مهسا بهادری: دوست دارید چطوری بمیرید؟ کاش سی و هفت_هشت سال بیشتر عمر نکنم! (البته امیدوارم مامانم ناراحت نشود!) ابدا از خدا عمر طولانی نمیخواهم. دوست دارم در خواب بمیرم مثل فیلم «مادر» دوست دارم وقتی میمیرم مردم جای خالیام را حس کنند.(بخشی از گفت و گوی آزاده نامداری با همشهری جوان در سال ۱۳۹۳)
میتوان گفت نامداری به آرزویش رسید و شب گذشته (شنبه ۷ فروردین) در سن ۳۶ سالگی پیکر بی جانش در خانه و توسط پدر و مادرش پیدا شد. خبری که باور کردن آن برای کسی ممکن نبود و جامعه برای ساعات زیادی در بهت و حیرت فرو رفته بود. فرزند و همسرش در خانه نبودند و نامداری به علت عدم تماس با والدینش باعث نگرانی آنها میشود، والدینش به خانه او مراجعه و پیکر بی جانش را پیدا میکنند.
سراغ ویکی پدیای این مجری که برویم نوشته است آزاده نامداری از شبکه زاگرس و با کمک اقبال واحدی وارد تلویزیون شده است. موضوعی که خودش هیچ و قت آن را تایید نکرد و در کافه خبر خبرآنلاین در اینباره گفت: «این درست نیست و من از شبکه زاگرس به تهران نیامدم. من دوستی به عنوان آقای لقمان خالدی دارم که ایشان مستندساز مطرح کشورمان هستند و چندین جایزه مستندسازی بردهاند . ایشان کرمانشاهی هستند و برنامهای میساختند در شبکه سه که در آن شهرستانهای مختلف را معرفی میکرد. این برنامه با تهیهکنندگی و کارگردانی ایشان ساخته و پخش میشد. یک قسمت هم برای کرمانشاه ساختند که به طور همزمان در کرمانشاه هم پخش میشد. من آقای واحدی را پنجسال بعد از «تازهها» برای اولین بار دیدم. چون ایشان برنامه صبحگاهی بودند و من ظهر بودم و تصادفا همدیگر را دیدیم و با هم آشنا شدیم.»
مجری جوانی که وارد شبکه سه سیما شد و به مرور زمان جای خودش را در تلویزیون پیدا کرد. سراغ اجرای برنامه «تازهها» رفت، با پوششی جدید و متفاوت نسبت به دیگر مجریهای چشمها را به خود خیره کرد و با ادای درست کلمات و تند حرف زدن، توجهها را به خود جلب کرد. مجریای که هیچ وقت با کند حرف زدن وقت بینندهای را نگرفت بلکه با استفاده درست از کلمات حرف را در سریعترین زمان ممکن به مخاطب میرساند و همین موضوع نتیجه خوبی را برای برنامه «تازهها» به ارمغان آورد. برنامهای که بعدها الگوی ساخت دیگر برنامههای تلویزیونی شد او در اینباره گفته بود: « برنامه «تازهها» برنامهای بود که سالیان بعد برنامههای متعددی از روی آن ساخته شد و من از این بابت خیلی خوشحالم، چون هرچند که در آن هیچ اخبار سیاسی خوانده نمیشد اما مسائل جذابی مطرح میشد که واقعا دلنشین بود.»
نامداری پس از «تازهها» بیکار نماند، به شهرت رسیده بود و فعالیت خود در تلویزیون را ادامه داد و مجری برنامه «رادیو هفت» با تهیه کنندگی منصور ضابطیان شد، برنامه «غیر منتظره» را روی آنتن شبکه دو سیما برد، حتی اجرای برنامه نوروزی سه سال متوالی بر عهدهاش بود.
نامداری سال ۱۳۹۱ را در حالی با برنامه سال تحویل در کنار احسان علیخانی آغاز کرد که در همان تعطیلات نوروز، هر شب برنامه «خانمی که شما باشی» را روی آنتن میبرد ولی به ناگاه خبری مبنی بر منع فعالیت وی، در کنار فرزاد حسنی و احسان علیخانی پخش شد. پس از ۹ ماه دوری از تلویزیون بالاخره نام او به عنوان نویسنده در برنامه پشت صحنه احسان علیخانی ظاهر شد.
کمی بعد با فرزاد حسنی، مجری تلویزیون ازدواج کرد، ازدواجی که پایان خوشی نداشت و در مدت زمانی هم که کنار یکدیگر بودند حواشی متعددی گریبان زندگی شخصی آنها را گرفت.
پس از طلاقش هم باز مدتی درتلویزیون حاضر نشد تا سر انجام در سال ۹۵ و با یک برنامه اینترنتی بازگشت. در آن مدت اخباری مبنی بر ممنوع الفعالیت شدن او به گوش میرسید، اما خودش اعلام کرده بود که به طور رسمی به او اعلام نشده که ممنوع التصویر و یا ممنوع الفعالیت شده است و درباره حضور نداشتن در تلویزیون به خبرآنلاین گفته بود: «من یک اصل را در تلویزیون فهمیدهام که هیچوقت به من مجری نمیگویند ممنوعالفعالیت هستی و نمیتوانی اجرا کنی. کسی به من این را نگفت و هیچ نامهای وجود ندارد و کسی با صراحت از ممنوعالتصویری با من حرف نزد. من هم آدم پیگیری نیستم و نرفتم پشت دفتر مدیرها بنشینم و آه و ناله کنم که من جوانیام را برای صداوسیما گذاشتهام. نگاهم این است که اگر صداوسیما من را بخواهد خودش درخواست میدهد و اگر هم دلش نخواهد نمیگوید.»
زمان گذشت اما انگار حواشی دست از سر او برنمیداشت او که پس از طلاقش از فرزاد حسنی با سجاد عبادی ازدواج کرده بود به خارج از کشور سفر کرده بود و در آنجا تصاویری از او منتشر شده که شرایط را کمی برایش دشوار کرد، خودش بعدها در مصاحبهای گفته بود: «زندگیام سالهاست که در حال قضاوت است و هیچ جایی هم ندارم تا توضیح بدهم و به آدمها بگویم اشتباه میکنید.»
جملهای که از دیشب تا کنون بسیار در فضای مجازی دست به دست شد و حالا ممکن است بسیاری پیش وجدان خودشان از بابت قضاوت کردن این هنرمند شرمنده باشند. او حتی آخرین بار که دوسال پیش در خبرآنلاین حضور پیدا کرد حرف ناگفتهای را مطرح کرد و از مردم و مسئولان فرهنگی خواسته بود که هر فردی را در جایگاه حرفهای خودش نقد و قضاوت کنند. به طور مثال اگر میخواهند ورزشکاری را نقد کنند، توانمندیها، مهارتها و قابلیتها و تمامی دوران حرفهای او را ببینند و نظر دهند، این موضوع درباره یک هنرمند و یک مجری هم وجود دارد.
اما قضاوتها و هجمهها نسبت به او تا آخرین لحظه ادامه داشت، او در حالی که با انتشار پستی در صفحه شخصی اینستاگرامش برای مردم آرزوی شادی داشت اما مورد حمله و توهین کاربران قرار گرفت و باز هم سکوت کرد. سکوتی که سرانجامی تلخ و مبهم داشت، اتفاقی که هنوز هم مشخص نیست چگونه رخ داده است. هنوز هیچ چیز مشخص نیست و فقط معلوم است که بر خلاف شایعات او باردار نبوده است.
از زمانی که شب گذشته (شنبه ۷فروردین) خبر فوت او در اخبار بیست و سی و به صورت رسمی اعلام شد، تعداد فالورهای این مجری از ۵۲۰ هزار به ۶۲۰ هزار رسید و نکته عجیب ماجرا همینجا است که چرا با گذشت کمتر از ۲۴ ساعت تعدا دنبال کنندگان صفحه اینستاگرامی فردی که فوت کرده باید ۱۰۰هزار نفر افزایش پیدا کند؟ با تایید خبر فوتش از سوی اینستاگرام، صفحه او به حالت(remembering)درآمد، در این وضعیت عکسها و ویدئوهای موجود در این اکانت برای همیشه بدون تغییر باقی خواهد ماند و از این پس کسی امکان ورود به اکانت و ایجاد تغییر در این پیج اینستاگرامی را نخواهد داشت.
پیکر این هنرمند فردا(دوشنبه ۹ فروردین) ساعت ده صبح در بهشت زهرا و قطعه نام آوران به خاک سپرده میشود.
۵۸۲۴۵