به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حضرت علی بن الحسین فرزند بزرگ امام حسین علیهالسلام مشهور به علی اکبر از جمله شیعیان بزرگواری است که همراه با کاروان اباعبدالله از مدینه بسوی کربلا رهسپار شد و در معیّت امام عالَم، به درجاتی دست یافت که برترین خوبان عالم در حسرت آن به سر میبرند؛ نوع رفتار آن بزرگوار در قبال امام و نیز جملات امام حسین علیهالسلام در حق فرزند بزرگوارش، گویای مرتبۀ بالای علی اکبر (علیهالسلام) است.
به عنوان نمونه کاروان امام حسین علیهالسلام در ادامه راه کربلا به سرزمین «ثعلبیّه» رسیدند. مقارن ظهر بود، امام علیهالسلام اندکى خوابید. پس از لحظهاى بیدار شد و فرمود: صدایی را شنیدم که مىگفت: «شما شتابان مىروید، اما مرگ شما را زودتر به سوى بهشت مىبرد.» قَدْ رَأَیْتُ هَاتِفاً یَقُولُ أَنْتُمْ تُسْرِعُونَ وَ الْمَنَایَا تُسْرِعُ بِکُمْ إِلَى الْجَنَّة
فرزندش على اکبر علیهالسلام عرض کرد «یَا أَبَهْ أَ فَلَسْنَا عَلَى الْحَق؛ اى پدر، آیا ما بر حق نیستیم؟» امام حسین علیه السلام فرمود «بَلَى یَا بُنَیَّ وَ اللَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ مَرْجِعُ الْعِبَاد» یعنی بله اى پسرم، سوگند به خداوندى که همه بندگان به سوى او بازگردند، ما بر حق هستیم.» على اکبر عرض کرد «یا أبت، اذن لا نبالى بالموت، اى پدر، بنا بر این باکى از مرگ نداریم.» امام حسین علیهالسلام فرمود «پسر جانم، خداوند بهترین پاداش نیکى که از ناحیه پدر به او داده مىشود به تو عنایت فرماید.»
2ـ دومین نمونه زمانی است که یاران امام حسین علیهالسلام همه به شهادت رسیدند و جز خاندانش کسى باقى نماند. در این هنگام على اکبر علیهالسلام براى رفتن به میدان آماده شد. او داراى زیباترین چهره، و نیکوترین سیرت بود، از پدرش اجازه رفتن به میدان طلبید، امام به او اجازه داد، سپس نگاهى مأیوسانه به قد و قامت على اکبر کرد و چشمانش را به زیر افکند و گریه کرد. آنگاه گفت «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ ص وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ ...» یعنی خدایا گواه باش، جوانى که در صورت و سیرت، ظاهر و باطن و گفتار، شبیه ترین مردم به رسولت پیامبر بود و هر گاه مشتاق دیدار پیامبرت مىشدیم، به این جوان نگاه مىکردیم، براى جنگیدن با این مردم رهسپار شد.
امام حسین علیهالسلام صدا زد «اى پسر سعد، خدا ریشه رحم تو را قطع کند، همان گونه تو رحم مرا قطع مىکنى.» على اکبر علیه السلام به دشمنان حمله کرد و جنگ سختى با آنها کرد، گروه بسیارى از آنها را به خاک هلاکت افکند، سپس نزد پدر بازگشت و صدا زد: یا أبت، العطش قد قتلنى، و ثقل الحدید قد اجهدنى، فهل الى شربة ماء من سبیل؟ اى بابا، شدّت تشنگى جانم را به لب رسانده، و سنگینى اسلحه، مرا به زحمت انداخته، آیا جرعه آبى هست که به دستم رسد؟ امام حسین علیهالسلام گریه کرد و فرمود: وا غوثاه، یا بنىّ من این آتى بالماء. ..، آه از بى پناهى، اى پسر جانم از کجا آب بیاورم، برو اندکى با دشمنان جنگ کن، چقدر نزدیک است که با جدّت محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم دیدار کنى، او با کاسهاى پر از آب، تو را سیراب خواهد کرد، که پس از آن هرگز تشنگى وجود ندارد. على اکبر علیهالسلام به میدان بازگشت و جنگ بسیار شدید و نمایانى کرد، سرانجام منقذ بن مرّه عبدى آن حضرت را هدف تیر قرار داد، همین تیر موجب افتادن على اکبر علیه السلام بر زمین شد، صدا زد یا ابتاه، علیک منّى السّلام، هذا جدّى یقرؤک السّلام و یقول لک: عجّل القدوم علینا، اى بابا! آخرین سلامم بر تو باد، اینک این جدّم است که سلام به تو مىرساند و به تو مىفرماید: زودتر به سوى ما بیا.
«ثمّ شهق شهقة فمات، سپس صیحهاى بلند زد و جان سپرد» امام حسین به بالین على اکبر آمد (دید از دنیا رفته است) به بالین او نشست و خم شد، «و وضع خدّه على خدّه». ، و گونه خود را برگونه على اکبر نهاد.» آنگاه فرمود: قتل اللَّه قوما قتلوک، ما اجرأهم على اللَّه، و على انتهاک حرمة رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم على الدّنیا بعدک العفا؛ خدا بکشد آن مردمى که تو را کشتند، چقدر آنها بر خدا و هتک حرمت رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم، گستاخى نمودند، بعد از تو خاک بر سر دنیا.