به گزارش خبرنگار مهر، نعمت الله فاضلی استاد انسان شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی یادداشتی با عنوان ارباب خودم سر تو بالا کن، به تحلی جامعه شناختی حاجی فیروز پرداخته است:
حاجی فیروز از نمادهای نوروز و «سخنگوی مردمی» اندیشه ایرانی است. با لباسی قرمز و صورتی سیاه در کوچه و خیابان دایره زنگی در دست، ترانه شاد میخواند و از «تأمل»، «ساختن» و «شدن انسانی» میگوید. مردم، «ارباب» اویند، و او، خاک پای مردم حتی فقیرترین شأن. پیامش «شادی»، «امید»، «کار» و «سربلندی» است. حاجی فیروز، جهان بینی انسان ایرانی است که از دل صدها و هزاران سال تاریخ پر فراز و نشیب بیرون آمده است. حاجی فیروز با زبان سادهِ «مردمِ بازار» ترانه میخواند:
ابراب خودم سامبولی بلیکم / ابراب خودم سرتو بالا کن / ابراب خودم از خواب بیدار شو / ارباب خودم همراه ما شو / با بنده که چند صد ساله هستم / دست تو بیار بزار تو دستم / با همدیگه یک صدا بخونیم / بعد از این دیگه با هم بمونیم.
ارباب خودم سرتو بالا کن / ارباب خودم من و نگاه کن / ارباب خودم یک لطف به ما کن / مژده بدم ای مردم بازار / بیدار بشین از خواب دلازار / این مشکله این حقیر هر سال / خیلی سخته تا بیدار بشن مردم بازار
هر سال موقع نوروزی ندای بیداری میزند، یعنی نوروز هنگام بیداری است. هر چند میداند که «خیلی سخته تا بیدار بشن مردم بازار». اما ناامید نیست و هر سال به کوچه و خیابان میآید با «مردم بازار» سخن میگوید و با شادی میخواند که «ابراب خودم از خواب بیدار شو». او «بیداری»، «شادی»، «امید»،» کار» و «همراهی با هم» و «عشق به ایران» را راهبرد اصلی زندگی می بیند. او نماد ایران است، ایرانی که «چند صد ساله» است و اگر دستان مان را در دستش بگذاریم و به این پیام او گوش جان سپاریم که «ابراب خودم فصل بهاره» یعنی فرصتی دوباره برای آغاز کردن و آغازگری، میتوانیم ایران را دوباره بسازیم. البته این ساختن زحمت دارد و همت میطلبد.
برای همین حاجی فیروز ما را دعوت میکند به تلاش و تقلای سختتر و میگوید «ابراب خودم موقع کاره». یعنی باید به ساختن، تولید و آفریدن بیندیشیم. همه باید آوردهای در این جهان بیاوریم و بیافرینیم. یکی کالا میسازد، یکی کلمات، و یکی دیگر خدمات و همه با هم «خود» را و «وطن» را و انسانیت مان را میسازیم. این همان چیزی است باید برایش تصمیم بگیریم و ناامید نشویم. در جهان بینی حاجی فیروز این ساختن و «تقلای برای وجود» در فضایی از امید و شادی ممکن میشود. به قول حاجی فیروز «ابراب خودم چرا نمی خندی». خنده حاجی فیروز، خندیدن نیست، شیوهای از دیدن و نگریستن به خود، جامعه و جهان است؛ شیوهای که امکانها را می بیند و بر قابلیت انسان برای ساختن، ایمان دارد. باری، با همه سختیها، دست در دست هم میگذاریم و سالی تازه را آغاز میکنیم و با همه فلاکتهای این روزگار کرونایی و تحریم، همراه با حاجی فیروز میسراییم «ابراب خودم سر تو را بالا کن».