به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، نوروز سال گذشته و امسال به دلیل وجود شرایط خاص و رعایت پروتکلها اغلب افراد در خانه مانده و از دید و بازدیدهای مرسوم سالهای پیشین خبری نیست. همین موضوع فرصتی فراهم میکند تا این رسانه برای مخاطبان ایام تعطیل کتابهایی را برای مطالعه با عنوان «ریز مطالعه» پیشنهاد دهد؛ کتابهای کوچک و کمحجمی که میشود یک روزه آنها را خواند.
در این مجال به کتاب «از چیزی که نمیترسیدم» زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی میپردازیم و برای نوروز ۱۴۰۰ پیشنهاد میکنیم پس برای آشنایی ابتدایی کتاب را معرفی میکنیم.
مطالعه این کتاب نشان میدهد شهید حاجقاسم سلیمانی در هیچیک از مراحل زندگی خود از محرومیت تا مبارزه، ترسی به دل راه نداد.
زینب سلیمانی کتاب حاضر را اینگونه توصیف میکند: کتاب «از چیزی نمیترسیدم» زندگینامهای است که حاج قاسم با دست مجروحش نوشته است. این داستان شخصیت مردی است که از دل روستایی دور افتاده در کرمان که چند دوره از زندگی ساده و گیرای خودش را برایتان روایت کرده است. این داستان شکل گیری مردی است که از چوپانی به جایگاهی رسید به بلندای آسمان ها، خیلی دوست دارم آنان که حاج قاسم را در لباس نظامی دیدند بدانند که او چگونه بزرگ شد. «از چیزی نمیترسیدم» آغاز رسالتی عظیم از شناختن مردی بزرگ است.
خواندن خاطرات خودنوشت حاج قاسم از کودکی و نوجوانی یک چیز را خیلی خوب توی ذهن مخاطب جا میاندازد. برای انجامدادن کارهای بزرگ حتماً نیازی به یال و کوپال و بزرگزادگی و آقازادگی و کورباش و دورباش نیست. کافی است بنده خوب خدا باشی. آنجایی که به خواست خدا آگاه هستی، آگاهانه راه او را بروی و آنجایی هم که به خواست او آگاه نیستی، گوش به ندای پاک فطرت بدهی و از چیزی نترسی.
اینجور اگر شد، خدا هم شرح صدر میدهد که به استقبال غمهای بزرگ بروی و شانهات را هم قوت میبخشد که تن به زیر بار امانتش بدهی. اسمت بزرگ میشود چون راهورِ یک راه بزرگ شدهای. اینجور اگر شد، زندگیات در دهه پنجم و ششم زندگی، ادامه طبیعی همان مسیر پاک و بیآلایشِ دوازده سیزده سالگیات است. ولو آنکه سال ۵۵ باشد و وسط کرمان و دور از سایه پدر و مادرِ عشایر، امّا باصفا و با خدایی که در روستا زندگی میگذرانند و یک عمر به حکم ندای پاک فطرتشان، پا کج نگذاشتهاند.
هر مخاطبی پس از مطالعه این کتاب در مییابد حاج قاسم در رفاه نزیست، بلکه این سر نترس او از زندگی در شرایط محرومیت قوام یافته است، اما همین محرومیت موجب نداشتن مهمان در خانه آنها نمیشد.
او در نوشتههایش به مهماننوازیهای پدر و مادر خود اشاره میکند به اینکه سالی چندبار بیشتر برنج نمیخوردهاند و تنها زمان حضور مهمان در خانه، زمان خوشحالی بچهها بوده، چون بهترین غذا را بهخاطر مهمان طبخ میکردهاند.
شهید سلیمانی در جایی به خوردن بیسکویت برای اولین بار در مدرسه بهواسطه اعطای بیسکویت به دانشآموزان خبر میدهد و از آن به عنوان اولین تجربه خوردن بیسکویت یاد میکند و مینویسد که هنوز شیرینی طعم آن بیسکویت را در کام خود دارد.
برای شناخت بخشی از زندگی ناشناخته حاج قاسم، این کتاب میتواند کمک بزرگی به خوانندگان کند.
انتهای پیام/