به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در چهلمین سالگرد دفاع مقدس، سراغ بخشی از خاطرات رزمندگان رفتهایم تا با انتشار آن یاد و نام آنها را گرامی بداریم و بتوانیم بخشی از سختیها و مشکلات این عزیزان را برای نسل آینده نقل کنیم.
حاج مصطفی روحی از شهید بزرگواری از خطه همدان به نام مجتبی کرمی که عضو گردان تکاور بود میگفت: یک روز رزمایشی داشتیم. جایی که مجتبی کرمی بود، انفجاری رخ داد و من دویدم به سمت ایشان. آمبولانس هم آمد. رسیدم بالای سر مجتبی. خیلی هم ترسیده بودم. دیدم که صورتش خونی شده. دو چشمش را به زحمت باز کرد و گفت: آقای روحی من اینجا شهید نمیشوم. محل شهادت من جایی دیگری است.
چند وقت بعد که با هم به سوریه اعزام شدیم، دو روز قبل از عملیات مجتبی کرمی را دیدم. از نیروهای رزمنده در میدان صبحگاه به فاصله دویست متر دور شده و تنها نشسته بود. کنارش رفتم و گفتم: کرمی چه خبر؟ گفت: آقای روحی دو سال پیش یادت هست که در رزمایش مجروح شدم و آمدی بالای سرم و گریه کردی؟ بهت گفتم گریه نکن، محل شهادت من اینجا نیست. حالا به تو میگویم، محل شهادت من اینجاست.
کرمی در همان عملیات که گفته بود به شهادت رسید. به همرزمانش وصیت کرده بود چون من شهید می شوم یک عروسک بخرید و در حرم حضرت رقیه تبرک کنید و برای دختر سه ساله ام ببرید.بگویید از طرف بابا!
منبع: کتاب ازبهشتی تا خانطومان/ برشی از روایت رزمنده مدافع حرم، قباد اصل مرز
انتهای پیام/