به گزارش الف "زاکری کارابل"، نویسنده و ستون نویس آمریکایی مستقر در نیویورک در مقاله ای در فارین پالیسی نوشت شاید سیاست تقابل گرایانه در داخل آمریکا مناسب باشد، اما امنیت و کامیابی واشنگتن را تامین نخواهد کرد.
<< در میان انبوه گام های اشتباه دولت ترامپ در عرصه سیاست خارجی، مواضع تقابل گرایانه آن با چین، شاید ناشیانه ترین آنها بوده است. مذاکرات گسترده درباره تجارت و اموال فکری، با افزایش چشمگیر تعرفه بر کالاهای چینی همراه شد که شرکت های آمریکایی هزینه اش را پرداختند. این شرایط، اقدامات مقابله جویانه چین را به همراه داشت که پرداخت ده ها میلیارد دلار کمک به کشاورزان آمریکایی را ضروری می ساخت. کشاورزانی که چین خرید محصولاتشان را متوقف کرده بود و آنها به نابودی کشیده شدند. مذاکرات فشرده وزیر خارجه دولت ترامپ درباره وضعیت حقوق بشر در چین شکست خورد زیرا ترامپ نتوانست حمایت های بین المللی را از مواضع خود کسب کند. حتی پس از خروج آمریکا از پیمان تجاری اقیانوس آرام موسوم به ترانس-پاسیفیک، تهدیدات ترامپ را بی ثمرتر کرد.
حتی اگر یک نفر بپذیرد که آمریکا باید در برخی زمینه ها مقابل چین می ایستاد، رویکرد ترامپ فقط سبب افزایش خصومت و کاهش سرمایه گذاری چین و خریدهای آن از آمریکا شد. آن رویکرد، عوامل موثر در روابط دو کشور را به هیچ وجه تغییر نداد. کسری تجاری در سطح نجومی باقی ماند (که البته لزوما چیز بدی نبود اما ترامپ آن را دلیل سیاست های خود می خواند)، کارخانجات برای فرار مالیاتی در خارج از کشور مستقر شدند، موارد نقض حقوق بشر در چین پایان نیافت و نفود پکن در جهان گسترش یافت.
اکنون به نظر می رسد رئیس جمهور جو بایدن هم بخش زیادی از سیاست های ترامپ را دنبال می کند. و ظاهرا حتی بسیاری از فرضیات ترامپ را درست می داند به خصوص این که ترامپ معتقد بود "چین مهم ترین دشمن آمریکا است، و یا این که با وجود زمینه های زیادی از منافع و همکاری های مشترک بین دو کشور، رقابت آنها در قالب مشارکتی بسیار پرتنش ادامه دارد.
آن دیدگاه ها در دوران ترامپ اشتباه بود. در دولت بایدن نیز اشتباه است.
نشست پرتنش اخیر میان مقامات ارشد آمریکایی و چینی در "آنکارج" در ایالتِ آلاسکا خبری بسیار جالب برای همه بود. سرخط های خبری مختلف نیز شامل این موارد بود: "مذاکرات سخت آمریکا-چین، نشانه آغازی دشوار در روابط دوجانبه در دولت بایدن"، "نشست پرتنش بر پیچیدگی روابط آمریکا-چین می افزاید". و تبادل اتهامات میان وزرای خارجه دو کشور نیز کاملا به چشم می آمد...
در مدت مذاکرات، دولت تازه شکل گرفته بایدن بر سیاست های خصمانه دولت ترامپ در قبال چین صحه گذاشت و پکن را دشمن اصلی آمریکا خواند. خصومت کاملا آشکار بود و به دور بعدی معاملات تجاری و رفع تعرفه های جاری بر واردات چین از جانب دولت آمریکا، اشاره چندانی نشد. در حقیقت، این نشست اول و آخرش اعلام تحریم های بیشتر آمریکا علیه مقامات چینی بود.
البته اگر منصفانه نگاه کنیم، عده زیادی از مردم، از موضع تقابل گرایانه در قبال چین حمایت می کنند. بسیاری معتقدند چین یک دشمن در حال ظهور است که مواضع درازمدت آمریکا را تهدید کرده و به صورت بالقوه مقابل نظم جهانی خواهد ایستاد. نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ نشان می دهد تقریبا نیمی از شهروندان آمریکایی معتقدند چین بزرگ ترین دشمن کشورشان است، که این رقم در مقایسه با پارسال تقریبا دو برابر شده است. بدتر از آن، اکثر مردم معتقدند چین تهدیدی علیه اقتصاد آمریکا و همچنین رفاه آمریکایی ها در آینده است. بسیاری در چین هم چنین نظری در قبال آمریکا دارند.
البته این که افکار عمومی از چین به عنوان یک تهدید یاد می کند، به این معنا نیست که سیاست های دولت نیز باید بر آن مبنا تبیین شود. افکار عمومی متغیر و مبتنی بر مسایل مرتبط با سیاست خارجی است، و بسیار متاثر از آن است که مقامات آن را چگونه تدوین می کنند...
در اوج جنگ سرد، این نگرانیِ مشروع – و البته اغراق شده- وجود داشت که دنیای کشورهای کمونیست از نظر اقتصادی سد راه آمریکا خواهد بود. امروز البته نگرانی مشابه از ظهور یک قدرت با ایدئولوژی بومی خود، که در تناقض با دمکراسی لیبرال غربی است، بسیار بی معنا به نظر می رسد، زیرا: چین یک خودکامه طرفدار نظام سرمایه داری است که برای جهانی کردن شکل خاص کمونیسم خود، هیچ علاقه ای نشان نداده است. بازارهای داخلی آن شرکت های آمریکایی و چندملیتی را به شدت ثروتمند کرده است...ظهور چین سبب شکوفایی اقتصادی آمریکا و سایر اقتصادهای توسعه یافته تر شده، از ژاپن گرفته تا تایلند و آلمان...
ضمنا مشخص نیست که آیا سیاست های چین در جنوب شرق اسیا، "نظم جهانی مبتنی بر قوانین را تهدید می کند" یا این که صرفا تهدیدی است علیه موقعیت آمریکا که می خواهد بر نظم جهانی سلطه یابد...
حتی اگر بپذیریم که چین تهدیدی گسترده است، تاکتیک های دولت ترامپ و اکنون دولت بایدن به گونه ای نبوده است که پکن را به تجدید نظر در رفتار خود وادارد. چین آنقدر قوی است که آن تاکتیک ها که شاید زمانی موثر بود، اکنون بی اثر شده است. تحریم چند مقام چینی به خاطر نقض حقوق بشر، رفتار پکن را تغییر نخواهد داد؛ همان طور که اِعمال تعرفه ها به بروز آسیب شدید منجر شده و عملا تهدیدآمیز بوده اند.
انتقاد، همواره با انتقاد مواجه خواهد شد. آمریکا هرگز مجبور نبوده است با یک قدرت اقتصادی و نظامی مقابله کند که نتواند به سادگی آن را تهدید کند و یا مستقیما با آن درگیر شود. وابستگی اقتصادی در دنیای امروز، رویارویی از نوع جنگ سرد را تقریبا به شمشیر دولبه بی فایده تبدیل کرده است.
نتیجه این است که ادامه موضعی خصمانه که در داخل آمریکا محبوبیت دارد، سبب شده است دولت بایدن فرصت برنامه ریزی برای یک استراتژی واقع گرایانه را به منظور رقابت جهانی در دوران پسا-کرونا از دست بدهد. سخت گیری در مقابل چین شاید در عرصه سیاست داخلی خوب باشد، اما اگر هدف آن تقویت توان اقتصادی آمریکا و امنیت جهانی باشد، راهبرد بدی است. دولت ترامپ از دست یابی به تمام اهدافش ناتوان ماند؛ دولت بایدن هر چه زودتر روند جدیدی را درپی گیرد، بهتر خواهد بود. >>