشن، محیط کار و موقعیتهای دیگر نوع پوشش فرد مورد بررسی قرار گیرد. مبحث بسیار مهمی که وجود دارد این است که بررسی شود آیا نوع حجاب و پوششی که فرد دارد، ریشه در اعتقادات وی دارد یا در بافت خانوادگی و فرهنگی وی که در آن زندگی میکند، زیرا اگر نوع پوشش ریشه در بافت فرهنگی و خانوادگی داشته باشد امکان تغییر آن بعد از ازدواج بسیار زیاد است، اما اگر نوع پوشش ریشه در اعتقادات خود فرد داشته باشد، ثبات بیشتری را انتظار خواهیم داشت. از طرفی ازدواج در سنین پایین پیشبینیپذیری محکمی برای ثبات حجاب در تمام عمر نیست، زیرا معیارهای فردی تا قبل از سن 30 سالگی به شدت تغییر پذیرند و چون هنوز هویت شخص ثبات پیدا نکرده، ممکن است در نوع پوشش خود چه در حجاب و چه در نوع آرایش و چه در سبک و مدل لباسی که میپسندند، تغییرات چشمگیری اتفاق بیفتد. پس هم فاکتور سن و هم مقوله بافت فرهنگی و خانوادگی شخص و ثبات در اعتقادات از مواردی است که باید به آن توجه لازم داشت. از طرفی برخی زوجها در انتخاب خود بر این باورند که با فرد مورد علاقه خود ازدواج کنند و سپس او را مجبور کنند به شکل خاصی لباس بپوشند. چه هدف ما این باشد که فرد را وادار به حجاب داشتن کنیم یا او حجابش را به خاطر ما تغییر دهد، در هر دو صورت با مشکلاتی مواجه خواهیم شد، چون برای تغییر در درجه اول خود آن شخص باید بخواهد تا رفتار خاصی را انجام دهد و از طرفی تغییرات مهم مخصوصا در نوع پوشش آن در سنین بزرگسالی و جوانی تقریبا غیرممکن است. به طور کلی هر نوع تلاش برای تغییر و عدم پذیرش فرد همانگونه که هست باعث اختلافات بسیار زیادی بین زوجها میشود و دوری از آنها را به دنبال دارد. این زوجها لازم است بعد از گرفتن مشاوره تصمیم خود را بگیرند.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.