این دزد تکرو حرفهایی دارد که شنیدنی است.بذلهگویی میکند اما دل پردردی دارد، از ازدواج افیونیاش خاطراتی دارد که شنیدنی است! همیشه به تنهایی کیفقاپی میکرد تا اینکه با دوستانش به زورگیری ال90 یک مسافر غریبه دست زد.
به گزارش اختصاصی رکنا، چند ماه پیش مردی با چهرهای نگران و در حالی که ترس در چشمانش موج میزد به کلانتری رفت و از زورگیری و سرقت خودرویش از سوی 2 دزد پرده برداشت.
حسین 25 ساله که ادعا دارد به خاطر بچهاش تنها در کیف قاپی توبه کرده با خنده و آرامش در انتظار آغوش گرفتن بچهاش است و عامل همه بدبختیهایش را پدر و مادر معتادش میداند.
شنیدم کیفقاپ زبردستی هستی؟
همیشه به تنهایی کیفقاپی میکردم و همدست نداشتم، یعنی با یه دست میقاپیدم و با دست دیگر رانندگی میکردم اما توبه کردم!
توبه کردی؟
از سال گذشته که فهمیدم همسرم پا به ماه است از موتورسواری و کیفقاپی توبه کردم.
پس از کجا درآمد داشتی؟
مواد فروشی میکردم.
پول تهیه اولیه مواد را از کجا آوردی؟
از روی اعتباری که داشتم مواد میگرفتم و بعد پولش را پس میدادم که دستگیر شدم.
چطور دستگیر شدی؟
در حال فروش مواد در پارک ترمینال جنوب بودم که ماموران لباس شخصی به بهانه خرید مواد سمتم آمدند، با اینکه میدانستم پلیس هستند فرار نکردم و به جای پول مواد دستبند قشنگ به دستم خورد.
از ماجرای ال 90 بگو؟
هیچی، مواد میفروختیم که دوست عزیزم مهدی گفت یک ماشین دربستی گرفتم برای اراک منم گفتم ماجرا چیه که گفت ماشیندزدی، من هم حرفش رو زمین نزدم و با گاز اشکآور و بدون خونریزی و درگیری ال 90 سفیدرنگ را دزدیدیم.
با ماشین هم کیفقاپی کردی؟
قصد دزدی نداشتم اما وقتی کیف پرپول میدیدیم سنسورهای مغزی میرفت رو حالت ویبره و باعث میشد کیفقاپی کنم.
طعمههایت را چطور شناسایی میکردی؟
بوی پول را حس میکنم و کیف پرپول میبینم مغزم ویبره میزنه که منم برای ساکت کردنش دست به دزدی میزنم.
چرا مدارک را پس میدادی؟
من دزد خوبی هستم و در ازای پس دادن مدارک از طعمههایم پول میگیرم و همیشه یک کارت عابربانک طعمهها برای اطمینان از پرداخت پول پیش من بود.
همسرت هم دزدی میکرد؟
نه، یک روز تصمیم گرفتم با همسر عزیزم بریم دوردور که کیف خانم پرادوسوار باعث شد تا ویبره دزدیام راه بیفتد که از همسرم خواستم یک لحظه داخل ماشین بنشیند تا پول شام را جفت و جور کنم. من نیز با گاز اشکآور رفتم و بدون درگیری کیف رو قاپیدم و جای همه شماها خالی با همسرم به رستوران گرانقیمتی رفتیم و دلی از عزا درآوردیم.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
پدرزن عزیزم مشتری موادم بود و دخترش نیز شیشه میکشید. مادرم نیز در کنار آنها مواد میکشید که یک بار در جمع بزم شیشه تصمیم به ازدواج با «الهام» گرفتم و با هم سر سفره عقد نشستیم.
چرا شیشهای شدی؟
وقتی چشمانم را باز کردم دیدم پدر و مادر مهربانم همیشه مواد میکشند و ما نیز اون وسط جولان میدادیم تا اینکه بهخاطر تصادف به کانون اصلاح و تربیت رفتم و پس از آزادی چون نمیتوانستم سیاهی افیون را ببینم خودم نیز پشت دود شیشه پنهان کردم.
با پول دزدی چه میکردی؟
همه را میخوردم و خرج خودم میکردم و بعضی اوقات به بچههایی که پول نداشتند و خانوادهشان قدرت خرج کردن نداشتند میدادم تا مثل من حتی بهخاطر پفک خریدن و استخر رفتن عقدهای نشوند.
بعد از آزادی چه میکنی؟
دیگر سراغ دزدی نمیروم و فقط دنبال پول حلال میروم. دیگر از دزدی و زندانی شدن خسته شدهام و همه وقتم را برای همسر و بچهام میگذارم.
چه کاری بلدی؟
چای فروشی در ترمینال جوابگو است.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.