در دورترین نقطه قاره کهن، امروز مدلی از توسعه اقتصادی به بار نشسته که از شگفتیهای جهان به حساب میآید. پسند مخالفان و رقیبان «چین جدید» هر چه باشد اما شواهد علمی و عینی میگوید افسانه خیزش «اژدها» به واقعیت پیوست.
آمار توسعه شتابان چین که با امضای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول منتشر شده اذعان میکند چینیها راه دور و دشوار توسعه را در زمانی اندک پیمودند. آنها به طور متوسط ظرف 43 سال اخیر(شروع اصلاحات اقتصادی از سال 1978) رشد اقتصادی خیرهکنندهای را به نام خود ثبت کردهاند و سرانجام با رساندن سطح تولید ناخالص داخلی خود به بیش از 15000 میلیارد دلار توانستند برای 783 میلیون نفر از جمعیت خویش اشتغال آفرینی کرده و میزان بیکاری را به کمترین سطح ممکن یعنی 4.2 درصد کاهش دهند. میزان ذخیره ارزی پکن در سال جاری(2021) تا ۳ هزار و 220 میلیارد دلار افزایش یافت.
توسعه شتابان چین همچنان از معماها و مجهولات سیاسی دوران ماست. کشوری که حتی در نیمه دوم قرن ۲۰ متکی بر کشاورزی بود، با یک چرخش تاریخی به قطب صنعتی و تجاری تبدیل شد. دولتمردان پکن توان مدیریت خویش را به رخ حریفانشان میکشند و میگویند در بطن جامعهای با یک میلیارد و 500 میلیون نفر توانستهاند بزرگترین منبع نیروی کار ماهر را بپرورانند تا آنجا که بیش از 20 درصد سهم تولید ناخالص ملی جهان را از آن خود سازند.
در عرصه روابط بین الملل امروز، ظهور «چین جدید» یکی از نشانه ها و نمادهای تغییر قطب بندی قدرت جهانی به حساب می آید. اگر قرن 14 دوران سیادت امریکا و اروپا بود، در قرن 15 خورشیدی این نسل و نژاد زرد است که آسیا را به کانون رقابت تبدیل کرده است. چین که دیروز مرکز ثقل قدرت را ازفراسوی آتلانتیک به منطقه پاسیفیک کشانده بود، حالا با امضای توافقنامه 500 میلیارد دلاری 25 ساله با کشوری که تحریمهای ناجوانمردانه غرب و مدیران غربگرا آن را به دشواری انداخته بودند، قدرت خود را تا خلیج فارس گسترش داد تا به همراه تهران، ضربهای حیثیتی به ایالات متحده وارد کرده باشد.
هر اندازه تجربه توسعه ژاپن و کره جنوبی و هند، شباهت و همانندی با نظامهای مدرن غرب دارد اما مدل پیشرفت چین یک استثنا مینماید. تفاوت و شگفتی مدل رشد چین آنجاست که رهبران پکن پایه یک تمدن اقتصادی لیبرال را بر شانه یک نظام کاملا ایدئولوژیک کمونیست استوار کردند.
امروز، سکان هدایت ماشین توسعه چین در دست نسلی از رهبران سیاسی است که همچنان نشان سرخ انقلاب ۱۹۴۹ بر سینه دارند. «شی جین پنگ» به مثابۀ نماد نسل پنجم سران چین همچنان زیر تصویر مزین به چهره رهبر انقلاب مارکسیستی با فرستادگان قدرتها به مذاکره مینشیند. همین طور پرچمی که علامت سوسیالیستیترین انقلاب آسیاست، نماد ثابت همه نهادهای حکومتی و مردمی است. تلفیق شگفتانگیز سه عنصر نظام کاملا ایدئولوژیک با نظام کاملا آزاد اقتصادی و دیپلماسی کاملا پراگماتیستی(عملگرا) معجونی است که باید به عنوان هنر بیمانند نسل زمامداران امروز چین از آن یاد شود.
نگارنده در سفری که چندی پیش به سرزمین افسانهها و اژدهاها داشت، در صحنه اقتصاد همه محصولات و مظاهر جهان مدرن را به چشم دید؛ اما معماران «چین نوین» در جاده توسعه و پیشرفت توانسته بودند همه عناصر دنیای مدرن را بومی کنند؛ به عبارت دقیقتر، جامعه چین مدرنیزه شده است بی آنکه زبان، ملیگرایی و فرهنگ و در یک کلام هویت خویش را تغییر دهد.
چین جدید در جایگاه یکی از قطب های قدرت جهانی نیازمند شناخت تازه است شناختی به دور از پیرایه ها و تعصبات. در نگاهی از نمای نزدیک، جامعه چین متفاوت از آن چیزی است که بسیاری از ما تصور می کنیم. تصویر ذهنی ما از این قدرت برگرفته از قضاوتی است که اغلب از رهگذر داد و ستد محدود اقتصادی کشورمان و جنسهای اعلب نامرغوب وارداتی یا کشمکشهای سیاسی طرف های غربی ـ بویژه در دوران ریاست جمهوری ترامپ و بایدن ـ با این قدرت به دست آمده است.
اما ورود چینی ها به دروازه رقابت و توسعه اقتصادی از گذرگاهی انجام می گیرد که نخبگان سیاسی این کشور آن را ساخته اند. هنوز بعد از گذشت بیش از 4 دهه از آغاز رنسانس اقتصادی چین ردپای تصمیم و اراده نخبگان در همه شؤون و اجزای اقتصاد این کشور نمایان است. چرخش اقتصاد چین به سمت جهان آزاد را یک «کشف بزرگ» بدانیم یا «شانس بزرگ»، در هر دو حال نتیجه اش این شده که امروز، اقتصاد در جهان بینی چینی ها در جایگاه مبرمترین اصل حیات بشری نشسته است.
امروز اقتصاد فقط ترجیعبند سخنان سیاستمداران حزب کمونیست چین نیست بلکه هر شهروند آن کشور به چیزی جز کسب سود و سرمایه نمی اندیشد. سرمایه به صورت ذاتی امروز به یک ارزش فراگیر در سطح حکومت و جامعه چین تبدیل شده است.
مجموعه تصمیم هایی که حزب حاکم و دولت پکن اتخاذ کرده، چین را به کارگاه بزرگ فعالیت های صنعتی و خدماتی تبدیل کرده است. آمارها به روشنی از یک انقلاب در عرصه سرمایه گذاری چین حکایت دارد، در بازه زمانی 43 ساله (یعنی 2021-1978) پکن توانسته سرمایه گذاری مستقیم خارجی را از ۴۳۰ میلیون دلار به رقم اعجابآور 720 میلیارد دلار برساند.
در میدان بزرگ تجارت و سرمایه گذاری هیچ شرکت امریکایی و اروپایی غایب نیست. اتفاق جالب تر این است که محوریت سرمایه گذاری از پکن فراتر رفته است و قریب به اتفاق ۲۲ استان و چند منطقه خودمختار چین اکنون پذیرای خیل سرمایه گذاران و تجار خارجیاند. این، حکایتی آشنا برای ایرانیهاست که در یک دهه اخیر شهرهای بزرگ چین از تیانجین و شانگهای گرفته تا شنژن و چنگدو را بعنوان مقصد فعالیت تجاری خویش برگزیده اند.
اما چه شد که ایران و چین به چنین توافق بزرگی دست یافتند؟
ایران نه ضدغرب است نه شرقگرا؛ ایران در دیپلماسی اقتصادی به دنبال حفظ استقلال، عزت و آزادگی خود است؛ چیزی که غربیها هرگز نمیپذیرند و قصدشان از ارتباط با تمام کشورها استثمار و استعمار و به بردگی کشیدنشان است؛موضوعی که اگرچه رژیم منحوس پهلوی با افتخار حاضر به انجام آن بود ولی هرگز از سوی یک جامعه بالغ 43 ساله انقلابی پذیرفتنی نیست که از جنگ تحمیلی با 300 هزار شهید تا تروریسم اقتصادی و تحریم 40 ساله را با پیروزی پشت سر گذاشته و اگر مدیران مدبر، کاربلد و لایق اجرایی داشت، یقینا امروز جایگاهی به مراتب بالاتر داشته و این همه گره اقتصادی و معیشتی را مردم مجبور نبودند تحمل کنند.
از سوی مقابل چین هم در 5 سال اخیر با برآمدن یک تاجر دیوانه در آمریکا و سپس جانشین وی که در سیاست خارجی فرق چندانی با او ندارد، نیاز به شریکی قابل اطمینان و کشوری برای سرمایهگذاری اقتصادی داشت که به ایران رسید. اما چرا ایران؟
۱- امنترین کشور غرب آسیا و شمال آفریقا برای سرمایهگذاری: رهبران پکن این آموزه علم اقتصاد را با زیرکی فراگرفته اند که سرمایه در نقطه ای استقرار می یابد و شکوفا میشود که امنیت و آرامش بر آن حاکم باشد. ایران امروز یکی از نواحی امن در نظر صاحبان سرمایه و صنعت است. در پی توافق برجام، چین هجوم سرمایهگذاران البته ترسو و ناجوانمرد اروپایی به بازار ایران را مشاهده کرد و اگر تحریمها و تهدیدهای آمریکا و بدعهدی ذلیلانه اروپا نبود، غرب سرمایهگذاری وسیعی در ایران میکرد، البته با همان شرایط که گفته شد؛ به نیت استعمار ایران با همراهی مدیران غربگرا.
از سوی دیگر گرچه چین در امارات، سعودی، عراق و چند کشور دیگر منطقه نیز سرمایهگذاری کرده ولی اولا تعدادی از این کشورها از نظر امنیت در شرایط مناسبی قرار ندارند؛ ثانیا بغداد بعد از گذشت 2 سال از امضای قرارداد با پکن همچنان مجوز(!) آمریکا را نگرفته است و ثانیا سعودی، امارات و اغلب کشورهای منطقه میان آمریکا و چین یقینا سمت آمریکا را میگیرند از این رو قابل اعتماد کامل نیستند در حالی که ایران کشوری ظلمستیز است که هرگز به واشنگتن باج نمیدهد و وسط قرارداد آن را با فشار آمریکاییها ملغی نمیکند.
۲- رفع موانع: مجلس شورای اسلامی و نهاد قضایی کشورمان در خدمت بخش سرمایهگذاری هستند. 2 قوه مذکور، برای بهبود فضای کسب و کار با تصویب قوانین(در مجلس) و قطع کردن دست مفسدان(قوه قضائیه) در حال انجام اصلاحات گسترده در شرکتهای دولتی، سیستم مالیاتی، نظام بانکی و پولی و نیز دیوانسالاری اداریاند. این کارها اگرچه از سوی برخی سران دولت، تبلیغاتی و بیتأثیر و حتی موجب فرار سرمایه(!) معرفی شد، به شدت مورد استقبال سرمایهگذاران خارجی و مردم قرار گرفت. چین میخواهد در جایی سرمایهگذاری کند که سرمایهاش با موانع دست و پاگیر روبرو نباشد.
3| انعطاف: به گفته ناظران تجاری، برخورداری از یک دستگاه تصمیمگیری متمرکز و در عین حال انعطافپذیر مزیت بزرگ جمهوری اسلامی است. با بروز هر بحران و خلل، نظام برای بازگرداندن اعتماد و آرامش به سرمایهگذاران و بخش خصوصی مداخله میکند. ماجرای مداخلات مفید نظام اسلامی برای تنظیم بازار، جلوگیری از فروپاشی کامل بورس و برخورد با فاسدان حتی اگر در بالاترین مقامات اجرایی، قضایی و مالی باشند، به خاطره ای ماندگار برای اهل تجارت تبدیل شده است.
4- نیروی جوان و در اوج بهرهوری کار: چینیها معجزه اشتغالآفرینی برای حدود ۸۰۰ میلیون نفر را عمدتا با ایجاد بخش بالنده خدمات خلق کردند؛ نقطه عطف تحول در ساختار اقتصاد چین نیز همین جاست که آنها با شکستن ساختار سنتی اقتصاد، میدان را برای ظهور بخش توانمند خدمات مهیا کردند. در حال حاضر وجود تعداد بالای نیروی انسانی جوان و میانسالان باتجربه و پخته متولد دهههای 50، 60 و 70، تحصیلکرده و فنی، از منابع عمده ایران است همچنانکه چرخه گردشگری پرسود کشورمان(در صورت انهدام ویروس منحوس کرونا) میتواند سرمایهگذاری چینیها در این بخش بسیار مهم را توجیه کند. نیروی کار ایران که اوایل دهه 70 خورشیدی سالیان متمادی، به کمک اقتصاد شکوفا ولی دچار کمبود نیروی کار ژاپن شتافت، اکنون به سوی کشور خود راه گشوده است.
5: استعداد برتر نخبگان ایرانی: شهروند چینی امروز مصرفکننده و مشتری اصلی محصولاتی است که تولید مشترک سرمایهگذاران و نخبگان چینی/ آمریکایی یا چینی/ اروپایی است. یکی از دلایل پیشرفت چین، سرمایهگذاری بر نخبگان و برنامهنویسان و مهندسان دیگر کشورها با هدف تولید محصولات مشترک است؛ اقدامی که قصد دارد بدون آنکه بخواهد از آنها جاسوس و خائن به کشورشان بسازد(کاری که غرب همیشه به دنبال آن است) نیتش افزایش درآمد جمعیت میلیاردی چین به همراه سودرسانی به کشورهایی است که به دنبال برد ـ برد باشند.
اکنون با اجرای قرارداد 25 ساله ایران ـ چین، در یک سیر منطقی ایران و ایرانی نیز به سمت تولید و مصرف محصولات و کالاهای «ساخت ایران/ چین» که لااقل 50 درصد آن داخلی و به سود کارگران و مهندسان هموطنمان است، رفته و در صورت اجرای دقیق آن، در واقع موجب تقویت تولید ملی میشود.
توسعه پرشتاب چین نیازها و علایق آن کشور را به آن سوی مرزها گسترانده و برنامهریزان اقتصاد چین نیز با علم به این واقعیت، دست به سوی ایران دراز کردند؛ این توافق بزرگ بین 2 کشور متمدن 2 سوی جاده ابریشم با تاریخی طولانی از روابط اقتصادی امضا شد. جالب آنکه قرارداد مهم تهران ـ پکن دقیقا در ایام چهل و دومین سالروز تأسیس نظام مردمی جمهوری اسلامی و از آن سو، یکصدمین سال تأسیس حزب کمونیست چین و دستیابی شی جین پنگ رئیسجمهور چین به رؤیای تبدیل جمهوری خلق چین به «جامعهای نسبتاً مرفه» که شعار وی در ابتدای پذیرش این مسؤولیت خطیر بود، به ثبت رسید.
انتهای پیام/ب