به گزارش خبرگزاری فارس از شهرکرد، وقتی وارد روستا شدم اولین تصویری که نظرم را به خود جلب کرد کودکانی با چهرههای معصوم بود که مشغول بازی بودند، هیچ خبری از زنان روستا نبود که معمولا در این ساعت از روز در کوچه پرسه میزنند و یا مشغول حرف زدن باهم هستند.
جلو رفتم و از بچهها پرسیدم که خانم صالحی را کجا میتوانم پیدا کنم اما ظاهرا او را نمیشناختند و من بیشتر توضیح دادم که فیروزه خانوم را میگویم که در اینجا کارگاه تولیدی دارد.
روستای بهرام آباد
با این توضیحات خیلی زود او را شناختند در حین صحبت با بچهها بودم که بانویی سالخورده با کمری خمیده و با کمک عصا خود را به ما رساند و با لهجه شیرینش پرسید دخترم دنبال چه کسی میگردی؟
نگاهش کردم صورتی پر از چین و چروک و سبزه گونه و دوستداشتنی داشت او من را یاد مادربزرگم انداخت که چندین سال است از وجود گرمش در زندگی محروم هستم، با لبخند به من نگاه میکرد و من را دخترم خطاب کرد، به او گفتم دنبال خانم سیده فیروزه صالحیفر میگردم به ما گفتهاند در روستای بهرامآباد کارگاه تولیدی دارد.
تا اسمش را شنید اشک در چشمان جمع و برقی در آنها نمایان شد و شروع کرد به دعا کردن خدا خیرش دهد این خانوم باعث شد زنان این روستا و چند روستای دیگر نان هنر دست خود را بخورند و در این روزگار سخت گذر روزگارشان سختتر نشود.
از او پرسیدم از کدام سمت باید بروم تا به کارگاه تولیدی خانم صالحی برسم و او که تاب ایستادن نداشت روی پله یکی از خانهها نشست و با عصایش اشاره کرد انتهای این کوچه کارگاه سیده خانوم است از او خداحافظی کردم و مسیرم را از داخل کوچه ادامه دادم.
ورود به کارگاه
روز قبلش با خانم صالحی تلفنی هماهنگ کرده بودم وقتی مجدد با او تماس گرفتم و گفتم نزدیک کارگاه هستم بلافاصله در انتهای کوچه او را دیدم.
بعد از یک چاق سلامتی آن هم از فاصله دور من را به داخل دعوت کرد و اطمینان داد همه جا ضدعفونی شده و تمیز است و تا پایان گفتوگو کسی داخل نخواهد آمد.
وقتی نشستم تا نفسی تازه کنم بلافاصله با چایی و شیرینی به سمتم آمد و چه خوش برخورد و مهربان بود، سینی پذیرایی را روی میز چوبی قهوهای رنگ گذاشت و خودش با فاصله از من نشست و تعارف گرمی کرد.
از او خواستم از کارش بگوید و اینکه چه کاری انجام داده است که اینگونه به دلها نشسته است.
همیشه از یک جا نشستن و بیکاری و بالا پایین کردن کانالهای تلویزیون بدم میآمد
سیده فیروزه صالحیفر هستم، همیشه از یک جا نشستن و بیکاری و بالا پایین کردن کانالهای تلویزیون بدم میآمد. از سال 91 با رفتن به کلاسهای سرمهدوزی خانم حیدری یادگیری را آغاز کردم و به مرور زمان در کارم پیشرفت کردم و بعد از گرفتن مدرک از سازمان میراث فرهنگی و صنایعدستی یک وام از صندوق کارآفرینی گرفتم و یک کارگاه خانگی راهاندازی کردم.
محصولات خود را برای فروش به شهرهای دیگر میفرستادم، سال 95 در رشته معماری سنتی وارد دانشگاه شدم و این رشته چون با طرحهای هندسی و نقوش ارتباط داشت بسیار باعث پیشرفت من شد.
ترمههایی که برای کارم استفاده میشد را خودم طراحی میکردم ، نمونه کارهایم به دلیل جذابیت بالایی که داشت به تهران ارسال میشد.
بعد از مدتی با گرفتن تسهیلات در بخش اشتغال روستایی با راهاندازی یک کارگاه در روستای بهرامآباد شهرستان شهرکرد مشغول به کار شدم.
در حال حاضر 4 نیروی ثابت و 15 دوزنده دارم که سفارشها را برایم آماده میکنند.
آسیب کرونا به کارگاه خانم صالحیفر
قبل از شیوع کرونا شرایط بسیار خوبی داشتیم اما در حال حاضر بازار فروش بسیار کساد شده است.
از بسیاری از روستاها و شهرهایی چون کیان و طاقانک دوزنده دارم خیلی از بانوان از این هنر استقبال میکنند مخصوصا زنان روستایی که بسیار متواضع، کمتوقع و خونگرم هستند و دغدغههای یک زن شهری را ندارند.
آمادگی همکاری با نهادهای کمیتهامداد و بهزیستی را دارم
در حال حاضر هم آمادگی همکاری با نهادهای حمایتی را به منظور آموزش مددجویانشان دارم تا از این طریق بتوانم دینم را به زنان سرزمینم ادا کنم و هیچ از این مسئولیت اجتماعی غافل نشدهام که هر آنچه از دستم برمیآید برای این افراد انجام بدهم.
هیچ محدودیتی در این زمینه ندارم و این موضوع نیازمند تعامل بیشتر ما و نهادهای حمایتی چون بهزیستی و کمیته امداد است.
از آن جایی که در این رشته درآمدزایی خوبی وجود دارد میتواند باعث اشتغال مددجویان شود تا به مرور زمان از چتر حمایتی این نهادها خارج شوند و برای خود کسب و کار ایجاد کنند.
از ابتدای کارم در آموزشگاه و دانشگاه شاگردان زیادی را آموزش دادهام که دیگر آمارش از دستم در رفته است.
این کار برای یک خانم صرفه زیادی دارد از طرفی قیمت مواداولیه بالا رفته و از طرف دیگر دستمزد دوزنده هم افزایش یافته است.
میتواند به عنوان کمکخرجی در منزل استفاده شود و برای بانوان روستایی بسیار خوب است.
از ابتدای شروع کارم همسر مرحومم پشتیبانم بود
از همان ابتدا با عشق و علاقه کارم را آغاز کردم و در تمام مراحل همسرم که خدا رحمتش کند پشتیبان و همراهم بود، بسیار تشویقم میکرد به طوری که با تمام سختیهایی که بود از کارم ناامید نشدم.
یادم میآید در همان اوایل کار دست راستم دچار شکستگی شد اما امید و توکلم به خدا را از دست ندادم.
چایی که دیگر بخاری نداشت
در حین صحبتهایش بی اختیار به ساعت مچیام نگاه کردم یک ساعتی میشد که گرم صحبت بودیم وقتی خانم صالحیفر متوجه نگاه من به ساعت شد صورتش سرخ شد و از من عذرخواهی کرد که گرم حرف زدن شده و با یادآوری خاطرات گذشته گذر زمان را متوجه نشده است.
دوباره تعارف گرمی به استکان کمرباریک چایی که حالا دیگر بخاری نداشت کرد و گفت چاییتان سرد شده است بگذارید عوضش کنم اما من که عجله داشتم مابقی صحبتهای ایشان را بشنوم گفتم نه ممنونم همین خوب است و از او خواستم ادامه بدهد.
اینجا کسی بیکار نیست که وقت خود را در کوچه و خیابان یا حتی فضای مجازی تلف کند زنان روستا صبحها مشغول کار خانه هستند و بعدازظهرها و شبها کار سرمهدوزی را انجام میدهند.
وقتی از خانم صالحیفر سراغ زنان روستا را گرفتم به من گفت اینجا کسی بیکار نیست که وقت خود را در کوچه و خیابان یا حتی فضای مجازی تلف کند زنان روستا صبحها مشغول کار خانه هستند و بعدازظهرها و شبها کار سرمهدوزی را انجام میدهند.
در بسیاری از روستاهایی که من دوزنده دارم به همین شکل است در این یک سالی که کرونا آمده و اوضاع ما را کساد کرده تا حدودی فروش ما کم شده ولی قبل از آن اوضاع خیلی خوب بود.
بازاریابی برای فروش محصولات صنایعدستی در استان ما بسیار ضعیف است
در این کار آدم از جان مایه میگذارد، به کارگیری مداوم چشم و دست و نشستنهای طولانی از جمله سختیهای این کار محسوب میشود و کار آسانی نیست.
هنرهای صنایعدستی در استان ما در حدود 6 ماه از سال وضعیت تولید خوبی دارند اما در 6 ماه دوم باید بازار فروش مناسب فراهم شود که این امکان برای تولیدات ما بسیار کم است.
گلایه از دولتی که حمایت نمیکند
من کارت بازرگانی دارم که میتوانم در حوزه صادرات هم فعالیت کنم اما هیچ حمایت دولتی از من صورت نمیگیرد چندین نمایشگاه در استانهای دیگر شرکت کردهایم اما چون حمایتی از ما نشده است نتوانستیم برای صادرات اقدام کنیم.
بازار استانی برای محصولات ما اشباع شده است و ما تنها میتوانیم تولیدکننده باشیم و باید برای فروش به بازار استانهای دیگر و خارج از کشور نگاه کنیم.
مواد اولیه را به سختی فراهم میکنیم
در خصوص تهیه مواداولیه بسیار مشکل داریم چون باید از خارج کشور وارد شود اولا که قیمت بسیار نوسان دارد و دوم اینکه که این میزان مواد اولیه پاسخگوی تولید ما نیست.
در این خصوص نیز باید دولت از تولیدکننده با اعطای تسهیلات حمایت کند؛ مانع اصلی کار ما مشکلات مالی است که اگر این تنگناهای مالی برطرف شود من افراد بیشتری را به کار میگیرم و از طرفی اشتغال خانگی افزایش پیدا میکند و همین انگیزه زندگی را در بین خانوادهها دوچندان میکند چون بسیاری از زندگیها به خاطر همین مشکلات مالی بهم خورده است.
متاسفانه اگر بازار فروش نباشد تولیدکننده بعد از مدتی دلسرد میشود و نمیتواند سفارش بگیرد و از طرفی هم نمیتواند نیاز مالی دوزندهها را تأمین کند.
خانم صالحیفر معتقد است اهمیت دادن به اشتغالهای خرد در وضعیت فعلی کشور میتواند منبع درآمد خوبی برای خانوادهها باشد.
بعد از تمام شدن حرفهایمان به خانم صالحی قول دادم در خصوص مشکلات بازار فروش و مواداولیه که مشکل اکثر هنرمندان صنایعدستی استان است از میراث فرهنگی پیگیر شوم.
انتهای پیام/68024/م/ی